رضا امیرخانی در غرفه انتشارات «دنیای اقتصاد» عنوان کرد
کتابفروشیها در پیشانی اقتصاد جایگاهی ندارند
رضا امیرخانی در پاسخ به این پرسش که برخی عنوان میکنند که کتاب مشتری ندارد، اما به یاد دارم چند سال پیش در یکی از انتشاراتیها برای خرید کتاب شما صف کشیده بودند، چه اتفاقی روی میدهد که در برخی مواقع مشاهده میکنیم که مردم برای خرید یک کتاب صف میکشند، گفت: بههر صورت کتاب نیز یک کالا است و اگر کمیاب شود، ممکن است که مردم برای آن صف بکشند.
صنعت کتاب جزو سالمترین صنایع
امیرخانی در ادامه خاطرنشان کرد: صنایع فرهنگی نیز همانند سایر صنایع بالادستی، پاییندستی، دولتی و خصولتی دارند. در میان صنایع فرهنگی، صنعت کتاب جزو سالمترین صنایع بهشمار میرود. ورود و خروج سرمایه در گردش در صنعت کتاب منضبط و از همه مهمتر مردمی است. در حقیقت گردش سرمایه در صنعت کتاب مردمی است. در سینما گردش مالی این صنعت زیر سیطره و نگاه دولت است، اما در صنعت بازار کتاب اینگونه است.
وی همچنین در پاسخ به این پرسش که دولت تا چه اندازه در حوزههایی که میتواند روی پای خود بایستند، دستاندازی کند، گفت: دولت این قدرت را دارد و این کار را نیز انجام میدهد، مهم این است که مردم در این میان جایگاه خود را پیدا کنند. این دستاندازیها در بازار کتاب کمتر است، چراکه کتاب در نهایت باید وارد کتابفروشیها شود و تعداد کتابفروشیها نیز در سراسر کشور زیاد است، اما تعداد سینماها زیاد نیست و دولت بهطور مصنوعی نیز میتواند سینمادار شود، اما بهصورت مصنوعی نمیتواند کتابفروشیدار باشد، چراکه تعداد فروشگاههای خصوصی آنقدر زیاد است که رقابت دولتی با آنها بیمعناست، مانند رقابت دولتی با صنعت ساختمان که به راحتی نمیتواند وارد این صنعت شود. وی در پاسخ به این پرسش که نقش ناشران را در فروش کتاب چگونه ارزیابی میکنید، گفت: در کشور حدود ۱۰ هزار مجوز نشر صادر شده، درحالیکه بالای هزار مجوز فعال هستند؛ اما واقعیت این است که صنعت نشر و قفسههای کتابفروشی متعلق به ۵۰ تا ۱۰۰ ناشر است و حتی میتوان ادعا کرد که همه سلایق جامعه ایرانی را ۱۰ تا ۲۰ ناشر پوشش میدهند، البته برخی از این ناشران میتوانستند با هم جمع شوند و نشرهای بزرگتری را پایهگذاری کنند. درباره این ۱۰۰ ناشر باید عنوان کرد که این ناشران همه به خوبی نقش خود را ایفا میکنند، اما در بین هزار ناشر میتوان ادعا کرد که برخی ارتباط با مخاطب را بلد شدهاند و برخی بلد نشدهاند. اگر درباره ۱۰ هزار ناشر صحبت کنیم، باید گفت که بیشتر ناشران ما کار تبلیغات را بلد نیستند.
بحث کتاب پرفروش جنباندن حلقه ناممکن است
این نویسنده در پاسخ به این پرسش که چگونه میتوان کتاب پرفروش نوشت، گفت: حافظ یک هشدار به ما میدهد که «نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی»، جنباندن حلقه اقبال بهویژه حلقه اقبال ناممکن اصولا کار بسیار سختی است. برای جنباندن حلقه اقبال ناممکن نمیتوان بهدنبال اصول یا تئوری خاصی بود. واقعیت این است که بحث کتاب پرفروش جنباندن حلقه ناممکن است. نمیتوان راه پرفروش شدن یک کتاب را به کسی آموخت. نخستین کتاب من ۲۶ سال پیش چند سال طول کشید که ۳ هزار نسخه آن به فروش برسد، اما هماکنون سالی چند بار تجدید چاپ میشود و یکی از دلایلش آن است که من در این صنف باقی ماندهام و برخی سیر کتابهای مرا دنبال میکنند. از اینرو نمیتوان برای این کار فرمول خاصی ارائه کرد. البته در این زمینه میتوانیم ادعا کنیم که فاصله این ۲۶ سال تجربه من در دنیا در سه تا چهار سال طی میشود. میتوانید جامعه هدف مخاطب را مشخص کنید و در این راستا کتابهای بهتری بنویسید.
امیرخانی در ادامه خاطرنشان کرد: کتاب باید مورد نیاز مشتری باشد، نیاز مقوله مهمی است، هرگاه نیاز یک مشتری را پیدا کردیم و به آن پاسخ دادیم، مشتری را جذب خود خواهیم کرد. در هر بازاری باید این نیاز را در نظر گرفت.
وی در پاسخ به این پرسش که مخاطبان کتابهای شما از چه گروههای سنی هستند، گفت: من از جوانی شروع به نوشتن کردم و گمان میکردم که سن مخاطبان کتابهای من زیاد میشود، اما اینگونه نبود، چراکه مخاطبان واقعی نشر در زمینه رمان، بین ۲۰ تا ۳۰ سال است. البته برای هر نویسندهای مواجهه با تغییر نسل و تغییر مخاطب مقولهای بسیار سخت بهشمار میرود و موضوعی بسیار آزاردهنده است که اگر روزی برای دوستان و همنسلان خود مینوشتیم، اما هماکنون باید برای نسلهای بعد و برای دختر و پسرهایمان بنویسیم و این موضوع ضربهزنندهای است. این معضلی است که در کتابهای پایانی خود با آن روبهرو شدهام. این نویسنده و منتقد ادبی در پاسخ به این پرسش که یک نویسنده چگونه میتواند، طیف مخاطبان خود را بیشتر کند، گفت: نویسنده زبان خاص خود را دارد و به نوعی تشخص وی بهشمار میرود و نمیتواند زبان خود را بهخاطر مخاطب تغییر بدهد. البته زبان باید طی زمان خودش را تطبیق بدهد. خود من با زبان مخاطبان جدید نمیتوانم بنویسم، اما بهتدریج میتوانم به یکی از سوالات آنها جواب بدهم. مهمترین کار من این است که به نیاز آنها پاسخ بدهم. اگر یک نویسنده بتواند به نیاز واقعی مخاطب جواب بدهد، یک قدم به جلو به پیش رفته است. ما باید بتوانیم پاسخگوی نیاز نسل جوان ولو با زبان خود باشیم.
مجوز حق هر نویسندهای است
امیرخانی در پاسخ به این پرسش که چرا برخی کتابهای شما که میتوانست مشمول سانسور شود، این اتفاق برایشان نیفتاده است، گفت: اگر شما یک قانون پیدا کنید که مطابق آن باید یک بخشی از کتاب مشمول سانسور میشد را میپذیرم. اما اگر ادعا کنیم که یک سلیقه بزرگ در این زمینه سانسور اعمال نکرده، این ادعا میتواند ادعای درستی باشد. البته سلیقه ممیز یکسان است و من باید یادآوری کنم که برای گرفتن مجوز کتابهایم مانند یک صنعتگر تلاش کردهام و پشت در وزیر ارشاد نیز نشستهام.
وی در ادامه تاکید کرد: من در صنعت نشر کار میکنم و مجوز حق من است، البته جایزه حق من نیست و برای گرفتن جایزه هیچوقت این کار را انجام نداده و نمیدهم. جایزه حق همه است و بین صاحبان حق به کسی تعلق پیدا میکند که نسبت به سایرین محقتر باشد. اگر در این مسیر تلاش غیرمتعارفی کنید به بقیه ظلم خواهید کرد، اما مجوز گرفتن عین حق هر نویسنده است. البته باید ممیزی باشد، هرچند در یک جامعه توسعهیافته عادل، ممیزی معنا ندارد، اما در جامعهای مانند ایران که اقوام و مذاهب میتوانند حساسیت ایجاد کنند، ممیزی باید وجود داشته باشد. البته در این راستا ایراد به تکساحتی بودن یک نویسنده بازمیگردد. به غیر از موضوعات همانند اقوام و مذاهب سایر ممیزیها کارآمد نیستند.
به دستور کسی نمینویسم
وی در پاسخ به این پرسش که باوجود دیدگاه انتقادی که در نوشتههای شما وجود دارد، اما به نظر میرسد که یک حاشیه امن دارید، گفت: اینگونه نیست، در برخی مواقع من نیز احضار میشوم، اما تلاش و پروژه فکری من مشخص است. من در رده افراد سیاسی قرار ندارم. برای من مهم است، جوانی که رشد میکند با حرف من رشد کند، البته در برخی مواقع نیز من سترون و نازا هستم. پروژه من اقتصادی نیز نیست و هدف من اثرگذاری روی جوانان است. کار من مشخص است، از اینرو میتوانم از کارم دفاع کنم. ممکن است اشتباه کرده باشم یا در مسیرم، تغییراتی ایجاد کنم، اما همواره مسیر برای خود من روشن است. به دستور کسی نمینویسم و از سوی دیگر نمینویسم که به کسی دستور بدهم. این فعال حوزه ادبیات در پاسخ به این پرسش که مخاطبان شما تا چه اندازه در حال ریزش هستند، گفت: در اقتصاد نشر همه به نوعی با ریزش مخاطب روبهرو هستند. البته بخشی از این موضوع به وضعیت اقتصادی و سبد خرید مردم نیز بازمیگردد. امیرخانی در پاسخ به این پرسش که آیا نویسندگی شغل محسوب میشود، گفت: نویسندگی برای عده محدودی در حد ۱۰درصد نویسندگان میتواند شغل بهشمار رود، البته زندگی آنها در حد طبقه متوسط است و یک نویسنده موفق در ایران مانند یک جراح موفق زندگی نمیکند، به عبارتی، جراح موفق زندگی بهتری از نویسنده موفق دارد.
در نمودار توزیع نرمال نویسندگان، دهک بالای نویسندگان ارتزاق خوبی ندارند، اما در مورد جراحان در این نمودار این درصد درآمدهای بسیار خوبی دارند. اما بهصورت کلی در مورد نویسندگی چه در ایران و چه در خارج در این نمودار تنها ۲۰ درصد هستند که از این طریق ارتزاق میکنند و ۸۰ درصد قادر نیستند. اصولا در ستارهپروری همین روال وجود دارد، برای نمونه در فوتبال یا سینما برخیها ستاره میشوند و از این طریق میتوانند درآمدهای بسیار بالایی کسب کنند، اما بیشتر بازیگران و بازیکنان این درآمدها را نمیتوانند داشته باشند. برخی ستارهسازیها به تواناییها مرتبط هستند و برای برخیها هم نیستند.
وی در پاسخ به این پرسش که اگر شما وضعیت مالی خوبی نداشتید، نویسنده میشدید، گفت: وضعیت مالی من بیشتر برای من پشتوانه بوده که من به این پشتیبان دستبرد نزدهام، ولی به عنوان پشتگرمی همواره برایم مهم بوده است.
این رماننویس کشور در پاسخ به این پرسش که موضوع کتابهای خود را چگونه انتخاب میکنید، گفت: سوال سختی است، گاهی نیز اشتباه کردهام، موضوعی را انتخاب کرده و حتی ریخت کار را پیریزی کردهام، اما در نهایت آن را کنار گذاشتهام. همیشه موفق نبودهام.
امیرخانی همچنین اشاره کرد که کار جدید خود را آغاز کرده است. وی در پاسخ به این پرسش که شما در نمایشگاه کتاب فرانکفورت حضور داشتهاید، بهترین دستاورد شما از این نمایشگاه چه بوده است، گفت: من یکبار در سال ۲۰۱۲ در نمایشگاه فرانکفورت حضور داشتهام. کتابفروشیهای فرانکفورت سرشان شلوغ بود، امروز اگر سراغ کتابفروشیهای تهران بروید، چنین حال خوبی ندارند.
کتابفروشیها در پیشانی اقتصاد جایگاهی ندارند، نویسنده نیز چنین جایگاهی ندارد و مصرفکننده نیز از سبد خود کالایی را کم میکند تا کتاب خریداری کند. امروزه شاهد هستیم که این سبد همواره کوچکتر و لاغرتر میشود.