اثر رفت و برگشتی وضعیت سهمهای «فولاد» و «فملی» بر بازار چگونه است؟
دو متهم ریزش بورس زمستان
کاهش ارزش سهام «فولاد» و «فملی» بهعنوان دو سهم نوستالژیک بازار سرمایه که بسیاری از سرمایهگذاران با آنها خاطره دارند با 11درصد ارزش بازار، عنوان دو متهم یا مسببان ریزش قیمتها در روزها و هفتههای اخیر را یدک میکشند. اگر بتوان وضعیت صورتهای مالی این شرکتها را در نوسان ارزش سهام آنها برجسته ارزیابی کرد، میتوان یکی از ردپاهای ریزش بازار را در عملکرد این دو شرکت جستوجو کرد، آنهم در شرایطی که این دو غول فلزی بورسی عملکردی نسبتا شبیه به هم دارند. افزایش محدود درآمدهای عملیاتی و رشد هزینهها در نهایت به افت سودآوری دو سهم «فولاد» و «فملی» در صورتهای مالی حسابرسینشده 9ماهه منتهی شده است.
ریزش قیمتها در بازار سرمایه متهمان بسیاری دارد که برخی درون بازار سرمایه در عملکرد شرکتها نهفته شده و گروهی خارج از اختیار بازار است. نوسان قیمتهای جهانی سادهترین دلیل برای نوسان نرخ در بازارهای سهام چهارگوشه دنیاست و در کنار آن شرایط تورم و رکود قابل درک است؛ ولی دادههای بسیار متناظر با آنها همچون نوسان بهای ارز در ایران و سایر کشورها، نرخ بهره، تصمیمات خلقالساعه، قیمتگذاریها، فضای کسبوکار و آزادیهای اقتصادی هر بازار در کنار دادههای بسیار دیگر، همگی بر نوسان قیمت سهام با محوریت سودآوری آینده آنها اثرگذار خواهند بود. اما در کنار تمامی این موارد باید به یک نکته بسیار مهم توجه کرد و آن شیوه شرکتداری و مدیریت هر شرکت است که بر درآمدزایی آن اثر مستقیم دارد. این در حالی است که هر شرکتی که بزرگتر باشد، اثرگذاری بیشتری بر بازار سرمایه داشته و اثر پروانهای آن بر سایر سهمها را نمیتوان منکر شد. وقتی سهمهای شاخصساز به دلیل کاهش درآمدزایی به تضعیف نرخ مبتلا شوند، به این معنی است که از یکسو اثرگذاری آنها بر شاخص، داده منفی برای کل بازار خواهد بود و از سوی دیگر سایر سهمها را بهطور مستقیم یا غیرمستقیم با ضرایب مختلف تحتالشعاع قرار میدهد.
وقتی صورتهای مالی نهچندان دلچسب، در کدال نقش میبندد باید منتظر افت ارزش سهم بود، همانگونه که در دو سهم بسیار مهم «فولاد» و «فملی» خودنمایی میکند. در دو سهم شاخصساز که روند نزولی آنها را مشاهده کردهایم، شاید بتوان بهانه افت نرخ را جو منفی بازار دانست. ولی نمیتوان اثر صورتهای مالی نهچندان دلچسب آنها را نادیده گرفت. در شرایطی که تورم در کشور هنوز در سطوحی بالاتر از 40درصد قرار دارد و ذهنیت کلی استمرار این نرخ در ماههای پیشرو و حتی اوایل سال آینده است، رشد درآمدزایی در همین سطوح انتظاری نابجا نیست. بالابودن نسبی بهای جهانی فلزات در کنار رشد قیمت نیمایی ارز و همچنین برتری تقاضا بر عرضه در بورسکالا مواردی هستند که انتظار روزهای خوب در سودآوری را در ذهن تداعی میکنند. افت 18درصدی سود هر سهم «فملی» در صورتهای مالی حسابرسینشده 9ماهه در کنار کاهش 33درصدی همین نرخ برای فولاد (مبارکه) دو داده بسیار مهمی هستند که باید به آنها توجه کرد؛ زیرا اثر آنها تمامی بازار سرمایه را تحتالشعاع قرار داده است و این شرایط ادامه داشته و دارد. البته ملاک ارزیابی شرکتها صورتهای مالی حسابرسیشده سالانه است که تا زمان انتشار آنها میتوان امیدوار بود آمارهای بهتری منتشر شود و شاید رونق سنتی پایان سال بتواند به سودآوری این شرکتها امدادرسانی کند. در هر حال توجیه وضعیت درآمدزایی شرکتها بهخصوص «فولاد» و «فملی» بهعنوان دو شرکت خاص فلزی در بازار سرمایه غیرممکن نیست؛ ولی اثر وضعیت فعلی این دو بر اقتصاد کشور را نمیتوان به چند مطلب و برنامه تقلیل داد تا شاید تنش ایجادشده از سوی «فولاد» و «فملی» کماهمیت جلوه کند. در اینجا بحث بر سر این نیست که دلایل کسب این وضعیت در آمارهای منتشرشده را بررسی کنیم، بلکه توجه به اثر این آمارها اهمیت بیشتری دارد؛ زیرا بخشی از زندگی اقتصادی بسیاری از سرمایهگذاران بازار سرمایه را رقم میزند.
در زندگی بورسی اغلب سرمایهگذاران در بازار سرمایه، زمانی بوده که یک یا دو سهم «فولاد» و «فملی» در پرتفوی آنها جای بگیرد تا جایی که میتوان گفت اغلب سرمایهگذاران کوچک و بزرگ، حداقل یکبار هم که شده، یک یا هر دو سهم را خریدهاند و اغلب به یک خاطره بدل شده است؛ شرکتهایی که اغلب سودهای معقول ساخته و توسعه نسبتا متوازنی را سپری کردهاند، تا جایی که حالتی نوستالژیک برای معاملهگران داشته است. دو شرکت فلزی توسعهمحور که مجموع آنها یک وزنه قیمتی در بازار سرمایه به شمار میروند حتی شاید بتوان گفت دوقلوی «فولاد»، «فملی» خود رکن قیمتگذاری به شمار میرود. حال هر دو شرکت کاهش سودآوری دارند، آنهم در شرایطی که نمیتوان آنها را شرکتهایی ساده در نظر گرفت. ملی مس سودای تولید یکمیلیون تنی دارد و فولاد پرچمدار برنامه تولید 55میلیون تن در افق 1404 است. سهامداری دولت و سهام عدالت در این شرکتها نیز به معنی انتفاع مستقیم مردم از سودآوری این شرکتهاست؛ یعنی از دو منظر بر درآمد مردم (هرچند محدود) اثر دارد؛ سود حاصل از سهام عدالت و اثر آن بر قیمت سهام در بازار سرمایه. بهعنوان مثال، اگر ارزش بازار بورس اوراق بهادار را نزدیک به 5700هزار میلیارد تومان محاسبه کرده و ارزش بازار «فولاد» را 315هزار میلیارد تومان و «فملی» را 300هزار میلیارد تومان لحاظ کنیم، در مورد نزدیک به 11درصد بازار صحبت میکنیم که هر دو کاهش سودآوری دارند. با این حال ویژگیهای مشابه خاصی را میتوان در صورتهای مالی آنها رهگیری کرد. در صورتهای مالی 9ماهه حسابرسینشده سالجاری در مقایسه با مدت مشابه سال قبل، درآمدهای عملیاتی «فولاد» رشد 10درصدی داشته، در حالی که این نرخ برای «فملی» 4درصد است.
هر دو، عدمرشد جدی درآمدهای عملیاتی در مقایسه با تورم را نشان میدهند که باید دلیل اصلی آن را در شرایط فروش آنها دید. در این خصوص شاید بتوان تنها به گمانهزنی پرداخت؛ ولی فروش در بورسکالا با اینکه شفاف است لایههای پیچیدهای در فاز تصمیمسازی دارد که دستورپذیری آنها یکی از این گمانهزنیهاست. گمانهزنی دیگر به شرایط مدیریتی بازمیگردد که بحثهای خاص خود را میطلبد؛ اگرچه در نهایت باید گفت این شرکتها باید بهعنوان بنگاههای اقتصادی وظیفه اول را سودآوری لحاظ کنند. در هر حال بهتر است همین ارقام را محدوده دادههای مثبت لحاظ کنیم. در ملی مس بهاى تمامشده درآمدهای عملیاتی در صورتهای مالی حسابرسینشده منتهی به 30 آذرماه امسال در مقایسه با مدت مشابه سال قبل، شاهد رشد 50درصدی هستیم، در حالی که این رقم برای فولادمبارکه افزایش 54درصدی را نشان میدهد.
در این گزارش هزینههای فروش، اداری و عمومی «فملی» افزایش 69درصدی و هزینههای «فولاد» رشد 61درصدی داشته است. البته برای کشوری با تورم فعلی این ارقام چندان برجسته نیست؛ ولی انتظار بر این است که شرکتی که رشد درآمدهای عملیاتی محدودی دارد، در هزینههای خود نیز محتاط عمل کند تا نهتنها شاهد چنین رویکردی نباشیم بلکه رشد متناسب با تورم ارزیابی شود. البته خرید مواد اولیه و ملزومات تولید بهخصوص برای «فولاد» بحث مجزایی است که به ادبیات متفاوتی نیاز دارد. در هر حال رشد هزینهها در کنار افزایش محدود درآمد به صورت کلی تنها یک خروجی دارد و آن کاهش سودآوری سهم است. افت 33درصدی سود هر سهم فولاد در صورتهای مالی حسابرسینشده 9ماهه و کاهش 18درصدی این رقم برای «فملی» خروجی این شرایط است که همین آمارها به موشکافی بیشتری نیاز دارد. شاید بتوان بهگونهای، وضعیت نهچندان دلچسب سودآوری و اثر آن برای تمامی ارکان بازار سرمایه را تحلیل کرد؛ اما ارقام خام چنگی به دل نمیزنند. متاسفانه باید گفت بخش مهمی از بازار سرمایه در آتش این دو سهم میسوزد و نمیتوان از کنار آن بهسادگی عبور کرد. در ادامه تلاش میکنیم به شرایط سرمایهگذاری این شرکت نیز بپردازیم.