برنامه‌های ورزشی

استاد: استیون هورویتز

مترجم: حسن افروزی

استیون هورویتز، استاد اقتصاد دانشگاه سنت لاورنس در کنتون نیویورک و محقق ارشد موسسه مرکتوس آرلینگتون ویرجینیا است. او مولف دو کتاب است: «پایه‌های خرد و اقتصاد کلان: یک دیدگاه اتریشی» و «تکامل پولی، بانکداری آزاد و نظم اقتصادی». وی همچنین آثار زیادی را در باب اقتصاد مکتب اتریشی، اقتصاد سیاسی هایک، تئوری و تاریخ پولی نگاشته است. کارهای او در نشریه‌های حرفه‌ای چون History of Political Economy، Southern Economic Journal و The Cambridge Journal of Economics چاپ شده اند. او PhD خود را در رشته اقتصاد از دانشگاه جورج میسون و مدرک کارشناسی‌اش را در اقتصاد و فلسفه از دانشگاه میشیگان دریافت کرده است.

همیشه در میان طرفداران تیم‌های ورزشی بحث این که کدام تیم بهتر از دیگری است، وجود دارد. هر کسی می‌تواند می‌تواند ساعت‌ها برای اینکه بگوید تیمی بهتر از تیمی دیگر است دلیل و برهان بیاورد، ولی در نهایت چیزی که تیم بهتر یا بهترین تیم را تعیین می‌کند، برنده بازی است. در ورزش، رقابت در قالب بازی است که بهترین تیم را مشخص می‌کند.

رقابت در اقتصاد نیز به همین ترتیب عمل می‌کند. مساله اساسی اقتصاد، مساله دانش است. ما نیازمند آنیم بدانیم که اهمیت نیروی کار، سرمایه و دیگر لازمه‌های تولید و همچنین ارزشی که افراد برای کالاهایی که تولیدکنندگان می‌توانند تولید کنند چقدر است. ما همچنین باید بدانیم چه «ویژگی»هایی از آن کالاها برای افراد ارزشمندند.

برنده جایزه نوبل، فردریش هایک، رقابت را «یک فرآیند اکتشاف» می‌نامید. معنای این عبارت آن است که ما از طریق رقابت پی به چیزهایی می‌بریم که در صورت نبود آن هیچ گاه از آنها مطلع نمی‌شدیم. سیستم اقتصاد را در نظر بگیرید که در آن همه چیز در انحصار تولید می‌شد: فقط یک شرکت برای هر کدام از کالاهایی مثل اتومبیل، غذاهای آماده و چیپس. این شرکت‌ها از کجا می‌خواهند بفهمند که مصرف‌کنندگان چه نوع اتومبیلی، غذای آماده ای یا چیپسی را می‌خواهند؟ به تنوعی که امروزه هر کدام از این کالاها دارند فکر کنید. اتومبیل‌ها در اندازه‌ها، سبک‌ها، رنگ‌ها و انواع امکانات و همچنین با کیفیت‌های متفاوت تولید می‌شوند- غذاهای آماده یا چیپس هم در فروشگاه‌ها در انواع مختلف وجود دارند.

همه این تنوع - چیزی که در اقتصاد «اختلاف محصول» خوانده می‌شود، تلاشی است برای کشف اینکه مردم چه می‌خواهند. بدون رقابت، یک انحصارگر هیچ انگیزه‌ای برای تولید کالاهای متنوع و فهم اینکه مردم چه نوعی از آن کالا را بیشتر می‌پسندند، ندارد.

بازارهای رقابتی این انگیزه و دانش را به دو دلیل ایجاد می‌کنند. اول اینکه تولیدکنندگان این حق را دارند که تولید انواع کالا‌ها را امتحان کنند تا بفهمند که چه نوع کالایی تقاضای بیشتری دارد. بدین ترتیب اگر ابتکار خوبی انجام داده باشند سود می‌برند و در غیر این صورت ضرر می‌کنند. این انگیزه‌ها بسیار قوی‌اند، ولی موقعی می‌توانند به عمل منجر شوند که شرکت‌ها و نهادها برای نوآوری و خلاقیت آزاد باشند. به همین خاطر است که قوانین محدودکننده آزادی شرکت‌ها و نهاد‌ها برای نوآوری و همچنین حمایت دولت از نهادهایی که در حال ضرر کردن هستند، اشکال دارد. وقتی ما از یک نهاد حمایت مالی می‌کنیم یا به آن قدرت انحصاری یا امتیازات وی‍ژه می‌دهیم، در واقع انگیزه آنها را برای آزمایش محصولات متفاوت و فهم اینکه تولید چه نوع محصولی بهتر و سودآورتر است، کم می‌کنیم و این وضعیت همه ما را به عنوان مصرف‌کننده بدتر می‌کند.

دلیل دوم این است که رقابت بالفعل یا حتی بالقوه همیشه تولیدکنندگان را آماده نگاه می‌دارد. آنها همیشه به دنبال راه‌های جدید برای سودآوری بیشتر هستند و سعی می‌کنند این راه‌ها را پیش‌تر از نهاد‌های رقیب پیدا کنند. حتی اگر در یک صنعت فقط دو شرکت وجود داشته باشند، این فشار برای یافتن راه‌های جدید وجود دارد - مثلا کوکا کولا و پپسی را در نظر بگیرید که چگونه دم به دم محصولات خود را تغییر می‌دهند یا محصولات جدید وارد بازار می‌کنند. حتی اگر یک تولیدکننده وجود داشته باشد، کافی است که امکان بالقوه ورود یک نهاد جدید به عنوان رقیب یا یک کالای جایگزین به بازار وجود داشته باشد تا آن نهاد تمامی تلاش خود را برای تولید محصولات بهتر حداکثر کند.

امتیاز رقابت تنها به خاطر انگیزه‌ای که به نهاد‌ها برای حداکثر کردن تلاش خود می‌دهد، نیست. نقشی که رقابت در فرآیند کسب دانش در بازار ایفا می‌کند کمتر از نقش ذکر شده نیست.

همانطور که رقابت در ورزش به ما می‌فهماند که کدام تیم بهتر است، رقابت در یک بازار حقیقتا آزاد نیز ارزش منابع و کالاها را برای تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان مشخص می‌کند، چیزی که باعث می‌شود بتوانیم کالاهای مورد نیاز خود را با بهترین کیفیت و کمترین قیمت ممکن تهیه کنیم. رقابت مصرف‌کننده را در صدر قرار می‌دهد و تولیدکننده را مجبور می‌کند چیزی را تولید کند که ما (مصرف‌کنندگان) می‌خواهیم.