نبرد محرم با رمز یا زینب

او ادامه داد: ما اولین گردانی بودیم که به رودخانه رسیدیم، یک گروهان از تیپ ۸۴ خرم‌آباد هم با ما همراه شد، به‌عنوان فرمانده گردان نیروهای تیپ ۸۴ را بین گروهان‌ها تقسیم کردم، وظیفه ما عبور از ربوط بود.

مسیر، دشتی وسیع بود و ما یک شب قبل از عملیات با هماهنگی فرمانده لشکر آقای ابوشهاب حرکت کرده و خود را به نزدیک‌ترین محل رساندیم.

گردان خط شکن بودیم و  قبل از عملیات دو سه نفر را فرستادیم تا برای بار آخر  عمق آب را بررسی کنند، پیش از آن آب تا زانوی آنها بود، اما یکی از آنها که برگشت گفت آب بالا آمده و تا سینه ما را می‌گیرد.

شریعتی ادامه داد: بعد خودم با چندنفر دیگر کنار رودخانه رفتم. یکی از افراد تخریب وارد آب شد، آب بالاتر آمده بود وحشتناک روی هم موج می‌زد، کنار گردان برگشتیم، دستور حرکت که رسید با نیروها کنار آب آمدیم.

با مسئول محور، حسن آقایی تماس گرفتم و گفتم آب زیاد شده است، پاسخ آمد که «چاره‌ای نیست باید از رودخانه عبور کرد.» تیپ‌ها و لشکرها همه حرکت کرده‌اند. گفتم «عبور غیرممکن است»، پشت بی سیم بگومگو می‌کردیم که ابوشهاب آمد روی خطمان و گفت «باید عبور کنید.» گفتم «امکان ندارد.» حسین هم روی خط آمد و گفت: «مرتضی باید عبور کنید،» پرسیدم «تکلیفه؟» گفت «بله باید عبور کنید به نیروها گفتم که «آب زیاد شده دست هم را بگیرید و زنجیروار بدون انکه همدیگر را رها کنید، با قدرت عبور کنید.»

این فرمانده گردان دفاع مقدس با اشاره به اینکه عرض رودخانه محل عبور ما شاید ۸ متر بود، بیان کرد: با این وجود فشار آب خیلی زیاد بود، گروهان اول بدون تلفات عبور کرد و هر لحظه بر سرعت و طغیان آب افزوده می‌شد.  

از گروهان دوم عده‌ای عبور کرده و عده‌ای درگیر امواج آب شدند و با هر دست‌آویزی سعی در نجات خود داشتند. بچه‌های ارتش از تیپ ۸۴ هم با این گروهان بودند؛ پشت سر نیروها  به آب زدم تا بچه‌ها را آن طرف کنترل کنم، اما وسط آب دیگر چیزی نفهمیدم بعد از چند دقیقه روی آب آمده و نجات پیدا کردم. فقط فریاد زدم که وارد رودخانه نشوید آب سنگین است.

گردان‌های دیگر پشت سر ما ایستاده بودند خودم را به آن سوی رودخانه رساندم. نیروها را سازماندهی کرده و آماده شکستن خط شدیم. بیش از یک سوم از بچه‌های گردان نتوانستند خود را به ما برسانند. از کانال عبور کردیم و موانع را پشت سر گذاشتیم، به پل ربوط که رسیدیم منورها روشن شد.

خط که شکسته شد از آن‌سوی بی‌سیم دستور آمد که برگردید، چرا که همه نیروها آن سوی رودخانه مانده بودند عده‌ای هم به آب زده و غرق شده بودند.