آخر هفته با «مهمانی مجازی»

 سفر کردن در این شرایط بیشتر شبیه یک شوخی خطرناک است،‌ حتی آنهایی که بخواهند سفر بروند باز هم نمی‌‌توانند زیرا باید جریمه سنگینی بپردازند. در این شرایط حتی نمی‌شود به کسی توصیه کرد پارک برود یا بوستانی در حوالی خانه،‌ طبیعتی در اطراف شهر محل سکونت‌، اقامتگاه بوم‌گردی در شهر و حاشیه آن،‌ شهربازی یا هر جای دیگری که امکان حضور دیگران در آن وجود داشته باشد. این روزها توصیه همه به ماندن در خانه است، اینکه در خانه بمانید و آخر هفته را در فضایی امن به سر برید. با این حال بسیاری در عین ترس و اضطراب نمی‌دانند در خانه چه کنند،‌ حوصله‌شان سر می‌رود و حس ‌می‌کنند زندگی باید چیزی فراتر از اینها باشد و اگر قرار است این‌طور زندگی کنند فایده‌اش چیست. در عین حال همین گروه باز می‌ترسند بیرون بروند و مبتلا به ویروسی شوند که هیچ پیش‌بینی از شدت و ضعف ابتلا به آن ندارند. همین اغلب را در یک وضعیت کلافگی،‌ عصبانیت و سردرگمی ‌قرار داده و باعث شده اغلب پیام‌هایی که رد و بدل می‌شود همه ترس،‌ افسردگی یا خشم باشد.  

 

چه می‌شود کرد وقتی نه می‌توانیم در خانه بمانیم و نه می‌توانیم از آن خارج شویم؟ کاری که ما انجام دادیم این بود که دیدارهایمان را گسترش دهیم این بار مجازی! اغلب ما دوستانی داریم که خارج از کشور زندگی می‌کنند. جمعیت بالای مهاجران ایرانی در کشورهای مختلف البته کار ارتباط گروهی را اندکی دشوار می‌کند، زیرا در حالی که آلمان یا ایتالیا یا انگلیس اختلاف ساعت‌شان با ما دو، سه ساعت است،‌ درباره آمریکا و کانادا به یکباره زمان چند برابر می‌شود و به استرالیا که می‌رسد دیگر این فاصله زمانی آنقدر هست که نتوان برنامه مشترکی را ترتیب داد.

ما ناچار شدیم بین دوستان‌مان دست به انتخاب بزنیم،‌ آنها را که ساکن استرالیا هستند کنار بگذاریم و در عوض با آنها که در اروپا ساکن هستند ارتباطمان را بیشتر کنیم. انگیزه این ملاقات‌های مجازی می‌تواند یک موضوع مشترک باشد‌، چه روان‌شناسی،‌ چه تاریخ،‌ چه ادبیات یا هر چیز دیگر! ما ادبیات را انتخاب کردیم،‌ ابتدا گلستان و بعد بوستان، به چهارمقاله نظامی‌عروضی رسیدیم،‌ در ادامه بخش‌هایی از هزار و یک شب را خواندیم و بعد سراغ نظامی‌ آمدیم. مخزن‌الاسرار برایمان سخت بود و به بخش‌هایی از آن اکتفا کردیم و این روزها هفت‌پیکر را با هم می‌خوانیم. اگر هر کدام ما دانه تسبیحی باشیم نخ این تسبیح ادبیات کلاسیک است و غنایی که در آن وجود دارد.

طبیعی است که نظر و دیدگاه و سلیقه همه یکسان نیست. برای یکی ممکن است لذت این گفت‌وگو  مربوط به خواندن یا بحث درباره موضوعات روان‌شناسی باشد،‌ برای یکی داستان،‌ دیگری فیلم، یکی تئاتر و... مهم نیست که موضوع گفت‌وگو چیست‌، هر کدام را شما صلاح می‌دانید،‌ مهم استمرار این جلسات است،‌ گفت‌وگو کردن و برای ساعاتی معاشرت با دوستانی که دورند و این‌گونه نزدیک می‌شوند.

با این جلسه‌های آنلاین است که هم شما باخبر از احوال روزمره آنها می‌شوید و هم آنها درگیر زندگی و دغدغه‌های شما‌! انگار به این ترتیب بعد فاصله اندکی برچیده می‌شود،‌ انگار دوباره مهمانی و دورهمی‌ در خانه دارید و همه کنار هم هستید. فخرفروشی با غذای ایرانی،‌ با چای و نباتی که دارید حس خوبی به شما می‌دهد و آن طرف هم دوستی داشته‌های خود را رو می‌کند،‌ آنچه شما می‌خواهید داشته باشید و دم دست‌تان نیست یا هزینه‌اش به ریال چنان بالاست که سراغش نمی‌روید. همین جلسه‌هاست که هم شما را با بخش بخش خانه دوستانتان آشنا می‌کند و هم به حلقه دوستان‌تان می‌افزاید. این جلسه‌ها همچنین باعث می‌شود شما از برنامه دوستان‌تان بیشتر خبر داشته باشید و چون از زمان رفت و آمدشان به ایران خبر دارید سفارش‌هایتان را می‌دهید و هم آنها درخواست‌هایشان را می‌گویند‌، این وسط طبیعی است که هدیه‌هایی جابه‌جا می‌شود صنایع دستی کوچکی از ایران و از آن طرف چیزهایی که شما می‌خواهید بخرید و نمی‌توانید یا اولویت شما نیست برایش هزینه کنید.  

خلاصه اینکه این روزهای کرونا بیش از پیش همه ما مستعد افسرده شدن هستیم،‌ مستعد غمگین شدن آن‌هم وقتی کرونا تنها مشکل  نباشد. این روزها را می‌توانیم به غمگین بودن و غصه خوردن بگذرانیم یا می‌توانیم از آن بهره ببریم،‌ این انتخاب ماست که با لحظه‌هایمان چه کنیم و هر انتخاب بر سبک زندگی ما تاثیر خواهد داشت. می‌شود این روزها با خودمان مهربان‌تر باشیم، می‌شود همه لحظه‌ها را به افسوس خوردن درباره گذشته نگذرانیم، می‌توانیم امیدوار باشیم حتی اگر امید آخرین چیزی باشد که به ذهن می‌رسد.

امیدم هست کاین سختی پسین است/ دلم زین پس به شادی بر یقین است/ یقین میدان که گر سختی کشیدی/ از آن سختی به آسانی رسیدی(نظامی).