«دنیایاقتصاد» عایدی میزبانان روستایی توریستهای خارجی را بررسی میکند
نقشه برد - برد گردشگری عشایر
او که در کسبوکار خود قصد دارد راهنمایان محلی را آموزش دهد، میافزاید: با گذراندن یک دوره یک ماهه لیدری محلی و سپردن تور به جوانان عشایری، راهنمایان تنها نقش مترجمی را به عهده میگیرند و راهنمایان محلی مدیریت تور بیشترین دریافتی را خواهند داشت. بخشخصوصی با امید دریافت سود وارد صنعت توریسم میشود، این موضوع چطور توجیه میشود؟ ملکشاهی معتقد است اگر همه چیز شفاف باشد بخشخصوصی میتواند سود خود را به دست آورد، هر چند این سود نباید از سود جامعه میزبان بیشتر باشد. بهعنوان مثال اگر بهای یک تور خارجی ۱۰ میلیون تومان باشد طبیعی است که هفت میلیون آن باید به جامعه عشایری برسد. این فعال حوزه گردشگری عشایر درباره تجربه شخصی خود عنوان میکند: در سال اول ما گردشگران خارجی خود را برای تبلیغ رایگان به تور عشایری میبردیم، اما چشمانداز ما این بود که بتوانیم این تورها را هزار یورو بفروشیم، رایگان بردن تور به این معنا نبود که ما از جامعه عشایری هم انتظار خدمات رایگان داشته باشیم، بلکه باید هزینهها را خودمان در سطح معقولی پرداخت میکردیم. او درباره روند اعتمادسازی میگوید: در اولین سفر طبیعی بود که جامعه محلی بهطور کامل به ما اعتماد نداشت از همین رو در اولین شب اقامت دو مسافر آلمانی با ظن و تردید آنها مواجه شدیم. مادر خانواده آن شب به ما گفت اینها ممکن است آلمانی نبوده و بهدنبال گوسفندهای ما باشند. راهحل ما این بود که از آلمانیها پاسپورتشان را گرفته و آن را در اختیار مادر خانواده قرار بدهیم. برای توریستهای ما ابتدا پذیرش این موضوع دشوار بود اما به آنها گفتیم اگر هتل هم میرفتید ناچار بودید پاسپورتهایتان را تحویل بدهید و در نهایت آنها قبول کردند. ملکشاهی با اشاره به اینکه اعتمادسازی کار دشواری است، میافزاید: ما با در نظر گرفتن ملاحظات جامعه محلی و اعتمادسازی سال بعد توانستیم راحتتر با آنها کار کنیم. جامعه محلی شناختی از ما به دست آورده و این اعتماد را به سایر طوایف هم منتقل کرده بود. توجه داشته باشید که خبر خوب یا بد بین طایفهها میچرخد و همین مبنای رفتارهای بعدی آنها خواهد بود، از این روست که گردشگران و فعالان این حوزه باید با وسواس بیشتری رفتار کنند. او در همین زمینه به گزاره مهماننوازی عشایر اشاره کرده و میگوید: گاهی رفتار گردشگران یا راهنمایان باعث سوءبرداشت میشود. این گفته به آن معنا نیست که در برابر هر مهماننوازی مبلغی از سوی راهنمای گردشگری پرداخت شود اما باید گزینهای برای جبران یا مشارکت بیشتر جامعه محلی مهماننواز در فرآیند گردشگری وجود داشته باشد. بهعنوان مثال از فرزند او برای راهنمای محلی کمک گرفته یا محصولات او اعم از کشک و روغن را خریداری کنیم تا درآمدی عاید آنها شود. ملکشاهی باز به تجربه خود در این زمینه اشاره و اضافه میکند: ما در کسبوکارمان گزینهای تحت عنوان محصولات عشایری را در نظر گرفتیم تا بتوانیم در کنار گردشگری گزینه جایگزین درآمدزایی بهویژه در دوران کرونا که تعداد گردشگران به نحو قابل ملاحظهای کاهش یافته است، داشته باشیم. آیا باز کردن گزینههای مختلف درآمدزایی باعث نمیشود جامعه محلی به گردشگری بهعنوان منبع اصلی معیشت نگریسته و زندگی و سبک سنتی خود را فراموش کند؟ ملکشاهی معتقد است درآمد حاصل از گردشگری در توریسم عشایر چندان بالا نیست، در تور عشایر ما با چند خانواده کار میکنیم که هر تور هم سه، چهار گردشگر دارد
و درآمد آن ممکن است به ۱۰ تا ۳۰ میلیون تومان برسد اما در مقابل دارایی عشایر عدد بزرگی نیست. علاوه بر آن تمام هزینههای تور اعم از هزینههای غذا و... نیز در طول زمان کوچ به عهده عشایر است. او انگیزه عشایر را فراتر از بخش مالی میداند و میافزاید: آنچه تورهای عشایری را برای آنها جذاب میکند، اهمیتی است که گردشگران به سبک زندگی آنها میدهند. آیا بازار تور عشایری بازاری بزرگ است؟ ملکشاهی میگوید جامعه عشایری در ایران آنچنان بزرگ است که میتوان برای آن انواع تورها را تعریف کرد. او ادامه میدهد: ما بیش از یک میلیون جامعه عشایری داریم که از میان آنها جمعیتی بیش از ۲۰۰ هزار نفر کوچ پیاده دارند. کار با هر کدام از این جوامع پیچیدگی خود را دارد که باید علاقهمندان به ورود به این حوزه آنها را لحاظ کنند تا به پایداری برسند.