جاهل تر از آن هستیم که فکر می کنیم
اهمیت یافتههای او این است که دانستن این نقص بزرگ انسان میتواند باعث شود از بروز تصمیمهای نادرست در زندگی خود یا دیگران جلوگیری کند. شاید به همین دلیل باشد که اکونومیست، او را با کوپرنیک مقایسه میکند و مینویسد: همانطور که کوپرنیک زمین را از مرکز عالم جابهجا کرد، او هم به ما آموخت که ما موجودات منطقمحوری که خود را مرکز درک و منطق عالم میدیدیم، نیستیم. ادبیات غنی فارسی نیز بر آگاهی از نقصهای ذهن تاکید دارد که شاید یکی از زیباترین نمونههایش شعر زیر منسوب به مولانا، یا ابنیمین یا ملااحمد نراقی است.
...
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند!!
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند!!
...
کانمن با آزمایشهای متعدد نشان میدهد بسیار نزدیک است که حتی در بالاترین سطوح آکادمیک نیز افراد دچار اشتباهات ساده شوند؛ آنچه بعدتر به نام سوگیریهای مختلف مطرح شد و بنیانهای اقتصاد رفتاری را محکم کرد. در تقسیمبندی او ذهن انسان بر اساس عملکردهای شناختی از دو سیستم تشکیل شده است که به آنها سیستم یک و سیستم دو گفته میشود. سیستم یک، برای پردازش سریع و غریزی اطلاعات و ارائه پاسخهای فوری و بدون دقت زیاد طراحی شده است. در مقابل، سیستم دو با اندیشیدن عمیقتر، ارزیابی، نقد و استنباط منطقی مشغول است که فرآیندی کند و انرژیبر است. فرض کنید از شما سوالی درباره حاصل ضرب دو عدد سه رقمی پرسیده شود، جواب دادن به این پرسش بر عهده سیستم دو است؛ زیرا نیازمند پیگیری فرآیند ضرب است. دانشجویان ریاضی ممکن است پیشبینی کنند که جواب، عددی شش رقمی است که این پیشبینی نیز نمونهای از کارکرد سیستم یک است. بهدلیل انرژیبر بودن سیستم دو، انسان که برای اندیشه تکامل نیافته است، معمولا از آن گریز میکند. همانطور که ممکن است مشاهده کرده باشید که کودکان در مواجهه با مسائل پیچیده ترجیح میدهند از پاسخ دادن اجتناب کنند. کانمن نشان داده است که سیستم یک گاهی اوقات میتواند به تغییر دادن مسائل و ارائه پاسخهای نادرست منجر شود. او معتقد است که عملکرد سیستم یک حاصل فرآیندهای تکاملی و ویژگیهایی است که طی میلیونها سال در مغز حیوانات و انسانها در مواجهه با محیط پرخطر اطراف تکامل یافته است. این دو سیستم به مثالهای مختلفی در زندگی روزمره نیز قابل اشاره هستند، از تشخیص فاصله یک شیء تا تصمیمگیریهای مالی پیچیده. علاوه بر این دو سیستم، اثر پیشفرضها و رفتار و نقش آنها در تداعی معانی و ایجاد ارتباطات ذهنی، موضوعات مهمی هستند که در مطالعات وی بررسی شدهاند. کانمن بیان میکند که تغذیه ذهن با یک پیشنهاد اولیه، حتی اگر غیرعادی باشد، روی قضاوت و تصمیمگیری افراد تاثیر میگذارد. بهعنوان مثال، در یک پژوهش، دو گروه از شرکتکنندگان مورد بررسی قرار گرفتند. به یک گروه پرسشی داده شد مبنی بر اینکه آیا مهاتما گاندی در حدود ۱۴۴سال عمر کرده است؟ سپس از آنها خواسته شد تخمین بزنند گاندی واقعا چند سال زیسته است. به گروه دوم، بدون طرح پرسش ۱۴۴سال، فقط گفته شد تخمین بزنند گاندی چند سال عمر کرده است. بهرغم غیرمعمول بودن پیشنهاد ۱۴۴سال، گروهی که با این پیشنهاد مواجه شده بودند، نسبت به گروه دوم میانگین تخمینهای بالاتری از طول عمر گاندی داشتند. این یک نمونه از تحقیقات مکرر است که نشان میدهد ذهن انسان با هر اطلاعاتی که در اختیار دارد، حتی اگر بیارزش باشد، تخمینهای خود را تطبیق میدهد.
در آزمونی دیگر که به بهانهای دیگر سازماندهی شده بود، روی صفحه کامپیوتری که در مقابل یک گروه از دانشجویان قرار داشت، تصاویر مکرر اسکناسهای شناور بهعنوان محافظ صفحه نمایش داده شد؛ درحالیکه در سالن دیگر، روی صفحه کامپیوتر گروه دیگر، تصاویری از طبیعت نشان داده شد. بخش اصلی آزمون که دانشجویان از آن بیاطلاع بودند، شامل لحظهای بود که مربی به ظاهر بهطور ناخودآگاه اوراق و مدادهایی را که برای توزیع آورده بود، روی زمین پخش کرد. گروهی که تصاویر پول را دیده بودند، به تعداد کمتری در کمک به جمعآوری اقلام داوطلب شدند،؛ درحالیکه تعداد بیشتری از گروه دوم برای کمک دست بهکار شدند.
پس از آزمون، از دانشجویان خواسته شد برای بحث درباره سوالات و پاسخها، صندلیهای خود را بهصورت دایرهای قرار دهند. گروه اول با فاصله بیشتری از یکدیگر نشستند و تمایل کمتری به مشارکت در بحث نشان دادند. اینکه چنین خوراکهای ذهنی میتوانند تا این حد بر رفتارهای واقعی انسانها تاثیر بگذارد، تا پیش از آن باورنکردنی مینمود. این نوع کارکردهای ذهنی فرض استقلال فکری و رفتاری انسان را به چالشهای جدی کشید. روانشناسان بر این باورند که مفاهیم در ذهن انسان بهطور پیچیدهای با یکدیگر پیوند خوردهاند که به این پدیده «تداعی معانی» گفته میشود. این پیوندها شامل انواع مختلفی از تجربیات، احساسات، خاطرات و رفتارها هستند و نشاندهنده عملکرد پیچیده و گوناگون ذهن انسان هستند. کانمن تاکید دارد که ما خود را کمتر از آنچه فکر میکنیم میشناسیم و سیستم یک ما را برای واکنشهای سریع بر اساس تجربیات گذشته آماده میسازد. مثلا، تجربه بدی که از خوردن پیتزا بهدست آمده است، میتواند باعث شود که فقط شنیدن کلمه پیتزا واکنشها و احساسات منفی را در فرد برانگیزد. این نوع از پیوند ذهنی و رفتاری نمونهای از کارکرد سیستم یک است.
آزمایشهایی نیز انجام شده است که نشان میدهد چگونه مفاهیم ذهنی میتوانند بر رفتار فیزیکی تاثیر بگذارند؛ مانند آزمایشی که در آن دانشجویان پس از ساختن جملات با کلمات مرتبط با پیری، بهطور متوسط کندتر حرکت میکردند. این تحقیقات نشان میدهند که اینبار یک مفهوم مانند پیری میتواند بر رفتار ما تاثیر بگذارد. جان کلام اینکه این دو سیستم نه تنها در تصمیمگیریهای روزمره ما نقش دارند، بلکه در نحوه ارتباط ما با جهان پیرامون نیز تاثیرگذار هستند. در بسیاری از موارد این فرار از این نقص بزرگ سیستم یک میتواند با اندکی تامل و تغییر سیستم ذهنی به دو، حاصل میشود. شاید به همین دلیل است که صبر در بسیاری از فرهنگها از جمله ادبیات ایرانی و دینی ما بسیار عزیز شمرده شده است. در واقع به نظر میرسد پیشنیان ما به شکل شهودی به اهمیت تامل در تصمیم گیریها رسیده بودند و کانمن این یافتهها را به آزمایشهای مکرر گذاشت. هرچند او فراتر رفت و نشان داد در برخی موارد مثلا با یک اطلاعات نادرست، تصمیمگیری پس از تامل نیز دچار خطا میشود. شرح تمام یافتههای ارزشمند وی در این نوشته نمیگنجد و جای خوشحالی دارد که آثار وی تا حد مطلوبی به فارسی برگردانده شده است. اگر زمانی فقط یک کتاب اقتصادی یا روانشناسی را خواستید بخوانید، به نظر فدوی آن کتاب اندیشه سریع و آهسته کانمن است.
بیوگرافی: دنیل کانمن که در ۵مارس۱۹۳۴ به دنیا آمد، برای تحقیقات برجستهاش در زمینه اقتصاد رفتاری، در سال۲۰۰۲ جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کرد. او با به چالش کشیدن فرضیه عقلانیت انسان در اقتصاد مدرن، نگرشهای موجود را متحول ساخت. کانمن همراه با عاموس تورسکی و دیگران، زیربنای شناختی برای درک خطاهای انسانی که از تعصب و خطاهای قضاوتی نشأت میگیرند، فراهم آورد و نظریهای موسوم به نظریه چشمانداز را توسعه داد.
این نظریه دلیل اصلی دریافت جایزه نوبل توسط او بود. کانمن بهعنوان استاد بازنشسته روانشناسی و امور عمومی در مدرسه وودرو ویلسون دانشگاه پرینستون خدمت کرده است. وی تحصیلات لیسانس و فوقلیسانس خود را در روانشناسی و علوم ریاضی به پایان رساند و سپس در سال ۱۹۵۸ به ایالات متحده مهاجرت کرد؛ جایی که در سال۱۹۶۱ مدرک دکترای خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه کالیفرنیا، برکلی دریافت کرد. تاثیرات فکری کانمن بر دامنه وسیعی از حوزهها از جمله اقتصاد، پزشکی و سیاست گسترده است.
* پژوهشگر و مدرس اقتصاد در دانشگاه لوگانو سوییس