نهاد؛ سدی برابر فراموشی
چنانچه روزنامهای همچنان وجود داشته باشد و بشری بر زمین راه برود و بنویسد و بخواند و نیز اگر کسی به سرنوشت این روزهای مردم، این روزهای ما، علاقه داشته باشد و سعی کند از سرنوشت و مذاکرات اتاق بازرگانی، بفهمد سرنوشت مردم این دوره چه بوده است، باید مذاکرات این روزها را بخواند. این خصیصه بشر است که او را از دیگر موجودات صاحب حیات متمایز میکند؛ یعنی درک زمان. بشر موجودی است که میتواند خود را به آینده پرتاب کند و به گذشته ببرد و از این طریق حال خود را بفهمد. تاریخ از همین رو نه فقط ذکر گذشتگان و یادرفتگان، که حدس ناآمدگان و آیندگان هم هست و مجموع آن درک زمان حال است.
این ثمره فهم زمان است. دوره ۴ساله اتاق بازرگانی، از سال۱۳۹۷ تا ۱۴۰۱، چنانچه در این جلسه به آن اشاره شد و اگر هم نمیشد بدون اشاره دریافتنی بود، سالهایی بسیار دشوار برای اقتصاد ایران، برای مردم ایران، از هر قشر، با هر عقیده و به هر آیین بود. تحریم غیر انسانی مردم ایران از همین سال۹۷ آغاز شد. سال سخت و تلخ۱۳۹۸ را پس از آن از گذراندیم، سالهای افسرده و پررخوت۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ را نیز تحمل کردیم؛ بیماری مهیب و عالمگیر کرونا که به احتمال زیاد، به زودی داستانها و روایتهایی از آن نوشته میشود بر سر ما آوار شد و روزهای این سال و امروز شاید از تحمل ما دارد فراتر میرود.
ما همه میمیریم و فراموش میشویم و فرزندان ما و فرزندان فرزندان ما دیگر حتی نام ما را هم به خاطر نمیآورند، جز یکی دو نفر را، مثلا کسی مثل محمد مصدق را به نیکی یا فلان سیاستمدار را به بدی. آنچه بر جا میماند نهادهای جامعه هستند. آدمها بعضا میمیرند تا نهادها به جا بمانند. فیلسوف آمریکایی، بزرگترین فیلسوف سیاسی قرن بیستم به اذعان همگی اهل اندیشه، جان رالز فقید، هدف فلسفه سیاسی را برای یک شخص و برای جامعه درک چرایی وجود نهادهای اجتماع خود، به معنی درک لزوم وجود آنها میدانست.
درک واقعی این مساله که احترام به این نهادها چرا لازم است و چرا لازم است دوباره و دوباره به آنها اندیشید و به این راه آنها را زنده نگه داشت تا هر یک برای نسلهای بعدی به کار بیایند. درک سنت نهادی یک اجتماع، درک چرایی وجود فردی ما نیز هست؛ درک پیوند ما، که فرد هستیم با موجودی است که زنده نیست، اما از مجموع زندگان و آدمها هویت میگیرد؛ پیوند ناگسستنی و در بسیاری موارد پوشیده از چشمان ما با نهادهای جامعه خودمان. اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران نهادی است- به کسی برنخورد- که کمتر اهمیتی دارد چه کسی عضو آن بوده است و خواهد بود، بلکه نهادی اساسی در جامعه ایران است که فقط به یک نقش آن اگر اشاره شود، شاید بفهمیم چرا فهم کارکرد و بازگویی و روایت دوباره و دوباره نهادهای اجتماع ما، از جمله اتاق بازرگانی، کاری است شبیه وظیفه. نهادها سرنوشت بشر را که فانی و متکثر است، باقی و واحد میکنند.
هنگامی که میگوییم اتاق بازرگانی، در دو کلمه به ۱۴۰ سال زمان و هزاران هزار انسان اشاره کردهایم. وقتی از یک نهاد و تاریخ آن حرف میزنیم، از تاریخ کل یک سرزمین حرف میزنیم؛ تاریخ اتاق بازرگانی جز سرنوشت اعضای آن، به تاریخ تکمیل نهادهایی دیگر که همپای آن در ایرانزاده شدند و رشد کردند اشارت میکند.
هنگامی که تاریخ اتاق بازرگانی را میخوانیم ناچارا تاریخ دولت را هم میخوانیم. وقتی تاریخ دولت را میخوانیم سرنوشت افراد را هم میخوانیم. محمد علی فروغی را میخوانیم، محمد مصدق را میخوانیم، امینالضرب را میخوانیم، علینقی عالیخانی را میخوانیم، علاء میرمحمدصادقی را میخوانیم و این همه را با هم میخوانیم و این همه را با هم خواندن به ما میگوید که ما که هستیم و که میتوانیم باشیم.
کسی مانند من ممکن است فکر کند اتاق بازرگانی جایی است برای جوشکاری معامله و منفعتطلبی؛ هستند افرادی از اعضای اتاق بازرگانی که خود این باور را دارند و به زبان نیز میآورند. بر فرض که اکثریت اعضای این نهاد هم چنین باشند، اما نهاد میماند و در تاریخ خود فراموششدنیها را فراموش میکند و خود برجا میماند و فراموش نشدنیها و خوبیها را برای فرزندان ما حفاظت میکند. اما شرط آن درک لزوم احترام به نهادهایی است که پدران ما بنیان گذاشتهاند. حفاظت از فراموشنشدنیها کار مشترک ما و نهاد است. کار ما نوشتن و بازنوشتن تاریخ نهادهای خودمان است تا در تاریخ منتشر شویم و از روزهای سخت بگذریم و زنده بمانیم. چنین باد.