رهایی از طلسم توسعه صرف، نیازمند پرسشی متافیزیک از خودمان به عنوان موجوداتی مسوول و آگاه و حساس درباره هدفمان است. گردشگری برای این پرسش‌های اساسی که با آن مواجه هستیم میکروفونی ارائه می‌دهد. همان‌طور که این صنعت می‌تواند در راستای اهداف خودخواهانه، فردگرایانه، استثمارگرایانه و لذت‌جویانه مورد استفاده قرار گیرد، می‌تواند ابزاری برای تسهیل تحصیل، تعامل‌های بین فرهنگی، حافظ محیط زیست و توسعه معنوی نیز باشد. ما به بخش‌های تجاری فعال در صنعت گردشگری برای بهره‌گیری از ظرفیت‌های اجتماعی این صنعت اعتبار دادیم، درحالی که دچار یک اشتباه بزرگ شدیم و تنها اجازه دادیم این صنعت توسط کسانی که به دنبال برنامه‌های خود بودند مورد سوءاستفاده قرار گیرد.

شاید بتوان گفت اولین گام برای رسیدن به گردشگری پایدار، احیای آن برای اهداف والاتر است. در چنین شرایطی باید موقعیت صنعت گردشگری را در یک مدیریت ساختاری تقویت کنیم. درحالیکه که میلیون‌ها نفر در مرزهای مختلف به عنوان پناهندگان سیاسی، اقتصادی و محیطی به اجبار حرکت می‌کنند، توجیه تسهیل حرکت میلیون‌ها نفر دیگر به‌عنوان گردشگران انبوه بدون هیچ‌گونه بررسی درباره تاثیرات زیست‌محیطی و سایر تاثیرات آنها بدون دفاع است. برخی کارشناسان معتقدند سازمان جهانی گردشگری خود نشانه‌ای از ایجاد اولویت‌های نامتوازن است. این سازمان می‌تواند بدنه‌ای برای همکاری‌های بین‌المللی برای اولویت‌های متعالی بشر باشد. سازمان جهانی گردشگری تنها سازمان تخصصی ملل متحد است که برای تقویت بخش تجاری ایجاد و اعضای عمده آن از قدرت‌های چند ملیتی تشکیل شده که برنامه‌های توسعه گردشگری را در دست دارند. اگر هدف پایداری باشد این سازمان باید دفتری در سازمان ملل متحد برای سفرهای پایدار داشته باشد تا مردم بتوانند از مرزها به روش مدیریت شده حرکت کرده و یک حسابرسی متوازن برای عدالت، محدودیت‌های زیست‌محیطی، سود افراد درگیر و ویژگی‌های پایدار داشته باشد.

در حرکت به سوی پایداری لازم است دیدگاه‌های فرهنگی مختلف به برنامه ما بپیوندند. به علت جهانی شدن تجارت و موضوعات مالی و قدرت‌ نهادهای بین‌المللی مثل بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول، یک مدل متناسب با همه کشورها در سراسر جهان ارائه شده و تحمیل موضوعات تجارت آزاد مثل توافق بین‌المللی در عرصه خدمات، اندک رویکردهای مستقل کشورها را برای توسعه از آنها گرفته است. این وضعیت که در آن توجهی به هنجارها و سنت‌ها و توانایی‌های فرهنگ‌های دیگر نمی‌شود، مطلوب نیست.

 همچنین صنعت گردشگری نیازمند یک برنامه جامع و برنامه‌ریزی شده با رویکردی مناسب است. این صنعت نیازمند توجه به فرصت‌های خلاق است که می‌تواند شامل ارائه اصول پایداری و یا پیشنهادهایی برای استفاده مسوولانه از تعطیلات باشد. برای مثال بد نیست سفر را برای نسل جوان اولویت‌بندی کنیم تا بتوانند از آن برای تحصیل و افزایش تجربیات خود استفاده کنند و یا اینکه شرایطی فراهم کنیم که افراد، خواهان زندگی در خانه و جوامع شهری خود باشند، به‌جای اینکه مرتبا به دنبال گذران اوقات فراغت در سفرهای اغراق‌آمیز باشند؛ برای مثال تصور کنید در شرایط کاری مناسب، جامعه فعال و محیط‌زیست زیبا و سالم زندگی می‌کنید و از آن لذت می‌برید. در چنین سیستمی، سازمان جهانی گردشگری می‌تواند بر بودجه صندوق گردشگری نظارت داشته و از توان گردشگری به‌عنوان یک نیروی اجتماعی استفاده کند.

به‌عنوان نتیجه‌گیری باید گفت که گردشگری پایدار نیازمند تعامل روشنفکرانه با محدودیت‌های مفاهیم آن است که فرهنگ فعلی مصرف‌گرایی و ایدئولوژی توسعه بیش از حد مانع آن می‌شود. در عصر حاضر ما اجازه دادیم گردشگری به نفع عده معدودی ربوده و بسیاری از اهداف متعالی که در روزهای گراند تور و سفرهای معنوی وجود داشت، فراموش شود. ایدئولوژی توسعه توسط این عده معدود طوری گسترش پیدا کرده که تنها در خدمت اهدافشان بوده و این صنعت را در موقعیتی قرار داده که خودش در حال نابودی خودش است. اگر خواهان آینده‌ای پایدار هستیم و می‌خواهیم چیزهای شگفت‌انگیزی که هم‌اکنون در اختیار داریم را برای فرزندانمان هم باقی بگذاریم، باید واقع‌بین باشیم. پایداری در گردشگری، گونه‌ای از گردشگری نیست؛ بلکه تمام آن چیزی است که صنعت گردشگری برای ادامه خود به آن نیاز دارد.