دنیای اقتصاد-کیوان حسینوند:
علوم موجود، همگی بر پایه عناصر خاصی از تجربه انسانی بنا شده است که این عناصر، نظریات و مدلهای تحقیقی آن علم را توسعه دادهاند. در برخی از این علوم، همواره سطحی از انتزاع وجود دارد که در هر سطحی از آن انتزاعات، باید درجهای از تطابق با واقعیت و تامینپذیری وجود داشته باشد. نکته قابل توجه آن است که به نظر میرسد این سطح از تطابق با واقعیت، تنها توسط فروض پایهای آن علم خاص بهدست نمیآید و براساس رویکردی که بعضی از صاحبنظران دنبال میکنند، در صورتی درجات تطابق بالاتری حاصل میشود که از عناصر سایر علوم، فروض سایر علوم و حتی نظریات سایر علوم در تعیین فروض و ارتقای تئوریهای یک علم دیگر بهره برد (بولدینگ، ۱۹۵۶).
«دستمزد» هم مانند دیگر پدیدههای اقتصادی که مورد مطالعه اقتصاددانان هستند، قدمتی به اندازه تمدن بشری دارد. امروزه اقتصاددانان درمورد اثر افزایش یا کاهش دستمزدها بر میزان مصرف و سرمایهگذاری افراد صحبت و سهم کالاها و خدمات مختلفی مثل خوراک را در هزینه زندگی افراد مطالعه میکنند؛ اما باید در نظر داشت که زندگی انسانهایی که در طول تاریخ برای رفع نیازهای خود تلاش کردهاند هم شباهتهای زیادی به ما دارد. «زمان» همواره برای انسانها کمیاب محسوب میشده است، پس حاضر بودند برای آن هزینه بپردازند یا به عبارت دیگر، افراد دیگر را در قبال دستمزد اجیر کنند.
دنیای اقتصاد:
فهم چرایی شکست برخی ملتها در مقابل توفیق برخی دیگر در رسیدن به رفاه و تمول، سالهاست که یکی از مسائل مورد بررسی محققان و متفکران است و بخش جداییناپذیر کنکجاویهای افراد عادی را تشکیل میدهد. راینر زیتلمن، مورخ، جامعهشناس، نویسنده و فعال بخش خصوصی است که به واسطه آثار خود در زمینه اقتصادسیاسی شناخته میشود. پیش از این او ۲۶جلد کتاب منتشر کرده است. یکی از نکات قابل توجه آثار او تمرکز بر تهیه مستندات تاریخی و تجربی است که موجب شده بیشتر مورد توجه و ارجاع قرار بگیرند. او در تازهترین کتاب خود با نام «چگونه ملتها از فقر فرار میکنند: ویتنام، لهستان و خاستگاههای رفاه» سراغ این سوال دیرینه رفته و تلاش کرده از نظرگاه خود به این سوال پاسخی درخور بدهد. این کتاب تعادل خوبی میان اعداد مربوط به اقتصاد کلان، روایتهای افرادی که در آن دورهها زندگی میکردهاند، ارجاع به ادبیات دانشگاهی و دادههای نظرسنجی برقرار میکند و به زبان ساده، توضیحی درباره آنچه واقعا در این کشورها اتفاق افتاده است، ارائه میدهد.
در حال حاضر معمول نیست که به کاپیتال و کاپیتالیسم به مثابه دشمنان فانی فکر کنیم. یکی از اهداف آتی این کتاب آن است که توضیح دهد چرا مخالفتهای مفهومی که این کتاب بر مبنای آن قرار گرفته آنقدر عجیب و غریب به نظر میرسد و این مخالفتها چه معنایی دارد. دلیل اولیه هر دو را میتوان بهطور خلاصه در اینجا آورد. حقیقت آن است که کشف سیلبرنر اساسا دقیق نبود؛ چون مدتها قبل از او لویی بلانک در سال۱۸۵۰ از این واژه استفاده کرده بود و اینکه کلمه و مفهوم کاپیتالیسم در ابتدا با موضوعات قدرت سیاسی، تامین مالی جنگ و بدهی عمومی همراه و مرتبط بود.
توسعه صنعتی از منظر تاریخی بر اصلاحات ارضی موفق، سیاستهای صنعتی کارآمد و ساخت دولت مدرن مبتنی است. کشورهایی که در مسیر فوق رو به عقب رفتهاند، امروزه از منظر شاخصهای صنعتی و توسعهای وضعیت مناسبی ندارند. در این میان کشورهایی با ساختار روستایی و کشاورزی بزرگ یا آنهایی که حول گردآوری منابع خام فعالیت میکنند در این زمره هستند. این گزارش داستانی است از شکست توسعه صنعتی در پاکستان. از تحریف سیاستهای صنعتی تا ممانعت از اصلاحات ارضی و گسترش روستانشینی، حکایت یک ساختار نهادی است که مقاومت قابل توجهی در مقابل تغییر از خود نشان داده است. داستان تحریف توسعه صنعتی در پاکستان میتواند حاوی درسهایی برای تضعیف توسعه صنعتی در ایران باشد. از منظر نقاط ضعف بنیه تولیدی و چالشهای تولید صنعتی، دو کشور چندان هم بیشباهت به یکدیگر نیستند.
دنیای اقتصاد-منصور بیطرف:
اغلب اوقات ما معنی کلمات را بدون آنکه تاریخچه پیچیده و تغییر تعاریف آن را بدانیم، بهکار میگیریم. «کاپیتالیسم» نمونهای از این موارد است. «کاپیتالیسم: داستان پشت یک کلمه» نوشته مایکل سوننشر(Michael Sonenscher)، تاریخدان و روشنفکر بریتانیایی دانشگاه کمبریج این بحث را پیش میکشد که به سختی میشود کاپیتالیسم را تعریف کرد؛ حتی با آنکه کاپیتالیسم هواداران و انجمنهای بیشماری را به همراه دارد. سوننشر که تاریخ سیاسی را در دانشگاه کمبریج تدریس میکند، متوجه شده است که ما واژه کاپیتالیسم را به سازمانهای صنعتی، تخصصهای فنی، تولیدکنندگان، رقابتها یا بازارها مرتبط میسازیم. هدف اصلی این کتاب طرح این موضوع است که هرچند «کاپیتالیسم» را به مثابه واژهای در نظر میگیریم که طیف موضوعات متفاوتی را شامل میشود، اما زمانی این واژه معنی خیلی مشخصی داشت که ما در طول زمان آن را فراموش کردهایم. «کاپیتالیسم» در اوایل قرن نوزدهم در کشور فرانسه ابداع شد که به سرمایهگذاری ثروت بخش خصوصی در بدهیهای عمومی بهکار میرفت و بهویژه به ابزاری برای تامین مالی جنگها، تبدیل شده بود. این یعنی آنکه کاپیتالیسم، محصول مالکیت خصوصی سرمایه بود. سوننشر مینویسد: «درحالیکه محکومان آن، افراد بدون سرمایه بودند.» به بیان دیگر، کاپیتالیسم در ابتدا آنطور که فهمیده میشد، یک فرضیه مالکیتی بود. کاپیتالیسم خودش آنطور که دیده میشد ابدا متهم به استثمار اقتصادی نبود. در عوض مساله در این سمت بود که چه کسی مالک سرمایه است. سوننشر این بحث را پیش میکشد که در حال حاضر آنچه به مراتب بدتر از کاپیتالیسم است، تقسیم کار مدرن است که هیچ راهحل روشنی ندارد. بر خلاف امروز و نه بر حسب تصادف، این تقسیم کار در ابتدا از کاپیتالیسم متمایز بود.
برای بسیاری از ما که در روزگار پول فیات زندگی میکنیم و سازوکار اقتصاد پولی را نیز برپایه آن میآموزیم، تصور اقتصاد جهان پیشامدرن سخت است؛ اقتصادی بر پایه پول کالایی (Commodity Money) که بازیگران عرصههای آن -از جمله حکومت- مجبور بودند بر اساس کمیابی منابع قابل استفاده بهعنوان پول، فعالیتهای خود را تنظیم کنند. برای مثال میتوان به نهاد «بازفراخوانی سکهها» (Recalling of Old Coins) اشاره کرد. این نهاد حاکمان را مجبور میساخت که برای ضرب سکههای جدید، سکههای قبلی را از میان مردم جمعآوری و ذوب کنند و سکههای جدید ضرب کنند.
یکی از موضوعات مطرح در فضای روشنفکری ایران، نحوه تعامل با «غرب» و دستاوردهای آن بوده است. با وقوع جنگهای ایران و روسیه و آشکار شدن ضعف نظامی، سیاسی و اقتصادی ایران در مقابل قدرتهای اروپایی، راهکارهای جبران عقبماندگی و کاستیهای ایران مورد توجه اندیشمندان و دیوانسالاران ایرانی قرار گرفت. در دهههای بعد، تلاش برای فهم و استفاده از «تجدد غربی» و دستاوردهای آن با شدت بیشتری دنبال شد و در سپهر فکری ایران مفاهیم جدیدی وارد شد. در طول این سالها، نسخههای مختلفی برای این ارتباط از طرف روشنفکران ایرانی صادر شده است. از میرزا فتحعلی آخوندزاده تا جلال آلاحمد و احسان نراقی، پیشنهادهایی را برای چگونگی این رابطه ارائه کردهاند. سیدفخرالدین شادمان نیز جزو روشنفکرانی است که در این خصوص قلم زده است. شاید شادمان به اندازه جلال آلاحمد و کتاب معروفش «غربزدگی» در این زمینه معروف و شناختهشده نباشد، اما جزو پیشگامان این حوزه محسوب میشود.
دنیای اقتصاد-رویا خوشنویس:
از نظر مترجمان کتاب «اخلاق آزادی» در دوران مدرن، هیچ واژهای به اندازه «آزادی» مورد توجه اندیشمندان و جریانهای سیاسی قرار نگرفته است. اما واضح است که آنچه موجب بروز اختلاف میشود نه آزادی، بلکه تعریف آزادی و حدود آن است. کنکاش در مفهوم آزادی در فضای سیاسی و اقتصادی جوامع امروز، ما را با یکی از جریانهای فکری مدافع آزادیهای فردی، یعنی «مکتب اتریشی اقتصاد» آشنا میکند. مکتبی که طرفداران خاص خود را در بین اقتصاددانان ایرانی که خود را «اتریشیها» میخوانند پیدا کرده است. اخلاق آزادی را انجیل «مکبت اتریشیها» میدانند و موری روتبارد را بهعنوان «آقای لیبرتارین» میشناسند؛ چراکه او بنیانگذار، پدر و خالق تمام جنبش لیبرتارین است. این گزارش ارائهای از سه کتاب انتشارات «دنیایاقتصاد» است.