چگونه میتوان رونق را به بازار اولیه بازگرداند؟
چرایی قهر بازار با عرضههای اولیه
مزایای عرضه اولیه
دستیابی شرکتها به سرمایه برای رشد و گسترش فعالیت، افزایش نقدشوندگی از طریق تقویت تقاضا برای سهام شرکت در بازار، ارزشگذاری و قیمتگذاری اوراق بهادار توسط بازار و نه نهادهای دولتی و خاص، دستیابی به اطلاعات مفید با استفاده از تحلیلگران بازار، اعتماد بیشتر شرکا، تامینکنندگان و مشتریان، افزایش وفاداری کارکنان کلیدی و کارآیی شرکت، امکان تنوع بهینه سهامداری به دلیل برخورداری از چارچوب تنظیمی و نظارتی، بهبود ارزشگذاری شرکت به دلیل افزایش معاملات و رشد آگاهی نسبت به آن از جمله مزایای عرضه عمومی اوراق بهادار برای ناشران است.
تفاوت عرضه اولیه و پذیرهنویسی
برخی بهاشتباه تصور میکنند که عرضه اولیه همان پذیرهنویسی است؛ در حالی که تفاوتهای بنیادینی بین این دو مورد وجود دارد. در عرضه اولیه، شرکت چندین سال است که به فعالیت در صنعت خاصی اشتغال دارد و سهامدار عمده یا دیگر سهامداران تصمیم میگیرند بخشی از مالکیت خود را در ازای به دست آوردن پول، به دیگر سرمایهگذاران واگذار کنند. اما در فرآیند پذیرهنویسی اصلا شرکتی وجود ندارد و مالکان بخشی از سرمایه موردنیاز برای تاسیس شرکت را تقبل میکنند و مبلغ باقیمانده را نیز به کمک پذیرهنویسی و با مشارکت دیگر سرمایهگذاران تامین میکنند. افزون بر این، از فردای روزی که شرکت در بازار سهام عرضه اولیه میشود، سهام آن قابل معامله است. در حالی که در فرآیند پذیرهنویسی بعد از تادیه کلیه مبالغ، شرکت وارد مرحله دریافت مجوزها و مراحل ثبت در اداره ثبت شرکتها میشود و بعضا ششماه تا دوسال زمان برای معاملات ثانویه سهام آن شرکت لازم است.
دلایل عدم استقبال از عرضه اولیهها
در سالهای اخیر به دلیل ثبت بازدهیهای قابل توجه در عرضههای اولیه، استقبال چشمگیری از عرضه اولیه نمادهای مختلف به عمل میآمد. اما چند وقتی است که از تعدد عرضههای اولیه در بازار خبری نیست و در آخرین عرضههای اولیهای نیز که انجام شد، بازدهیهای جالبی به ثبت نرسید. دلیل عدم عرضه اولیه در بازار به گفته مسوولان، وضعیت بد بازار است. به اذعان برخی، وقتی بازار در شرایط بحرانی قرار دارد، انجام عرضههای اولیه به مثابه مکیدن خون از رگهای بازار است و عرضه اولیه میتواند در شرایط رکودی، نقدینگی را از بازار خارج کند و بازار را در وضعیت بدتری قرار دهد. ثبت بازدهیهای بد در عرضه اولیه که سرمایهگذاران را برای خرید ترغیب نمیکند، از دو عامل نشات می گیرد.
اول اینکه با توجه به اینکه در سالهای اخیر شرایط کلی بازار بد بوده، معاملات عرضههای اولیه نیز از این قاعده مستثنی نبوده و بازدهیهای چشمگیر گذشته در عرضههای اولیه به ثبت نرسیده است. افزون بر این، در گذشته عرضه اولیه بسیار ارزانتر از ارزش ذاتی و برآوردی سرمایهگذاران ارزشگذاری میشد که این موضوع انگیزه را برای خرید سهام این شرکتها بیشتر میکرد. اما در سالهای اخیر برخی از شرکتها به قیمتهایی عرضه شدند که بعدها کسی حاضر نبود سهام این شرکتها را در قیمتهایی کمتر از عرضه اولیه خریداری کند. بنابراین سلسله عوامل فوق موجبات عدم استقبال از عرضههای اولیه را در سالهای اخیر فراهم کرده است.
لزوم توجه به بازار ثانویه
همانطور که عنوان شد، وضعیت بد بازار سبب شده است تا سیاستگذار نیز از انجام عرضه اولیه اجتناب کند. اما سرانجام این موضوع چه خواهد شد؟ آیا باید بازار اولیه فدای بازار ثانویه شود؟ در پاسخ به سوالات فوق میتوان اینچنین استنباط کرد که گزاره «عرضه اولیه در دوران رکود بازار به مثابه مکیدن خون از رگهای بازار است» درست است. سیاستگذار باید با اعمال و اجرای سلسله اقداماتی رونق را به بازار ثانویه برگرداند. سال جاری، سال «جهش تولید با مشارکت مردم» نامگذاری شده و در بازار ثانویه کوچکترین تامین مالی برای شرکتها از طریق بازار اولیه و انجام عرضههای اولیه نشده است. رونق بازار اولیه به رونق بازار ثانویه مرتبط است و از این طریق شرکتها میتوانند عرضه اولیه و افزایش سرمایههای خود را انجام دهند. یقینا تامین مالی فعالیتهای مولد اقتصادی از بستر بازار سرمایه، گامی در جهت حرکت از اقتصاد بانکمحور به اقتصاد بازارمحور خواهد بود و در بلندمدت، بنگاههای تولیدی و کشور از منافع آتی آن بهرهمند خواهند شد.