چشمان باز و ذهن آگاه
چگونه رای موثر بدهیم؟
در کشورهایی که دموکراسی وجود دارد، انتخابات موضوعی است که نتیجه آن برای گروهها و اشخاص مختلف، سود یا زیان دارد، کسی که انتخاب میشود ممکن است کار خوب انجام بدهد یا ندهد، اگر سیاست بد در پیش گیرد، آحاد جامعه باید هزینه آن را بدهد، اگر کار خوب انجام دهد، جامعه ممکن است از آن سود ببرد. در هر صورت انتخابات، موضوعی است که برای همه مهم است. وقتی که چنین موضوعی در میان است، در واقع به این معناست که برای همه افراد، هر رای مهم است. وقتی هر رای برای همه مهم است آن زمان نتیجه آن این است که اشخاص و گروههای مختلف سیاسی سعی میکنند سیاستهایی در پیش گیرند که روی تکتک آرا تاثیر بگذارند. در این میان یکسری افراد شاخص وجود دارند. این افراد تصمیم میگیرند که از یک لیست یا کاندیدا حمایت خیلی زیادی داشته باشند، در چنین حالتی است که رفتار تودهوار میتواند شکل گیرد. البته اگر در نظرسنجیها محبوبیت یک کاندیدا از یک حد بحرانی عبور کند نیز میتواند به یکباره رفتار تودهوار شکل بگیرد. آغازگر این حرکت تودهوار میتواند حضور شخص در تلویزیون یا رسانههای دیگر باشد.
اقتصاد فهم انتخابهای افراد است. هسته مرکزی هر انتخابی مقایسه هزینهها و منافع است. عقلانیت اقتصادی را میتوان به رفتار حسابشده تفسیر کرد. یعنی رفتار فردی که در تصمیمات خود فقط به جذابیتهای یک گزینه چشم نمیدوزد و هزینههای آن را هم در نظر میگیرد، هر چند این هزینهها بلندمدت باشند و هرچند هزینهها مستقیم نباشند. با این تفسیر معمولاً فرض میشود که وقتی پای زندگی خودشان در میان باشد، عموم مردم رفتاری حسابشده دارند.
اما وقتی پای تصمیمات اقتصادی برای یک جامعه پیش میآید، این فرض به هم میخورد. بسیاری از هزینهها قابل مشاهده مستقیم نیستند. هزینهها معمولاً به پای تصمیمگیرنده نوشته نمیشود؛ بلکه افراد و گروههایی دیگر آن را پرداخت میکنند، گاهی بدون اینکه متوجه شوند. نفعبرندگان از تصمیمات هم الزاماً کسانی نیستند که هزینه پرداختهاند. اینجاست که عقلانیت در تصمیمات در عرصه عمومی را باید با دقت بیشتری تعریف کرد، به این معنا که هزینهها و پرداختکنندگان آن و نیز برندگان سیاستها را شفاف کرد. این امر در دوران انتخابات که دوران برجسته کردن منافع تصمیمات و به گوشه راندن هزینههای آنهاست، اهمیتی مضاعف دارد. اگر میخواهیم تصمیمات بهتری گرفته شود، باید تصمیمگیران را به ابعاد هزینههای تصمیماتشان متذکر کنیم.
فرقی نمیکند چه انتخاباتی در پیش است. چه انتخابات شوراها که یک جامعه کوچک را تحت تاثیر قرار میدهد و چه انتخابات پارلمانی یا ریاستجمهوری که میتواند سمتوسوی سرنوشت یک کشور را تغییر دهد، فرصتی است تا شهروندان تصمیم بگیرند به چه چیزی اهمیت میدهند و از نامزد منتخب خود چه انتظاراتی دارند. آموزش فرآیند انتخاب نامزدها به شهروندان، اهمیت ویژهای دارد، چراکه به واقع بسیاری از آنان از این فرآیند بیخبرند. رایدهندگان آگاه نامزدها را ارزیابی میکنند و تصمیم میگیرند.
نامزدهای انتخاباتی را به دو شیوه میتوان ارزیابی کرد: موضعی که در برابر مسائل اتخاذ میکنند و توانمندیهایی که در رهبری و تجربیاتی که در مدیریت دارند. این دو شیوه هر دو به یک اندازه اهمیت دارند. رایدهندگان باید به خوبی بدانند از هر نامزد انتخاباتی چه انتظاراتی دارند و در آنها چه چیزی را جستوجو میکنند. باید به جای اندیشیدن به مسائل فردی، به مشکلات کلانی بیندیشند که دولتمردان باید آن را حل کنند. پس از این مرحله لازم است ویژگیهای هر نامزد مورد بررسی قرار گیرد؛ صداقت، عقلانیت، هوشمندی، تواناییهای مدیریتی و... مرحله بعدی گردآوری اطلاعات است. رایدهندگان آگاه آرشیوی از اطلاعات در مورد نامزدها درست میکنند. رسانهها منبع خوبی هستند اما باید به جهتگیریهای خواسته یا ناخواسته آنان توجه کرد. شبکههای اجتماعی، همایشها و ستادهای انتخاباتی، سایتهای غیرحزبی، مناظرهها و سخنرانیها منابع دیگری هستند که هر شهروند نحوه استفاده و تعامل با آنها را باید بداند.
حتی با وجود این اطلاعات، تصمیمگیری در مورد اینکه یک کاندیدا از شایستگیهای لازم برخوردار است یا خیر، کار دشواری است. قضاوت در مورد صداقت، استقلال عمل و توانایی کار زیر فشارهای مختلف هم به آسانی امکانپذیر نیست. یک رایدهنده آگاه به مرور باید این توانایی را کسب کند که بین خطوط را بخواند. پیشینه و کارنامه فعالیتهای نامزدها را زیرورو کند. تحققپذیری وعدهها و امکانپذیری شعارها را محک بزند. به کمپینهای تبلیغاتی نامزدها توجه کند. آیا این تبلیغات گروه خاصی را مرکز توجه قرار داده است؟ آیا صدای مخالفان شنیده و پاسخ داده میشود؟ خواندن بین خطوط شعارهای پوپولیستی -در شرایطی که جامعه برای پذیرش این شعارها آمادگی دارد- کار دشواری است. رایدهندگان آگاه معنای عوامفریبی را میدانند و هیجانزده تحت تاثیر وعدههای فضایی قرار نمیگیرند.
ویژگی دیگر یک رایدهنده آگاه این است که میکوشد از نظرات دیگر رایدهندگان هم مطلع شود. دیدگاههای دیگران -مخالف و موافق- کمک میکند تا نظر خودش را ارزیابی کند و صحتوسقم آن را محک بزند. اطلاعات خود را فراموش نمیکند، جوگیر نمیشود، به آسانی تحت تاثیر قرار نمیگیرد؛ اما ناظر دقیق و نکتهسنج آن چیزی است که در افکار عمومی میگذرد. به سایر مشارکتکنندگان و کمپینها توجه میکند. نامزدها هزینههای تبلیغاتی خود را چگونه تامین میکنند؟ آیا این هزینهها شخصی است یا از سوی فرد یا گروه خاصی تامین میشود؟ چراکه این گروهها یا افراد، در آینده نزدیک بر عملکرد و سمتوسوی کار برگزیدگان انتخابات نفوذ خواهند داشت. هرگونه اطلاعاتی در مورد تامینکنندگان هزینههای تبلیغاتی باید از سوی دولت گزارش و از سوی رسانهها دیدهبانی شود. رایدهندگان آگاه، این منابع را رصد میکنند. نظرسنجیها هم از دیگر منابع اطلاعاتی شهروندان هستند، اما رایدهندگان آگاه به نتایج این نظرسنجیها با دیده تردید مینگرند و به همه آنها اعتماد نمیکنند. آنها از خود میپرسند این نظرسنجی را چه کسانی یا کدام نهاد و سازمان انجام داده است؟ چه سوالاتی پرسیده و آیا ممکن است نتایج آن دستکاریشده یا سوگیرانه باشد؟ آیا نمونهگیری این نظرسنجیها علمی و دقیق بوده است؟
حالا نوبت نتیجهگیری است. رایدهنده آگاه تمام دیدهها و شنیدهها و خواندههای خود را کنار هم میگذارد و تلاش میکند عقلانی، بهترین گزینه را انتخاب کند. چنین شهروندی بیتردید اداره کشور را به افراد نالایق نخواهد سپرد.
این روزها برخی از افراد از مشارکت سیاسی و ضرورت شرکت در انتخابات سخن میگویند. عدهای هم کارزارهایی به راه انداختهاند و شهروندان را به رای ندادن تشویق میکنند. بیتردید عدم مشارکت در انتخابات از هر نظر مردود است، اما این واقعیت را نمیتوان کتمان کرد که رای ندادن کسانی که مایل نیستند برای مطالعه روی نامزدهای انتخاباتی وقت بگذارند یا تحت تاثیر شعارهای بیپشتوانه، تصمیمات هیجانی میگیرند، هزینه کمتری دارد! سادهتر آنکه یک شهروند ناآگاه با چشمان بسته، بهتر است رای ندهد.
اگر قرار است دموکراسی حاکم باشد و تقویت شود ما به شهروندان مطلع و هوشیار نیاز داریم و شهروند آگاه کسی است که پیامدهای انتخاب خود را میداند و برای مشارکت سیاسی شایستگی لازم را کسب میکند. این روزها در کنار رسانههای جریان اصلی که به انتشار اطلاعات و اخبار و تحلیل درباره نامزدهای انتخابات میپردازند، شبکههای اجتماعی نیز امکان دسترسی به اطلاعات در مورد نامزدها، پیشینه، و خطمشی و برنامههای آنان را فراهم کردهاند؛ اطلاعاتی که شاید رسانهها به دلایل بسیار از انتشار آن بپرهیزند یا سوگیرانه آن را منتشر کنند. بنابراین هیچ عذر موجهی برای رایدادن با چشمان بسته وجود ندارد. نسل جدید نگران دنیایی است که قرار است در آن بزرگ شود و زندگی کند. اگر این نسل در مورد جنبههای عملی سیاست آموزش ببیند و معنای واقعی تصمیمگیریهای سیاسی خود را در زندگی روزمره درک کند، بیشک مشارکت سیاسی بیشتر و هوشمندانهتری خواهد داشت. چنین تغییری یکشبه اتفاق نمیافتد. برای پرورش نسل جدیدی از رایدهندگان که عقلانی انتخاب میکنند و آگاهانه پای صندوقهای رای میروند، باید از همین امروز اقدام کرد و تا انتخابات بعدی منتظر ماند. چه خوب بود اگر به جای واحدهای درسی نیمبندی که در دانشگاهها تدریس میشود دانشجویان درسهای سیاسی «غیرسیاسی» میآموختند، در کارگاهها و همایشها در مورد مسائل مهم جامعه نظیر اشتغال، مسکن، بهداشت، آموزش و حقوق آزادانه بحث میکردند و از همه مهمتر میآموختند که در قبال رایی که به صندوقها میریزند تا سالها مسوولاند.
بیتردید تمام شهروندان مایلاند با رای خود کسی را برکرسی قدرت بنشانند که در بلندمدت خواستهها و آرمانهای آنان را به تحقق برساند. هیچکس نمیخواهد تاوان انتخاب اشتباه خود یا دیگران را بدهد. اما هر شهروند باید بداند پیامدهای خوب و بد تصمیمش تا سالها پس از جمعآوری و شمارش آرا ادامه دارد و شرایط حکمرانی را در کشور تحت تاثیر قرار میدهد. این انتخاب اگر هیجانزده یا نابخردانه باشد به ضررهای پیشبینینشده و غیرقابل جبرانی منتهی میشود. ضررهایی که در انتخابات ریاستجمهوری، دستکم چهار سال باید منتظر بمانیم تا بلکه فرصت جبران آن فراهم شود.
وقتی تصمیم میگیریم رای دهیم؛ موضوع بعدی انتخاب یکی از کاندیداهاست. هرکدام از ما باید نگاه کنیم که این کاندیدا چقدر منافع برای کشور فراهم میکند. چون رفتار سیاسی آحاد مردم یک رفتار دیگردوستانه در نظر گرفته میشود؛ یعنی افراد فقط برای منفعت شخصی خود رای نمیدهند، بلکه میخواهند طوری رای بدهند که منافع ملی و منافع اجتماعی را در کشوری که به آن تعلق خاطر دارند، بیشینه کنند. در این شرایط منفعت مورد اشاره میتواند بسیار بزرگ باشد چون اگرچه یک طرف تابع من منافعی است که نصیب خودم میشود، اما در کنار من این منافع نصیب 80 میلیون نفر دیگر هم میشود. در صورتی که احساس کنم منافع انتخاب شدن یک کاندیدا برای 80 میلیون نفر زیاد است، آن عدد به اندازهای بزرگ میشود که حتی اگر در احتمالی کوچک ضرب شود، همچنان به اندازه کافی بزرگ خواهد بود. پس فرو کاستن شرکت در انتخابات به مساله بهینهسازی شخصی افراد، اندکی این تصمیم را مخدوش میکند. چون در دموکراسی، قاعدتاً مردم برای منفعت شخصی رای نمیدهند. حال اگر فرض کنیم یک نامزد با منافع شخصی مالی یا غیرمالی که قبل از انتخابات به فردی میرساند یا با قول و قرارهای شخصی که برای بعد از انتخابات میگذارد، آرایی را جلب کند، این کار با روح دموکراسی در تناقض است؛ چون فرآیند مشارکت در دموکراسی، بر پایه استفاده از عقل جمعی برای مشارکت مردم در اداره کردن کشور است، نه تلاش برای کسب منفعت شخصی از طریق انتخاب یک کاندیدا. به همین دلیل خریدوفروش رای در همه جای دنیا غیرقانونی است. اگر در انتخابات منفعت شخصی مطرح بود، هر فرد میتوانست رای خود را به حراج بگذارد و پول بگیرد، اما مکانیسمی که رای دادن بر پایه آن طراحی شده این است که رای دادن صرفاً برای منفعت شخصی نباشد. به همین دلیل اینکه کاندیدایی افراد را تشویق کند که برای منفعت شخصی رای دهند، هرچند به صورت خریدوفروش مستقیم برگههای رای نباشد، با روح مردمسالاری و دموکراسی در تناقض است.