«دنیای اقتصاد» بررسی کرد
« زمان و پول» فراتر از نقد دولت
او سالها وقتش را صرف مطالعه کینز کرده و با دقتی کمنظیر، کینز را فهمیده و بهصورت مشروح نقدش میکند. کار اصلی وی، توضیح نظریه چرخه تجاری مکتب اتریش به زبانی نزدیک به زبان اقتصاددانان جریان اصلی است. برای کسانی که با علم اقتصاد متعارف آشنا هستند، اما مکتب اتریش را به خوبی نمیشناسند، احتمالا خواندن «زمان و پول» جالب باشد، چراکه گریسون یک اتریشی است که به زبان مخالفان مکتب اتریش سخن میگوید.
در میزگردی با حضور امیرحسین شکرابی (پژوهشگر حوزه اقتصاد) و علیرضا محمدی (پژوهشگر اقتصادی) در «دنیای اقتصاد» کتاب «زمان و پول» مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
مکتب اقتصاد اتریشی
امیرحسین شکرابی: مکتب اقتصاد اتریشی بهخاطر تکثر حوزههایی همچون معرفتشناسی و مسائل تکنیکی اقتصاد که به آن ورود کردهاند، سبب شده افرادی که در شاخههای خاص آن فعال هستند، در شاخههای دیگر حرف چندانی نداشته باشند. برای نمونه مکتب اقتصاد اتریشی در حوزه شناخت و معرفتشناسی ورود پیدا کرده، یا در حوزه دولت و بازار یا حوزه مسائل اجتماعی نیز حرفی برای گفتن دارد. حوزه دیگری که فقط برخی اقتصاددانان اتریشی به آن وارد شدهاند و تقریبا مغفول مانده و ذیل سایر حوزههای اقتصاددانان دیده نشده بود، در زمینه سرمایه، پول و اقتصاد کلان اتریشی است. برخی در حوزه پول و سرمایه کار کردهاند، اما از آنجا که اساس اقتصاد اتریش براساس گرایشی است که علیه دولت دارد، مسائل پولی، سرمایه و ... دیده نشده است. اصولا مباحث کلان اتریشی نیز با هایک آغاز میشود و تا پیش از او رویکرد کلان اقتصادی را نمیدیدیم؛ یا اگر رویکردی بوده، بسیار ضعیف بوده است. او کتاب «نظریه محض سرمایه» را مینویسد، از آن به بعد ورود به حوزه پولی بهصورت جدی آغاز میشود. پیش از هایک، میزس در سال 1912 میلادی کتاب «نظریه پول و اعتبار» خود را مینگارد. در این گرایش خاص از مکتب اتریش، چند نفر در این حوزه خوب کار کردهاند و بهصورت تخصصی در این حوزه ماندهاند. یکی از افرادی که در این حوزه پیشگام بوده و خوب کار کرده است، «گریسون» بوده که یکی از شاگردان هایک بوده و از او نیز کمک گرفته است. او در دهه 1970 مقالهای با عنوان «اقتصاد کلان اتریشی به روش نموداری» مینویسد که بهصورت رسمی اقتصاد کلان اتریشی از آنجا آغاز میشود. البته پس از گریسون افراد دیگری نیز بودهاند که در حوزه اقتصاد کلان اتریشی کار کردهاند، مانند استیون هورویتز، سلگین و این تعداد معدود بودهاند.
در مسائل پولی در اقتصاد اتریشی دو طیف وجود دارد، یک طیف، هایکی هستند که بیشتر به مساله اعتبار پرداختهاند و یک طیف دیگر میزسی هستند که بیشتر بر این موضوع تاکید دارند که پول و اعتبار باید تفکیک شود. اینان پول را در حقیقت کالا میدانند، از اینرو طلاباور هستند. اما کسانی که در اقتصاد کلان اتریشی هستند و در زمینه نظریه سرمایه کار کردهاند، بیشتر طیف هایکی هستند. این جایگاه گریسون در منظومه فکری مکتب اتریش است. اگر مکتب اتریش چند شاخه داشته باشد، گریسون سردمدار یکی از این شاخهها با نظریه سرمایه بهشمار میرود که کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
کتاب «زمان و پول» بر این مبناست که یک اقتصاد کارمحور وجود دارد که با کینز آغاز شده و اگر بخواهیم درک درستی از اقتصاد کلان داشته باشیم، باید به سراغ یک اقتصاد کلان سرمایهمحور برویم. مشخصه این اقتصاد کلان سرمایهمحور که آن را از اقتصاد کلان متعارف متمایز میکند، این است که سرمایه را یک مفهوم ناهمگن در نظر میگیرد، به این معنا که نمیتوان برای سرمایه یکای واحد در نظر گرفت. ما نمیتوانیم کالاهای سرمایهای را با هم جمع کنیم. نتیجه بحث ناهمگن بودن سرمایه این است که نمیتوانیم بگوییم دولت ورود پیدا کند و سرمایهای را ایجاد و ترکیب کند و اگر نتیجه مطلوب نداد، ترکیب دیگری انجام بدهد یا در پروژههای دیگر سرمایهگذاری کند. اگر اینجا اشتباهی رخ بدهد، سبب سوءسرمایهگذاری میشود، درحالیکه ممکن است کارآیی خود را از دست بدهند. در حقیقت کتاب زمان و پول این موضوع را مطرح میکند که اگر ما رویکردی در اقتصاد کلان داشته باشیم که سرمایهمحور باشد به چه اقتصاد کلانی و چه مختصاتی از آن میرسیم.
بحث زمان و پول، اعتبار و سرمایه است
علیرضا محمدی: برداشت من در این زمینه، چرخههای تجاری است که هم شامل بحث زمان است، هم پول و هم اعتبارسنجی است. دوباره به جغرافیای نظری بازگردیم. البته باید به عقبتر برگردیم و از نویسنده این محتوا قدردانی کرد که چنین اثر خوبی را به اقتصاد معرفی کرده است. به گمان من، جای چنین اثری همواره در اقتصاد خالی بوده است. در زمینه رشته اقتصاد آکادمیک، اقتصاد کلان در 16 واحد دانشگاهی تدریس میشود که عموما مباحثی تکراری است و هیچگاه مشاهده نکردهایم که مباحث جدید عنوان شود. کتاب زمان و پول نگاه نوینی به موضوع دارد و در واقع به خواننده میتواند این خط جدید را بدهد. نمودار نرخ بهره و پول که در کتاب این موضوع را تشریح کرده بود، نقطه قوت این داستان است. در کتاب بحث زمان و پول، موضوع اعتبار و سرمایه مطرح میشود. در حقیقت جایگاه و اعتباری که در بحث سرمایه و اهمیت سرمایه در این داستان مطرح میشود، ناهمگن بودن سرمایه است که این عرصه را تشریح میکند که در دوران رونق سرمایه چه کمکی به اقتصاد خواهد کرد تا اینکه به نقطه استهلاک و دوران رکود آن برساند.
از پسانداز اختیاری تا اجباری و نقش آن در تورم
شکرابی: من با این کتاب بسیار کلنجار رفتهام، نکته مهمی از کتاب وجود دارد که بسیاری قادر نشدهاند با آن ارتباط برقرار کنند، چراکه تمام مباحث آن تخصصی است و اگر کسی بخواهد جان کلام کتاب را بیابد، ممکن است قدری اذیت شود. ترجیح من این بود که مباحث این کتاب را بهصورت ساده بیان کنیم. پیام ساده این کتاب آن است که گریسون قصد دارد مدلی ارائه کند که در آن مدل، رشد اقتصاد بدون تورم ایجاد شود. گریسون بهدنبال آن است که مدل رشدی ارائه کند که منجر به ادوار تجاری نشود. گریسون قصد دارد نظریه کلاسیک رشد را بازسازی کند، به این معنی که آن چیزی که سبب رشد میشود، پسانداز است؛ بدین معنی که فرد در دوره فعلی خود از مصرف صرفنظر میکند تا در آینده انتفاع بیشتری داشته باشد. نظریه کلاسیک بیان میکند، این ایده یک ایده پذیرفتهشده است. نقطه تفاوت نظریه گریسون با نظریه کلاسیک اقتصادی در آن است که بین پسانداز اختیاری با پسانداز اجباری تفاوت قائل میشود. این نکته مهمی است. در پسانداز اختیاری فرد به عنوان کنشگر اقتصادی چه در بنگاه چه در خانوار از مصرف خودش در حال حاضر صرفنظر میکند. اما در پسانداز اجباری یک انبساط پولی ایجاد میشود که پول جدیدی مازاد بر پسانداز به دست میآید. با این مقدمه که از هدف گریسون عنوان شد، به مثلث هایک میرسیم، هایک یک مثلث بسیار سادهای رسم و عنوان میکند که در این مثلث ضلع پایین و افقی آن مراحل تولید است، ضلع عمودی خروجی کالاست. این موضوع را هایک مطرح کرده و کار گریسون این بوده که آن را بسط بدهد. در ابتدای بحث نیز اشاره کردیم که اقتصاد کلان اتریشی با نظریه محض سرمایههای هایک شروع میشود و با گریسون رسمیت پیدا میکند، دقیقا همین نقطه است. هایک مثلث را مطرح میکند و گریسون این مثلث را بر نمودار منحنی امکانات تولید منطبق میکند. یعنی وتر مثلث را در منحنی امکانات تولید به نقطهای وصل میکند که در روبهروی آن ترسیم شده است. عنوان میکند که منحنی امکانات تولید چیست، این منحنی قصد دارد بهصورت ساده بدهبستان دو کالا و متغیر را مطرح کند، برای نمونه اگر یک سیب و یک گلابی دارید، چگونه باید آنها را مصرف کرد تا در حالت بهینه قرار بگیرد. گریسون این بده بستان را بین مصرف و پسانداز میآورد. یعنی یک محور نمودار امکانات تولید، مصرف و یک محور آن سرمایهگذاری و پسانداز است. او بیان میکند در یک نقطهای وتر مثلث قطع میشود و اگر نمودار را امتداد بدهیم، نرخ بهره آن کشف میشود. اینکه گریسون قصد داشت نظریه کلاسیک را بازسازی کند به چه معناست؟ گریسون عنوان میکند که اگر پسانداز اختیاری داشته باشید، بخشی از ثروت خود را کنار میگذارید و در جای دیگر سرمایهگذاری میشود و این سرمایهگذاری باعث شده طول دوره تولید طولانیتر شود و به مراحل تولید اضافه میشود، بنابراین ضلع پایین مثلث کشیدهتر میشود که در این صورت وتر شیب کمتری مییابد که سبب میشود منحنی امکانات تولید در نقطه دیگر قطع شود. زمانی که شیب وتر کمتر شود، نرخ بهره پایین میآید و پسانداز و سرمایهگذاری افزایش پیدا میکند و این مدل رشد صحیح مبتنی بر پسانداز داوطلبانه است. پسانداز اجباری به این معناست که اگر دولت انبساط اجباری ایجاد کند، باز هم ضلع پایین مثلث کشیده میشود، منتها شیب وتر مثلث کم نمیشود و از یک جایی به بعد شیب آن زیاد میشود که قبل از نقطه تعادلی امکانات تولید، منحنی را قطع میکند، در نتیجه ابتدا نرخ بهره کاهش پیدا میکند و سرمایهگذاری زیاد میشود، اما در ادامه برای آنکه به آن نقطه تعادلی برسد، نرخ بهره بالا میرود و سرمایهگذاری کمتر میشود. گریسون میخواهد مدلی را ترسیم کند که بدون تورم رشد کند. اگر دولت انبساط اعتباری ایجاد کند، آیا این اتفاق روی میدهد؟ امکان دارد این اتفاق در کوتاهمدت روی بدهد، اما در آینده به عکس خودش تبدیل میشود.
محمدی: همانگونه که اشاره شد ما یک پسانداز اختیاری و یک پسانداز اجباری داریم. پسانداز اختیاری یک نقطه تعادل دارد که در پسانداز اجباری این تعادل بههم میریزد. بحث دیگر این است که با پیشرفت تکنولوژی تورم منفی را هم میتوان تجربه کرد. اگر مداخله باعث شود تکنولوژی با سرعت بیشتری پیشرفت کند، یعنی کالای تولیدشده امروز با مداخله تکنولوژی سرعت تولیدش افزایش پیدا کند. در اینجا آیا امکان جبران وجود دارد یا این امکان در نظریه کامل رد میشود؟
یک بحث درباره منحنی امکانات تولید است که بیان میکند زمانی که شاهد افزایش فناوری باشیم منجر به جابهجایی منحنی تولید نمیشود، یعنی با توجه به ضعفهایی که از قبل در اقتصاد بهوجود آمده و در روند اقتصاد خدشه ایجاد کرده باشد، قادر نیست منحنی امکانات تولید را جابهجا کند. باید بدانیم که درباره چه اقتصادی صحبت میکنیم. زمانی که فناوری منجر به جابهجایی تولید میشود در این صورت میتوانیم شاهد تورم منفی نیز باشیم.
اگر پسانداز اجباری باشد، یک بار قادر است این تعادل را بههم بریزد. پسانداز اجباری میتواند منحنی را جابهجا کند، اما در طول زمان شاهد خواهیم بود که به نقطه قبلی بازمیگردیم.
شکرابی: اتریشیها بین تورم منفی و عدم تعادل پولی تفکیکی قائل هستند، آنها میگویند اگر بر اثر اتفاقهایی که در عرضه اقتصاد روی میدهد، تورم منفی شکل بگیرد، مشکلی وجود ندارد. در این بحث دو طیف میزسی و هایکی وجود دارد. طیف میزسی بیان میکند، اگر تقاضای پول وجود داشته باشد و عرضه پول ثابت در نظر گرفته شود، اگر تقاضا زیاد شود و با توجه به اینکه منحنی عرضه پول عمودی است، ما دچار عدم تعادل عرضه و تقاضای پول میشویم. در اینجا طیف میزسی معتقدند در چنین حالتی اشکالی وجود ندارد، حتی اگر بازار دچار رکود شود. در برابر، طیف هایکی به اعتبار توجه بیشتری دارند و مدافع تعادل پولی هستند و میگویند اگر تقاضای پول افزایش یافت، به این معنا نیست که عرضه پول ثابت بماند. در اینجا اگر عرضه پول ثابت نماند، یک حالت ضدتورمی ایجاد میشود که این ضدتورم خوب نیست و همانند حالت ضدتورم براساس پیشرفت و فناوری نیست. هورویتز در کتاب بنیانهای خرد اقتصاد کلان در چند فصل کتاب بر این موضوع تاکید میکند که اگر قرار باشد بهخاطر ضد تورم پولی باشد، چه فرقی میکند با انبساط پولی که در ادوار پولی به جا میگذارد؟ اگر انبساط پولی سبب ادوار تجاری میشود، بههم خوردن تعادل پولی هم از جهت عکس باعث ادوار تجاری میشود. این نکتهای است که بسیاری از اتریشیپژوهها به آن توجه نکردند.
محمدی: زمانی که تعادل پولی بههم میخورد، تعادل پولی دستوری است یا شامل پول خصوصی نیز میشود؟
شکرابی: ضعفی که اتریشیها دارند، آن است که پول دستوری را بیان نمیکنند، معتقدند پول در طول تاریخ مسیری را طی کرده و در بازار برخی کالاها را برگزیده است، مانند طلا، در حالیکه عرضه طلا چندان منعطف نیست، برای اینکه عرضه طلا افزایش پیدا کند یا باید تقلب کرد یا عیار آن را پایین آورد، یا اینکه معادن جدیدی در زمینه طلا کشف شود. اگر دولت در تقاضای پول دخالتی نداشته باشد، تعادل پول از دل بازار ایجاد میشود. اما اگر تاریخ پول را اینگونه ببینیم که پول یک نهاد حاکمیتی است و بدون وجود دولتها پول اصلا بهوجود نمیآید. در غیر این صورت تعادل پولی از بین خواهد رفت. من دوباره گریزی به ادوار تجاری میزنم و بحث را جمعبندی میکنم. حرف گریسون مدل رشد بدون تورم و بدون نوسانات تجاری است. البته بدون نوسان بدین معنا نیست که خطای کارآفرینی وجود ندارد یا در بازار همه رو به رشد هستند. ممکن است ادوار تجاری خفیفتری در اثر اشتباه کارآفرینان وجود داشته باشد، اما دامنه آن به اندازه مداخلات دولتی نیست. گریسون معتقد است اگر با انبساط پولی بخواهید رونق ایجاد کنید، این مساله به عکس خودش تبدیل میشود و سبب شده که این رشد در دوره بعدی به رکود تبدیل شود. برنده این بازی کسی است که محصولاتش را در ابتدای دوره خریداری کرده باشد. فرآیند ادوار تجاری بهگونهای است که ضلع پایین مثلث هایک مراحل تولید است. یعنی تولید مرحله به مرحله شکل میگیرد. از اینروست که اتریشیها زمان را در پول و تولید لحاظ میکنند. حرف هایک این است که اگر رونقی توسط انبساط اعتباری ایجاد شود، اگر سیاست انبساطی قطع شود، جرقه رکود نیز زده میشود. در این صورت دو راهحل وجود دارد که یا باید به رکود تن داد یا دائم در بازار انبساط ایجاد کرد که سبب تورم مداوم و انتقال مشکل به دورههای بعدی میشود و تبدیل به یک بهمن شده و فرو میریزد.
محمدی: مدلی که گریسون ارائه داده را شما با مدل سنتی مقایسه کردید. اگر شما این مدل را شفافتر توضیح بدهید، فکر کنم این بحث روشنتر خواهد شد.
شکرابی: حرف گریسون این بود که زمانی که ما پسانداز اختیاری داریم، سرمایهگذاری در تلاش است که به آن پسانداز برسد. این دو همافزای هم هستند، اما در مدل کلان متعارف این دو عکس هم هستند. قصد دارد بیان کند که در چارچوب درست رفتار این دو همجهت هستند.
پساکینزیها معتقدند پسانداز نسبت به سرمایهداری متاخر است، این سرمایهداری است که پسانداز را ایجاد میکند. باید روی این موضوع کار کرد تا نسبت آنها با یکدیگر مشخص شود.
محمدی: اگر بحث سرمایهگذاری و پسانداز را همجهت بگیریم، قیمت پول که قیمت بهره است چگونه میشود.
شکرابی: قیمت پول قیمت بهره نیست، بلکه قیمت زمان است. نرخ بهره در چارچوب اتریشی، جایزه و پاداشی است که فرد از پول و مصرف خود در زمان چشمپوشی میکند. حال اگر انبساط پولی ایجاد شود، نرخ بهره بهصورت مصنوعی پایین آمده است.