ریشههای بیثباتی
کسی نمیپرسد اگر به گفته مدیر دستگاه اقتصادی کشور در مرداد ماه سال ۱۳۹۲ قیمت دلار ۳۲۰۰ تومانی صحیح و منطقی بوده و تفاوت نرخ تورم ما با حوزه دلار حداقل ۸ درصد و بهطور متوسط بیش از ۱۵ درصد بوده است. اولا چرا اجازه داده شد در مقاطعی نرخ دلار با کاهش بیش از ۱۰ درصد به زیر ۲۸۰۰ تومان برسد و چرا بر اساس تفاضل نرخ تورم در کشور ما و کشورهای حوزه دلار بهطور منظم تعدیل صورت نگرفته است که باعث جمع شدن فنر قیمت ارز در سالهای ۹۲ تا ۹۶ شود؟
البته نرخ ارز هم مانند هر کالایی تابع قانون عرضه و تقاضاست، با این فرق که هر کالایی، مصرفی خاص و محدود دارد، مثلا میوهای مثل هندوانه را خریدار به اندازه مصرف میخرد یا اگر هم قدری بیشتر بخرد برای مصرف چند روزه و مثلا اگر اسراف کار باشد چند برابر مصرف خرید میکند و نمیتواند آن را به مقدار زیاد احتکار کند و همین طور برای خوراکیهای دیگر-یا بنزین را هر کس به اندازه باک خودرویش میخرد و آن را پر میکند و نگهداری بیش از آن برای عموم مردم صرفه و امکان ندارد و سایر کالاها هم کم و بیش اینگونه است، مثلا تیرآهن هرچند هم که ارزان باشد عموما نمیتوانند آن را به مقدار خیلی بیش از مصرف تهیه کنند و نگهداری آن را پرزحمت و کم فایده میبینند.
این است که درباره اکثریت قریب به اتفاق کالاها همین که عرضه آن قدری بر تقاضا پیشی بگیرد قیمت کنترل میشود و وقتی هم که قیمت مهار شد جاذبه خرید آن کالا برای سفتهبازان کم میشود و خریداران محدود و واقعی باقی میمانند و عرضهکنندگان هم مجبور میشوند با قیمتهای متعادل با آنها تعامل کنند.راجع به طلا یا برخی کالاهای سرمایهای مساله قدری متفاوت است و آن این است که بهجز مصرفکنندگان اصلی عدهای هم هستند که آن را برای حفظ ارزش سرمایه خریداری و نگهداری میکنند که البته نگهداری طلا و حبس کردن آن «کنز» محسوب میشود که از نظر اسلام مورد نکوهش است.
و اما داستان ارز از همه کالاهای دیگر متفاوت است چون قابل تبدیل به هر کالایی است و برای اینکه تقاضای آن کنترل شود در واقع باید تقاضای همه کالاهای قابل تهیه توسط ارز کنترل شود و در واقع باید عرضه همه کالاها به اندازه کافی باشد که این امر هم امکانپذیر نیست، مگر اینکه نرخ تورم کنترل شود. نرخ تورم هم کنترلپذیر نیست مگر اینکه دولتها در این باره تصمیم جدی بگیرند.و البته برای ثابت ماندن نرخ ارز فقط کنترل نرخ تورم کافی نیست و مساله اعتماد به پول ملی هم جایگاه ویژهای در حفظ ارزش آن دارد.
حتی قویترین پولهای دنیا هم اگر اعتماد عمومی را از دست بدهند به سرعت دچار مشکل و آشفتگی میشوند و ارزش خود را از دست میدهند.و اما قیمت ارز در ماههای آینده کاملا به تصمیم بانک مرکزی بستگی دارد یعنی زمانی که بیش از ۸۰ درصد عرضه ارز توسط بانک مرکزی انجام میشود، طبعا تعیین قیمت هم توسط آن مرجع انجام میگیرد. البته به این معنی نیست که «هر چه آن خسرو کند، شیرین بود» یاهر چه آن مرجع محترم انجام دهد صحیح باشد.
همیشه گفتهام نباید از بالارفتن نرخ ارز وحشت کرد و از راه تزریق غیرمنطقی به سرکوب آن پرداخت. البته همه ما علاقهمند به تقویت پول ملی هستیم، همه ما درآمدمان ریال است و با تقویت ریال و پایین آمدن نرخ ارز وضع زندگیمان بهتر میشود ولی این اتفاق با دستور و تزریق ارز ارزان به بازار امکانپذیر نیست کما اینکه هیچ گاه چاهی را که آب ندارد نمیتوان با ریختن آب دستی آبدار کرد بلکه باید با تمهیداتی و با مشورت با کارشناسان و انجام عملیاتی خاص باعث شد که خود چاه از خود آب بیرون بدهد. دوباره عرض میکنم تزریق ارز ارزان و محدود از طریق عدهای خاص برای اقتصاد سم مهلک است.
باید اجازه داده شود قیمت ارز واقعی و تک نرخی شود یعنی بهطور منظم تفاضل نرخ تورم داخلی و نرخ تورم کشورهای حوزه دلار در قیمت ارز لحاظ شود و باید نرخ بهره هم در کشور حداکثر معادل افزایش سالانه نرخ ارز به اضافه نرخ بهره در کشورهای حوزه دلار و حداقل معادل افزایش سالانه نرخ ارز منهای یک درصد (بابت حق نگهداری پول توسط بانک) باشد یعنی بین حداکثر و حداقل بهره حدود ۴ درصد اختلاف باشد که این جای مانور را برای مدیریت پولی میگذارد که در مقاطع مختلف بتواند برای تنظیم بازار از آن امکان استفاده کند.
پایین آوردن یا حتی ثابت نگه داشتن نرخ ارز در شرایط وجود تورم نه تنها صحیح نیست بلکه در درازمدت امکانپذیر هم نیست. تجربه هم این امر را نشان میدهد کما اینکه از ۴۰ سال قبل تاکنون نرخ آن ۹ بار ضرب در ۲ شده و احتمال اینکه باز هم این اتفاق رخ بدهد در صورت افزایش نرخ تورم و با توجه به جمع شدن فنر در سالهای گذشته کم نیست.نکته دیگر، بهجای اینکه مردم و بهخصوص رسانههای ما اینقدر به گران شدن ارز حساسیت نشان دهند بهتر است به عوامل آن توجه کنند، تورم، بیکاری، کدر بودن و سختیها در فضای کسب و کار، وجود غیرقابل انکار رشوهگیری و رشوهدهی، رباگیری و ربادهی در سیستم اقتصادی و از همه مهمتر رانتهایی که جاهای مختلف ایجاد میشود و از جمله در بازار ارز.
باید اصلاحات جدیتری انجام شود از جمله تعدیل قیمت حاملهای انرژی، تعدیل عوارض خروج از کشور، توسعه صنعت توریسم و ایجاد زیرساختهایی برای رفاه ایرانگردان در شهرهای مستعد و صد البته ایجاد فضای مساعد و مناسب برای کسب و کار، تشویق و ترغیب سرمایهگذاری در جهت تولید و کم شدن نرخ بیکاری، در حال حاضر گرفتن هر گونه مجوز برای شروع یک کسب و کار به قدری مشکل است و دستانداز دارد که عدهای را از اقدام به آن منصرف میکند، باید آسانگیری باب شود، در واقع باید اجازه داده شود تا مردم بتوانند به سهولت وارد کسب و کاری که مورد علاقهشان است بشوند و البته دولت هم نظارت کند و مالیات حقه و قانونی و عادلانهاش را بگیرد، بدون اینکه بخواهد دخالت کند و به گروهی رانت بدهد و برخی را محروم کند و نظام رقابت را بر هم بزند. در هر حال گاهی چند سنگر عقبنشینی کردن و بعد با درایت و قوت ایستادگی کردن، خیلی بهتر از باج دادن و تقویت دشمن و رقیب است
ارسال نظر