مواهب همگرایی
مشارکت در انتخابات چگونه سرمایه اقتصاد میشود؟
به طور غیرمستقیم، رای دادن و مشارکت در انتخابات میتواند اثرات روانی و اجتماعی داشته باشد که به دور از مسائل مستقیم اقتصادی نیز میتواند نقش داشته باشد. به عنوان مثال، افزایش اعتماد به نفس و انگیزه شهروندان به دلیل شرکت در انتخابات میتواند نقش مثبتی بر رفتارهای اقتصادی و اثرات مالی آنها داشته باشد. موافقان مشارکت بالا در انتخابات بیان میکنند که فعالیتهای سیاسی مردم، مصرف جامعه را افزایش میدهد، از آمادهسازی تا اجرای انتخابات، بودجه زیادی به انتخابات برای تدارکات لجستیک، کالاها و خدمات تخصیص داده میشود که موجب تحریک بخشهای تولید و توزیع در جامعه میشود. مخارج و مصارف اجرای انتخابات از سطح مرکزی تا دستگاههای موقتی که حقالزحمه انتخابات دریافت میکنند نیز قدرت خرید مردم را تحریک میکند. بنابراین، رای دادن و مشارکت شهروندان در انتخابات میتواند نقش گستردهای بر اقتصاد داشته باشد و اهمیت آن از این جهت نیز بسیار مهم است که تصمیمات سیاسی و اقتصادی دولت و قدرتهای اجرایی براساس نظرات و انتخابات مردم اتخاذ میشود. اما به نظر میرسد که این یک نگاه موقت و جزئی به مساله انتخابات و اثر آن بر اقتصاد جامعه است. به همین دلیل، در این گزارش میخواهیم ببینیم آیا مشارکت مردم در انتخابات میتواند تاثیری بر اقتصاد کلان بگذارد و وضعیت رفاهی مردم را بهبود ببخشد.
رابطه میان دموکراسی و توسعه اقتصادی به طور گسترده در بسیاری از مطالعات گذشته مورد بحث قرار گرفته است و نتایج آنها گویای این است که نقش دموکراسی بر درآمد و رشد اقتصادی نامشخص است. از یک سو، انتخابات ممکن است نهادهای بهتری بسازد و حکمرانی را بهبود بخشد، که به نوبه خود باید رشد را افزایش دهد. از سوی دیگر، مواردی وجود دارد که دموکراسی به تسخیر نخبگان ملی درمیآید که در این وضعیت نخبگان ملی با اثرات نامطلوب برای جامعه، در جاهای نامناسبی نفوذ میکنند. مقالات تجربی گذشته که سعی در برآورد اثر کلی دموکراسی بر رشد اقتصادی داشتند، تمایل به یافتن اثر مثبت دارند. این مقالات که عموماً نقش دموکراسی بر رشد اقتصادی را از طریق مقایسه رشد در کشورهای خودکامه و دموکراتیک ارزیابی میکردند، همگی همبستگی مثبتی میان دموکراسی و رشد اقتصادی نشان میدهند. البته باید توجه داشت که ممکن است عوامل دیگری هم بر تغییر از خودکامگی به دموکراسی و هم بر رشد اقتصادی اثر بگذارد. با وجود این، بیشتر تحلیلهای بینکشوری نشان میدهند که دموکراسی بر رشد اقتصادی نقش دارد. با استفاده از تغییرات درونکشوری نیز، برخی از پژوهشگران اخیراً نشان دادهاند که دموکراسی به طور مثبت بر نرخ رشد اقتصادی تاثیر میگذارد، به ویژه زمانی که گذار به دموکراسی تثبیت میشود و وضعیت سیاسی کشور به ثبات میرسد. پرواضح است که انتخابات نقش کلیدی در دموکراسی دارد و از آنجا که انتخابات رقابتی رایجتر شده است، سیاست اقتصادی و حکمرانی در کشورهای در حال توسعه به طور قابل توجهی بهبود یافته است. این پیشرفتها با این تصور مطابقت دارد که انتخابات دولتها را برای بهبود سیاستهای اقتصادی و حکمرانی منضبط میکند. این اثر ساختاری انتخابات است. آنها مسوولیتپذیری را افزایش میدهند. در مواجهه با یک انتخابات، یک دولت ممکن است نیاز به جذب آرا با اتخاذ سیاستهایی داشته باشد که برای شهروندان خوب است، یا حداقل برای رایدهندگان متوسط خوب است. در همین زمینه، مقاله (Cauvet and Collier, 2009) وجود دارد که نویسندگان آن نقش انتخابات را بر کیفیت سیاست اقتصادی و حکمرانی در کشورهای در حال توسعه بررسی کردهاند. آنها استدلال میکنند که انتخابات نهتنها اثر ساختاری مثبتی بر سیاستهای اقتصادی دارد، بلکه ممکن است یک اثر چرخهای مخرب نیز داشته باشد.
انتخابات رویدادهای دورهای هستند که زمان وقوع آنها ممکن است بر انگیزه سیاستمداران برای اصلاح اثرگذار باشد که موجب ایجاد اصطکاک در روند توسعه کشور میشود. از طرفی زمانی که کیفیت انتخابات ضعیف است، انتخابات به سادگی آن اثر ساختاری را که ما انتظار داریم ایجاد نمیکند. همین موضوع، تردیدهایی در مورد کارآمدی انتخابات در کشورهای در حال توسعه ایجاد میکند. صاحبان قدرت میتوانند برای حفظ قدرت به چندین روش غیرقانونی متوسل شوند که در این صورت از خطمشی کشور برای کسب آرای درست، رها میشوند. در این صورت آیا برگزاری انتخابات بر بهبود سیاست اثرگذار است یا خیر. پژوهش کائوت و کولیر (2009) نشان میدهد که اثرات مطلوب انتخابات منوط به کیفیت آن باشد. انتخابات با کیفیت پایین نقش قابل توجهی بر وضعیت اقتصادی و سیاسی کشور ندارد و در واقع ممکن است سیاست را بدتر کند. نتایج آنها نشان میدهد که اگر انتخابات کیفیت پایینی داشته باشد، هرچه کمتر برگزار شود و هر چه مشارکت کمتر باشد، بهتر است. این نتایج با نظریهای مطابقت دارد که اگر دولتها بتوانند با تاکتیکهای غیرقانونی در انتخابات پیروز شوند، از سوی آنها منضبط نمیشوند و سیاست یا حکومتداری را بهبود نمیبخشند. در نتیجه، انتخاباتی که «آزاد و عادلانه» نباشد، یک شکست است و نمیتوان انتظار داشت دولتی که در انتخابات غیررقابتی پیروز میشود در قبال شهروندانش پاسخگو باشد. ازاینرو، زمانی مشارکت در انتخابات باعث سرمایه اقتصادی میشود که به صورت رقابتی برگزار شود.