این روزها کمتر کسی است که از شرایط نامطلوب اقتصادی گلهمند نباشد. کافی است یک روز در شهر به گردش درآییم. مواجهه با هر صاحب کسبوکاری همراه با ابراز ناراحتی از شرایط رکودی پیشآمده بهویژه پس از حمله اسرائیل به ایران است. با هر دوست، آشنا، متخصص، استاد دانشگاه، کارمند، کارگری که صحبت میکنی، بحث…
درک جایگاه امروز ایران در چشمانداز متحول منطقهای که در آن ائتلافهای جدیدی مبتنی بر توسعه اقتصادی و جذب سرمایه در حال شکلگیری است، نیازمند نگاهی فراتر از رخدادهای روزمره است. پرسش اصلی این است که چرا با وجود مزیتهای ژئوپلیتیک و تمدنی، انطباق با این نظم نوین اقتصادی با دشواری مواجه است. برای پاسخ، میتوان از یک مفهوم کلیدی در علوم سیاسی و اقتصاد نهادگرا بهره برد: «نظریه وابستگی به مسیر» (Path Dependency).
در کمتر از پنج سال، هوش مصنوعی از یک پروژه علمی به متغیری اثرگذار در اقتصاد جهانی بدل شده است؛ فناوریای که هم وعده رشد بهرهوری میدهد و هم سایه نابرابری را سنگینتر میکند. از زمانی که هوشمصنوعی و استفاده از آن اینچنین همهشمول شد، نگرانیهایی درباره آینده جهان متکی بر هوشمصنوعی شکل گرفت. این نگرانیها عبارت از «احتمال افزایش گسستهای نابرابرانه»، «احتمال کاهش بهرهوری» و «توسعه پایدار» است. حالا که هوش مصنوعی اینچنین فراگیر شده، در اقتصاد ایران نیز مانند تمام جهان، بحث بر سر این است که آیا هوش مصنوعی میتواند محرک توسعه شود یا تنها شکافهای موجود را بازتولید میکند.
هوش مصنوعی وارد مرحلهای شده که دیگر صرفا یک فناوری جانبی یا ابزاری برای تسریع محاسبات نیست؛ اکنون زیرساخت تصمیمگیری و مدیریت شهری، صنعتی و خدماتی در جهان به آن وابسته است. اما این تحول دو جنبه کلیدی دارد؛ از سویی بهرهوری انرژی، کیفیت خدمات شهری و کاهش آلودگی را تقویت میکند، و از سوی دیگر مصرف برق مراکز داده و انتشار کربن دیجیتال را افزایش میدهد.
هوش مصنوعی طی سالهای اخیر به یکی از مهمترین فناوریهای تحولآفرین در اقتصاد جهان تبدیل شده است. بسیاری آن را آغازگر موج سوم بهرهوری میدانند، موجی که پس از فناوری اطلاعات و انقلاب اینترنت، میتواند دوباره رشد جهانی را احیا کند و ساختار تولید، خدمات و بازار کار را دگرگون کند.
چهلوهفتمین نشست آسهآن، اتحادیه ملل جنوب شرقی آسیا، در شهر کوالالامپور، پایتخت مالزی، از ۲۶ تا ۲۸ اکتبر برگزار شد. حضور دونالد ترامپ، میزان توجهات به این نشست را چندین برابر کرد.
چین و بلوک آسهآن (اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا) روز سهشنبه هفته گذشته نسخه ارتقایافتهای از توافق تجارت آزاد خود را امضا کردند. رهبران دو طرف این توافق را که حوزههایی مانند اقتصاد دیجیتال، اقتصاد سبز و صنایع نوظهور را شامل میشود، گامی مهم خواندند.
در سفر اخیر دونالد ترامپ به آسیا، درخشش طلا همهجا همراهش بود. وقتی او در ۲۶ اکتبر وارد کوالالامپور شد تا با رهبران جنوب شرق آسیا دیدار کند، هنرمندانی با لباسهای سنتی دوختهشده با نخهای طلا در فرودگاه از او استقبال کردند. در توکیو، ترامپ با امپراتور ژاپن دیدار کرد و در مراسمی باشکوه حضور یافت که در آن تاکایچی سانائه، نخستوزیر جدید ژاپن، هدایایی درخشان از جمله توپ گلفی با روکش طلا به او تقدیم کرد.
از لحظهای که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، عصر یکشنبه از هواپیما در کوالالامپور پیاده شد، نشانهها حاکی از رابطهای گرم و صمیمی میان او و نخستوزیر مالزی، انور ابراهیم بود.
درحالیکه جهان سرگرم رصد سیاستهای اقتصادی و تجاری واشنگتن است، جنوب شرق آسیا بار دیگر در مرکز رقابت قدرتهای بزرگ قرار گرفته است؛ منطقهای با بیش از ۶۸۰میلیون نفر جمعیت، دارای یکی از سریعترین نرخهای رشد طبقه متوسط در جهان و جایگاهی کلیدی در زنجیره جهانی تولید از نیمههادیها تا داروهای پیشرفته.
نوبل اقتصاد امسال به سه اقتصاددان، جوئل موکیر، فیلیپ آگیون و پیتر هاویت، برای «تبیین رشد اقتصادی مبتنی بر نوآوری» اعطا شد. گرچه روایت این اقتصاددانان در تلاش است تا نحوه پیشرفت کشورهای توسعهیافته را توضیح دهد، اما برای ما ایرانیها و شرایط امروز کشورمان درسهای ارزشمندی دارد. نوبل امسال پیوند تنگاتنگ نوآوری با توسعه را نشان میدهد و از تاثیر متقابل فرهنگ و مناسبات اجتماعی بر رشد میگوید. تحقیقات این سه نوبلیست بر ما آشکار میسازد که نوآوری و اجازه به رویش کسبوکارهای نو و ورشکستگی بنگاههای ناکارآمد پیشین، نه یک انتخاب، بلکه ضرورت انکارناپذیر رشد است. در این پرونده از باشگاه اقتصاددانان، در تلاشیم نسبت نوبل امسال با رشد اقتصادی در ایران، الگوهای بدیل رشد و برخی موانع تحقق آن را بررسی کنیم.
تصمیم آکادمی سلطنتی علوم سوئد برای اعطای جایزه نوبل اقتصاد در سال ۲۰۲۵ به جوئل موکیر، فیلیپ آگیون و پیتر هاویت، بیش از یک تقدیر علمی، یک بیانیه فکری بود. این جایزه که بهدلیل «تبیین رشد اقتصادی مبتنیبر نوآوری» اهدا شد، مهر تاییدی بر این ایده است که موتور واقعی پیشرفت ملتها نه انباشت صرف سرمایه، بلکه فرآیند پرتلاطم و بیوقفه «تخریب خلاق» و توانایی یک جامعه در تولید و بهکارگیری «دانش مفید» است.
فرهنگستان سلطنتی علوم سوئد امسال جایزه نوبل اقتصاد را به سه اقتصاددان برجسته، جوئل موکیر، فیلیپ آگیون و پیتر هاویت، برای «تبیین رشد اقتصادی مبتنی بر نوآوری» اعطا کرد.
ما در روزهایی از این روزگار درحال تجربه زیستی خود هستیم که شاهد سریعترین روند رشد، پیشرفت و توسعه در تکنولوژی و علوم مختلف در این دوره بودهایم؛ از شبکههای اجتماعی گرفته تا هوش مصنوعی و فناوریهای پوشیدنی عینکهای هوشمند و ساعت و حتی فرایندهای اتوماسیون ادارات ما را بیش از پیش به اینترنت و شبکههای جهانی اطلاعات وابسته کرده؛ به طوری که بنا به گزارش datareportal تا سال ۲۰۲۳ حدود ۵.۳۵میلیارد کاربر در این کره خاکی به اینترنت دسترسی داشتند که حدود ۶۶درصد از کل جمعیت دنیا را به خود اختصاص میدهد که سهم ایران از آن ۷۰میلیون کاربر است.
وقتی جان مینارد کینز میگوید: «این اندیشهها هستند، نه منافع تثبیتشده، که برای خیر یا شر خطرناکاند»، نکتهای بسیار مهم را مطرح میسازد؛ بهویژه هنگامی که درباره نقش رویکردها و پارادایمهای سیاستی در شکلدهی به جهانی که در آن زندگی میکنیم میاندیشیم؛ این جمله آغازین کتابی است با عنوان «اجماع لندن: اصول اقتصادی برای قرن بیستویکم»، که درصدد تدوین یک الگوی جدید سیاست اقتصادی است تا جایگزین اجماع قدیمیتر واشنگتن شود.
باید این وضعیت را متوقف کنیم، چون مساله بر سر نجات جان انسانهاست. رژیم باید بفهمد که دورانِ مصونیت از مجازات به پایان رسیده است. این جمله از ماریا کورینا ماچادو، رهبر اپوزیسیون ونزوئلا، که به تازگی برنده جایزه صلح نوبل شده است،
آمریکای جنوبی از دیرباز برای آمریکا به عنوان یک ابرقدرت در سطح جهان، موضوعی بنیادین بوده است. معمولا در این باره به دکترین مونرو که زمانی رئیسجمهور آمریکا بود اشاره میشود.
تنش بین ایالات متحده و ونزوئلا نیازمند یک نگاه دقیق به مجموعهای از عوامل بهم مرتبط تاریخی، ژئوپلیتیک، اقتصادی و سیاسی است. این تنش که در دولتهای مختلف آمریکا با فرازوفرودهایی ادامه داشته است، اکنون در سایه تحولات نوین جهانی و صفبندیهای جدید قدرت، ابعاد تازهای به خود گرفته است. ایالات متحده از قرن نوزدهم و با اعلام دکترین مونرو، آمریکای لاتین را حیاطخلوت خود تعریف کرده است و هرگونه نفوذ قدرتهای غیرآمریکایی در این منطقه را تهدیدی مستقیم علیه امنیت ملی خود تلقی میکند.
روابط ایالات متحده و ونزوئلا از دهه ۲۰۰۰ میلادی تاکنون همواره پرتنش و پرابهام بوده است. از دوران هوگو چاوز تا نیکلاس مادورو، ونزوئلا نماد مقاومت ضدآمریکایی در آمریکای لاتین تلقی شده است؛ و از سوی دیگر، واشنگتن این کشور را بهعنوان تهدیدی برای ثبات منطقه و منبع صدور بیثباتی سیاسی، مهاجرت و مواد مخدر در نظر گرفته است.
شاخص تورم دیگر صرفا یک عدد که مرکز آمار یا بانک مرکزی اعلام میکند نیست؛ مردم کشورهایی با جهشهای پیدرپی تورمی مواجهاند، احتمالا بیش از همه بدانند که شاخص اقتصادی تورم، نموداری در گزارشهای اقتصادی نیست.
روزهای سختی را پشتسر میگذاریم. تقویمها تغییر میکنند، اما حس بلاتکلیفی و نگرانی همچنان باقی است. هر صبح با انبوهی از خبرها بیدار میشویم؛ از جنگها و بحرانهای ژئوپلیتیک گرفته تا نوسانات بیوقفه اقتصادی، تغییرات مقررات و موجهای مهاجرت. در چنین فضایی، بسیاری از ما مثل هزاران شهروند دیگر، میان سکوت و اضطراب، میان تلاش برای ساختن و وسوسه تسلیمشدن، دستوپا میزنیم.
در شرایط اقتصاد تورمی، درحالیکه از منظر اقتصاد متعارف انتظار میرود خانوارها مصرف خود را به کالاهای ضروری محدود کنند، در عمل گاهی شاهد افزایش تقاضا برای کالاهای غیرضروری هستیم.
چرا در برهههای تورمی مردم علاقه بیشتری به خرید کالاهای غیرضروری از خود نشان میدهند؟ تورم، فقط جهش عددها در جدولهای آماری نیست؛ بیماری آرامی است که از جیب مردم آغاز میشود و تا اعماق روان جامعه ریشه میدواند.
در میانه آشوبهای پیدرپی خاورمیانه و شمال آفریقا، سودان بار دیگر به نقطهای بحرانی در نقشه تحولات منطقهای بدل شده است. کشوری که در سال ۲۰۱۹ با سقوط عمرالبشیر، امید به گذار مسالمتآمیز به دموکراسی را در دل شهروندانش زنده کرد، امروز گرفتار جنگی درونی میان دو فرمانده نظامی است؛ جنگی که ریشه در ساختار قدرتی دارد که سه دهه بر مبنای بیاعتمادی و رقابت میان نهادهای امنیتی شکل گرفت.
در کابوس طولانی و بیپایان جنگ داخلی سودان، محاصره ادامهدار شهر «الفاشر» بهعنوان تراژدی متمایز در حال وقوع در برابر چشم جهان ایستاده است؛ و هیچکس برای توقف آن اقدامی نمیکند.
تحرک تازه دیپلماتیک در خاورمیانه زمانی قابل تحسین بود اگر بسیاری از بحرانهایی که قرار است حلشان کند، در اصل محصول اشتباهات خودِ این کشورها نبودند. سه سال گذشته، نخبگان حاکم در خاورمیانه و شمال آفریقا به خود میبالند که گویا وارد «عصر جدیدی از دیپلماسی عربی» شدهاند؛ روایتی که حتی در محافل سیاست خارجی آمریکا نیز تکرار میشود. این روایت چنین است: حالا که ایالات متحده از جهان عرب فاصله گرفته یا دستکم تعهداتش را کاهش داده، رهبران منطقه با مهارت در حال توافق با یکدیگر و قدرتهای جهانیاند تا مشکلات دیرینه را خودشان حل کنند.
پنجاه سال پیش، در کامبوج، آمریکا چشم خود را بر گزارشهای مربوط به قتلعامها بست. امروز در سودان میتواند بهتر عمل کند. در ماههای گذشته، سودان - کشوری بداقبال در آفریقا که گرفتار آنچه «بدترین بحران انسانی جهان» خوانده میشود - به نقطه عطفی تیره رسید. در ۱۵ آوریل، جنگ داخلی وحشیانه این کشور وارد سومین سال خونین خود شد؛ جنگی که تاکنون حدود ۱۵۰هزار کشته، نزدیک به ۱۲میلیون آواره، و هیچ نشانهای از پایان در پی نداشته است.
در آوریل ۲۰۱۹، چهار سال پس از آغاز اعتراضهای مردمی، دیکتاتور سودان، عمر البشیر، سرنگون شد؛ همان فردی که به دلیل نقش مستقیمش در نسلکشی دارفور در سراسر جهان بدنام بود. سقوط او اما به دموکراسی منجر نشد. ارتش که در سرنگونی بشیر نقش داشت، خیلی زود به سرکوب همان مردمی پرداخت که حکومت را به لرزه درآورده بودند.
جهانیان ۱۵ اوت را به دو رویداد مهم میشناسند؛ یکی روز «آزادی ملی» در کره جنوبی و دیگری روز استقلال در هند. نقلقول مشهوری از نارندرا دامودارداس مودی سیاستمدار هندی که از سال ۲۰۱۴ بهعنوان نخستوزیر هند شناخته میشود وجود دارد که میگوید: «وقتی رشد کنیم و پیشرفت داشته باشیم، دنیا ارزش ما را خواهد شناخت.» این اولین سخنرانی مهم آقای نخستوزیر پس از آن بود که دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۹ با دو برابر کردن تعرفه برخی کالاها، تصمیم گرفت هند را به دلیل خرید نفت از روسیه مجازات کند.
هند یکی از پنج قدرت بزرگ اقتصادی جهان و دارای سریعترین نرخ رشد اقتصادی در میان کشورهای گروه ۲۰ است. «استقلال راهبردی» یکی از ارکان اصلی سیاست خارجی این کشور به شمار میرود.