اقتصاد هنر، ارزش یا قیمت
در دنیای پر رقابت فرهنگی امروز هنرهایی میتوانند بقای خود را حفظ کنند و توسعه دهند که بتوانند از منظر اقتصادی نیز آثار مثبتی داشته و سودآور باشند؛ اگرچه در این راه چالشهای بسیاری پیش روی هنر است. مهمترین چالشهای پیش روی اقتصاد هنر عبارت است از اول دیدگاه آرمان گرایانه متعصب به هنر و هنرمند در فرهنگ و جامعه و ممانعت از دخالت اقتصاد در عرصه هنر دوم: مداخله دولتها در اقتصاد هنر و سومین چالش را میشود نگرانی از نگاه ابزارگرایانه به هنر عنوان کرد . به عبارت دیگرمی توان گفت اقتصاد هنر ترکیبی از تولید توزیع و مصرف و هنر، یعنی توانایی و مهارت آفریدن زیبایی و ترکیبی از آثار هنری عاطفی و هنرمند، دو مقوله مجزا و منفک از همدیگر هستند اما با نگاهی دقیق تر میتوان دید که هنر را میتوان به مانند یک رشته صنعتی و کاربردی در نظر گرفت که میتواند رابطه تنگاتنگی با اقتصاد داشته باشد و در نهایت اقتصاد هنر که یکی از مفاهیم نوپایی است که در چند سال اخیر به آن توجه شده است میتواند عرصهای باشد که تلاقی این دو را مورد بررسی قرار دهد و با توسعه مفاهیم اقتصادی در دل هنر به رشد و اعتلای هنر کمک کند اقتصاد هنر میتواند به درآمدزایی هنر منجر شود و در نهایت رشد و توسعه هنر را رقم بزند.
صاحب نظران در این حوزه معتقدند تنها راه نزدیک شدن این دو مفهوم به ظاهر متناقض یعنی اقتصاد و هنر به یکدیگر آشتی میان آن دو است نه تحمیل یکی بر دیگری لازمه این اتفاق، تنظیم و اداره آن بخش از فرهنگ و هنر است که با زندگی هنرمند ارتباط دارد. چون برای تنظیم و اداره امور اقتصادی مربوط به یک بخش فرهنگی و هنری به مدیریت نیازمندیم، تأسیس رشته مدیریت فرهنگی به آشتی میان این دو مفهوم کمک شایانی کرده است، به خصوص از نظر توسعه اقتصادی با ایجاد تنظیم و مدیریت بازار و نیز روزی جستن در عرصه فرهنگ و هنر تنها زمانی میتوان مشوق کارآفرینی در عرصه فرهنگ و هنر باشیم و از آن حمایت کنیم که بپذیریم انگیزههای مالی و اقتصادی لازم و ملزوم با انگیزههای هنری است. هنگامی که ما صحبت از اقتصاد میکنیم؛ در واقع عوامل و عناصری را در بخش فرهنگ و هنر میآوریم که به طرز تفکری منضبط تر کمی تر و سامان مند مربوط است. برخلاف آنچه در هنر با آن روبه رو هستیم برای اداره کردن اقتصاد در این حوزه ما با بحث اندازه گیری روبه رو میشویم و از زمان تولید ایده تا وقتی که به محصول تبدیل میشود. اعم از اینکه دیداری شنیداری یا نوشتاری باشد با فرایندی روبهرو هستیم که باید به نظام مندی پولی برسد تا هنرمند بداند که در این نظاممندی، جامعه و مخاطب، حقش را ادا کرده است. منظورمان از ارزش در حوزه فعل فرهنگ و هنر قیمت است. در این حوزه ارزش از نگاه هنرمند معنای خاص خود را دارد که بخش عمده آن معنوی خلاقانه و زیباشناختی است و همین ارزش از دیدگاه خریدار معنای دیگری دارد. همچنین از دیدگاه گذر زمان نیز قابل توجه است چون با گذشت زمان ارزش برخی آثار هنری افزوده و از ارزش برخی دیگر کاسته میشود. به گفته اسکار وایلد همه چیز را راجع به قیمتها میدانیم و هیچ چیز را راجع به ارزشها نمیدانیم.