heydari-majid copy

در کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه، وجود احزاب ریشه‌دار باعث شده که مردم بدانند عموماً هر حزب با چه نگاهی وارد انتخابات می‌شود. آیا قرار است که سیاست‌های لیبرالی را پررنگ کند؟ آیا قرار است بیشتر رویکردهای حمایت‌گرایانه را فعال کند؟ نکته دیگر اینکه کارنامه هر حزب نیز مشخص بوده و افراد سعی می‌کنند متناسب با کارنامه احزاب، رای خود را به صندوق بیندازند. در انتخابات اخیر هند، با وجود تمدید حضور نارندرا مودی، تعداد کرسی‌های به‌دست‌آمده حزب او کمتر از قبل بود، که این نشانه‌ای است مبنی بر اینکه مردم با برخی از سیاست‌های حزب او مخالف بوده و نیاز به تغییر است. در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری ترکیه باز هم این پیام به اردوغان داده شد که باید در سیاست‌های اقتصادی خود تجدید نظر کند.

اما در شرایط حال حاضر ایران، با توجه به کمرنگ بودن نقش احزاب، انتخاب یک رویکرد اقتصادی برای افراد سخت است. آیا می‌توان دریافت که اقتصاد دولت سیزدهم مبتنی بر کدام رویکردهای اقتصادی روز دنیا تعریف و عمل شد؟ پاسخ به این پرسش بسیار دشوار است. بنابراین مردم نیز انتظار ندارند  از رئیس‌جمهور آینده رویکردی مشابه رویکردهای رایج در دنیا مشاهده کنند.

نکته دیگر این‌ است که در سال‌های اخیر به جای اینکه سیاست در حمایت از اقتصاد باشد، اقتصاد تابع سیاست (چه سیاست داخلی، چه سیاست خارجی) بوده است. باید توجه کرد اقتصاد ایران بیش از یک دهه است که با تحریم‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کند. این تحریم‌ها باعث شده رابطه اقتصاد ایران با کشورهای دیگر کمرنگ شود. عموماً روابط اقتصادی ایران با سایر کشورها، به صادرات و واردات از کشورها محدود شده است و درجه تنیدگی ایران با اقتصاد جهان کاهش یافته است. حتی کشورهایی که از نظر سیاسی، نزدیکی زیادی با کشورمان دارند، در بحث مشارکت اقتصادی ترجیح می‌دهند از همان دریچه‌های واردات و صادرات با ایران همکاری کنند تا ریسک‌هایی نظیر تحریم و مجازات ناشی از همکاری اقتصادی را به حداقل برسانند.

بنابراین به نظر می‌رسد رئیس‌جمهوری محبوب می‌شود، که بتواند اقتصاد ایران را دوباره با اقتصاد جهان آشتی دهد. اما این رئیس‌جمهور آیا وجود خواهد داشت؟‌ آیا فردی در قامت رئیس‌جمهوری توانایی و قدرت این را دارد که بتواند سایه تحریم‌ها را از اقتصاد ایران کوتاه کند و شرایط به 10سال قبل برگردد؟ آن هم در شرایطی که پیچیدگی‌های سیاسی منطقه نسبت به سال قبل بدتر شده و ایران نیز به عنوان یکی از بازیگران مهم منطقه، یکی از نقش‌های اصلی را ایفا می‌کند؟ رئیس دولت چهاردهم باید فردی باشد که از یک سو بتواند هم در داخل اعتبار لازم را برای اجماع‌سازی روی مسائل رفع تحریم داشته باشد و هم بتواند در خارج از کشور، وضعیت را به نفع ایران تغییر دهد.

بسیاری معتقدند که نقش رئیس‌جمهوری در ایران بیشتر در امور اجرایی است و این امکان را ندارد که شرایط را در سطح  کلان تغییر دهد و در بهترین وضعیت، راه رئیس‌جمهور قبلی را ادامه خواهد داد. اموری نظیر ادامه سهمیه‌بندی بنزین، نان، توزیع کالاهای اساسی، بازرسی روزانه بازار برای کنترل قیمت‌ها، پیگیری امور در سفرهای استانی و اموری از این قبیل. برای این کارها نیز بیشتر از اینکه نیاز به سیاست‌گذاری و بهره‌گیری از یک پارادایم فکری باشد، نیاز است که یک فرد قوی در امور اجرایی انتخاب شود.

نکته قابل توجه اینکه در حال حاضر بسیاری از مشکلات در کشور به مرز بحرانی رسیده است. عموماً این مشکلات با راهکاری روبه‌رو نمی‌شوند و بیشتر با مدیریت مقطعی یا  در نهایت یک رویکرد اورژانسی به سمت حل مسائل حرکت می‌شود. عموماً روسای‌جمهور نیز فرصت قابل توجهی برای پرداختن به همه این امور ندارند و کشمکش‌های سیاسی و امور روزمره و جاری، فرصتی برای طراحی یک برنامه جامع نمی‌گذارد. ضمن اینکه باید توجه داشت هر طرحی برای حرکت در زمینه اصلاح مشکلات نیازمند پشتوانه مردمی است.نکته پایانی نیز این موضوع است که تصمیمات گرفته‌شده در زمینه اقتصاد مورد بررسی قرار نمی‌گیرد و اصولاً داده مورد نظر نیز برای ارزیابی عملکرد سیاست‌ها وجود ندارد. به عنوان یک نمونه، آیا ارزیابی از سیاست افزایش نرخ سود 30درصدی برای مهار تورم صورت گرفته است؟ نتایج این سیاست چه بوده و آیا تجربه موفقی بوده است؟ به عنوان یک نمونه دیگر، سیاست‌های وام‌دهی برای ازدواج و فرزندآوری چه تفاوتی با گذشته در رفتار خانوارها داشته است؟‌ و هزار سیاست دیگر، که معلوم نیست چه کسی طراحی کرده و باید هزینه آن را چه افرادی بپردازند.به هر حال، در حالی که اقتصاد، مردم، سیاستمداران و جامعه با روزمرگی دست‌وپنجه نرم می‌کنند و حوادث منطقه‌ای ریسک‌های جدیدی را به کشور منتقل می‌کند، رئیس‌جمهور جدید با مسوولیت‌های فراوان و تصمیم‌گیری‌های خطیری روبه‌رو است و روزمرگی‌ها نباید او را از برنامه‌ریزی‌های بلندمدت و استراتژیک بازدارد.