۴ پیام نظرسنجی «دنیایاقتصاد» درباره سفر چیست؟
ایست تورم به مسافرتها
* ۴۴درصد شرکتکنندگان در نظرسنجی اعلام کردند، «یکبار هم سفر نرفتهاند»
* پیامدهای اجتماعی و اقتصادی «فقر شدید سفر» در گفتوگو با دکتر حسین ایمانی جاجرمی بررسی شد
فاطمه باباخانی :نبض سفر خانوارها در کشور بر اساس یک جامعه آماری از شرکتکنندگان در نظرسنجی «دنیایاقتصاد» بیانگر «خروج بزرگ» از بازار تفریح و گردشگری است. نتایج این نظرسنجی حاکی از آن است که نزدیک به نیمی از نظردهندهها یعنی 44درصد در سالجاری حتی یک بار هم سفر نرفتهاند. علاوه بر این از جمع 56 درصدی کسانی که سفر کردهاند 15درصد اقامتشان در «چادر» بوده و 22درصد برای کاهش هزینه و پرداخت اشتراکی اقامت در خانههای اجارهای ساکن شدهاند.
ششدرصد از این میزان هم اقامتگاههای بومگردی را انتخاب کردهاند که نشان از بازار متزلزل این حوزه دارد. اگر جامعه آماری نظرسنجی مقیاسی از وضع موجود کل بازار سفر باشد در این صورت میتوان گفت، بخش قابلتوجهی از خانوارها توان مسافرت رفتن ندارند. روزنامه «دنیایاقتصاد» در هفته اخیر یک نظرسنجی در شبکههای اجتماعی خود در تلگرام (den_ir@) و اینستاگرام (deghtesad) با دو پرسش را مطرح کرد: «شما به همراه خانوادهتان از ابتدای 1402 تاکنون چند بار سفر کردهاید» و «محل اقامت شما در سفر کجا بوده است». نتایج این نظرسنجی نشان میدهد که 44درصد یعنی نزدیک به نیمی از پاسخدهندگان حتی یک سفر هم نداشتهاند. در مقابل 15درصد بیش از دو بار سفر کرده و نبض گردش و تفریح مطابق استانداردهای جهانی در زندگیشان تپیده است. (بر اساس پژوهشهای منتشر شده در «دنیایاقتصاد» استاندارد جهانی برای خانوارها حداقل سه سفر در یک سال است.)
آمارهای مرتبط با اقامت و تفریح هم بر اساس این نظرسنجی نشان میدهد 22درصد یعنی نزدیک به یکچهارم از پاسخدهندگان خانههای اجارهای را برای اقامت برگزیدهاند. این مقوله نشان میدهد سفرهای گروهی خانوادگی یا دوستانه مدنظر توریستها بوده و آنها ترجیح دادهاند با تقسیم کردن مبلغ اقامت به واسطه تورم در بازار سفر، هزینههایشان را کاهش دهند. این نظرسنجی همچنین نشان میدهد 15درصد از چادر به عنوان محل اقامت بهره گرفتهاند. انتخاب چادر به عنوان بیکیفیتترین محل اقامت به واسطه ارزانترین گزینه، البته تبعاتی را هم برای آلودگی محیطزیست و هم برای جامعه میزبان گردشگر (به لحاظ ایجاد مشکل در تردد و منظر شهری) به دنبال دارد که «دنیایاقتصاد» در چند گزارش در ماههای اخیر به آنها پرداخته است.
نتایج این نظرسنجی همچنین نشان از استقبال 6 درصدی از بومگردیها دارد. از آنجا که صاحبان بوم گردیها غالبا جامعه بومی و محلی در شهرها و روستاهای کوچک هستند، نتایج این نظرسنجی زنگ هشداری برای متولی توریسم برای خروج این گروه از شاغلان از بازار گردشگری با ادامه این روند است. 12درصد از پاسخدهندگان نیز گزینه ویلای شخصی را انتخاب کردهاند که احتمالا همان 15 درصدی هستند که بیش از دو بار سفر کردهاند.
آمارهای مرکز آمار از حذف سفر
مرکز آمار ایران در گزارشی که اخیرا منتشر کرد از افت چشمگیر سهم سفر در سبد هزینه سالانه خانوارها در کشور از سهدرصد در سال 1396 (پیش از شروع عصر تورم بالا) به 1.6 در سال 1401 خبر داد. این سهم نشان میدهد با افزایش هزینههای زندگی بهویژه خوراک و مسکن به عنوان موارد غیرقابل حذف در سبد هزینه خانوار، سهم توریسم تقریبا به نصف کاهش یافته است. علاوه بر این گزارشی که اتاق بازرگانی تهران نیز منتشر کرد حکایت از آن داشت که هر خانوار تهرانی در طول سال تنها میتواند 5.5 میلیون تومان برای سفر و تفریح و رستوران هزینه کند که در خوشبینانهترین حالت تنها هزینه یک سفر خواهد بود.
روایت معاون سابق گردشگری از رکود سفر
ولی تیموری معاون گردشگری سابق وزارت میراث فرهنگی و گردشگری در گفتوگو با «دنیایاقتصاد» بیان میکند: فارغ از نظرسنجیها و پژوهشهای انجام شده درباره سفر ایرانیها، میتوان کاهش حجم سفرها را در جامعه حس کرد که این امر تبعات اجتماعی و اقتصادی در جامعه خواهد داشت، تبعاتی که نه خوشایند مسوولان است و نه فعالان حوزه توریسم.
تیموری با اشاره به سفر «ارزان» به عنوان یکی از برنامههای متولی گردشگری میگوید: زمانی که از سفر ارزان صحبت میکنیم به معنای کاهش کیفیت سفر نیست. سفر ارزان به این معناست که دولت مجموعه برنامههایی را طراحی کرده و سوبسیدهایی را در نظر میگیرد که هم گردشگر امکان سفر باکیفیت را داشته باشد و هم فعال حوزه توریسم نیاز نباشد پایینتر از قیمت خدماتش را عرضه کند. با این حال در ایران به نظر میرسد چنین امکانی در حال حاضر وجود ندارد. تبعات کاهش سفر در ایران از دیگر موضوعاتی بود که معاون سابق گردشگری وزارت میراث فرهنگی و گردشگری به آن توجه کرد. او در این زمینه بیان میکند: افراد با اهداف مختلفی نظیر پر کردن اوقات فراغت، رفع استرسها، جدا شدن از زندگی روزمره و ... سفر میکنند، بنابراین به شکل منطقی با کاهش سفر این اهداف نیز محقق نخواهد شد.
به گفته تیموری علاوه بر تبعات روانی و اجتماعی پایین آمدن نرخ سفر، خدمات گردشگری نیز از این موضوع تاثیر میپذیرد. او میگوید: بخشی از زیرساختهای حوزه توریسم توسط بخش خصوصی تامین میشود. با کاهش سفرها بخش خصوصی انگیزه خود برای سرمایهگذاری در این بخش را از دست میدهد و علاوه بر آن زیرساختهای موجود نیز دچار فرسودگی شده و تجهیزاتشان بهروزرسانی نمیشود.
او میافزاید: با کاهش درآمدها میزان ماندگاری گردشگر در یک مقصد نیز کم میشود. به عنوان مثال اگر پیشتر توریست سه یا چهار شب در یک مقصد اقامت داشت، این عدد به یک تا دو شب میرسد. علاوه بر این انتخاب محل اقامت نیز دچار تغییر شده و از هتل سه ستاره به هتل دو یا یک ستاره یا اقامتگاه گردشگری میرود، هر چند که شاهدیم خانه اقوام و خانههای اجارهای جایگزین این موارد شدهاند. استفاده از وسیله نقلیه شخصی به جای حملونقل عمومی، افزایش چادرخوابی و پارکخوابی و... از دیگر تبعات افت گردشگری داخلی به گفته تیموری است. او میافزاید: با ادامه این روند شاهد تعدیل نیروی انسانی فعال در بخش خدمات گردشگری و پایین آمدن کیفیت در این حوزه خواهیم بود که در نهایت کیفیت توریسم در ایران را تحتالشعاع خود قرار میدهد. او میگوید: متولی گردشگری باید به شکل اورژانسی به فکر راهکاری برای توسعه گردشگری داخلی باشد. آغاز سال نو شمسی و نوروز در پیش است، در این بازه زمانی ما اوج سفرها را خواهیم داشت و از همین الان باید فکری کرد که بخش بزرگی از شهروندان ایرانی بتوانند سفر کنند و از مزایای آن بهره ببرند.
پیامدهای اجتماعی کاهش سفر از زبان ایمانی جاجرمی
حسین ایمانیجاجرمی دانشیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی در گفتوگو با «دنیایاقتصاد» با اشاره به اینکه در زندگی اقتصادی و اجتماعی شهری امروز بخش خدمات یکی از بخشهای مهم به حساب میآید، میگوید: ما در عصر پسافوردیسم هستیم. در این عصر عمرکارخانهها و ادارههای بزرگ دولتی تمام شده و سهم عمدهای از بار اشتغال روی دوش بخش خدمات نظیر کافهها، رستورانها، هتلها و... قرار دارد. او با بیان اینکه اگر به دنبال توسعه اقتصادی در سطح شهری و کشوری هستیم باید بخش خدمات آن را جدی بگیریم، میافزاید: چنانچه برنامهای برای این بخش نداشته باشیم شکوفایی شهر و زیرساختهای مرتبط با آن اتفاق نمیافتد، از این روست که باید در سیاستهای کلان، این بخش را جدی گرفت و به آن توجه کرد.
به گفته این استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی تفکر مقامات و مسوولان در ایران همچنان بر پایه مدلهای کلاسیک اقتصاد است. او میگوید: بر اساس این دیدگاه کارخانههای بزرگ و نهادهای دولتی و شبه دولتی که توان استخدام گسترده داشته باشند اهمیت دارند. این در حالی است که در شرایط کنونی نه توجیهی برای آنها وجود دارد و نه ما دارای منابع اقتصادی برای تشکیلشان هستیم. در مقابل بخش خدمات شهری باید جدی گرفته شود. او یکی از مولفههای تمایزگذاری میان زندگی مدرن نسبت به زندگی سنتی را به مقوله «فراغت» و «تفریح» مرتبط میداند و اضافه میکند: در زندگی مدرن گرچه فرد از رفاه بیشتری برخوردار است اما در کنار آن تنشها و پیچیدگیهای بیشتر را هم در سبک زندگیاش تجربه میکند. برای جبران این تنشها انسان مدرن نیاز به فراغت دارد و یکی از فعالیتهایی که در دوران فراغت انجام میشود سفر است.
ایمانیجاجرمی ادامه میدهد: سفر اگر در قالب دوستانه و خانوادگی باشد میتواند مشکل انزوا و تنهایی را حل کند. با ابزارهای ارتباطی مدرن شهروندان در غار تنهایی خود هستند و فرصتهایشان برای بودن در کنار هم محدود شده است. رابرت پاتنام جامعهشناس ایتالیایی در یکی از آثار خود به نقش تلویزیون در کاهش نقش سینما و تئاتر و سایر برنامههای جمعی اشاره کرده بود، او امروز اذعان میکند با ورود تلفنهای همراه جمع شدن خانواده در کنار هم به واسطه دیدن یک برنامه تلویزیونی خود بدل به یک آرزو شده است.
این استاد دانشگاه معتقد است سفر را نباید تنها در چارچوب یک فعالیت تفریحی دید، بلکه توریسم میتواند راهحلی برای مسائل مردم باشد. ایمانی جاجرمی توضیح میدهد: متاسفانه در ایران سرمایهگذاری چندانی برای هتلداری، غذاخوریها یا رستورانهای غذای ارزان یا تفریحات عام نکردهایم و همین موضوع فرصتهای گردشگری را محدود کرده است. از سوی دیگر فرهنگی در جامعه و در کلانشهر تهران حاکم شده که سفر را به شمال و چند مقصد محدود میدانند، این در حالی است که در کشوری هستیم که تنوع جغرافیایی قابلتوجهی دارند هر چند زیرساختها برای رسیدن به آنها محدود است.
او از قطار به عنوان یکی از این زیرساختها نام میبرد و میافزاید: توسعه شبکه حملونقل ریلی در ایران محدود است و همین باعث شده دسترسی به برخی مناطق چندان آسان نباشد. به گفته ایمانیجاجرمی در کشورمان طبقه مرفه مشکلی در سفر داخلی و خارجی ندارد، او میگوید: با این حال کسانی که در این طبقه قرار دارند معدود هستند. در مقابل اکثریت جامعه درآمد متناسب ندارند و امکان گردش ارزان و باکیفیت نیز برایشان مهیا نیست. همین موضوع سبب میشود تجدید قوا و روحیه برای زندگی و شاداب بودن برای جمع بزرگی از ایرانیها فراهم نباشد و آنها فرصت آشنایی با فرهنگهای مختلف در کشورمان را از دست بدهند.