نیمقرن افتوخیز
مشکلات واردات و صادرات ایران چیست؟
اگر موانع مستقیم و غیرمستقیم توسعه صادرات را در نظر بگیرید همه به دخالت دولت ختم میشود. تثبیت نرخ ارز، دخالت در تجارت خارجی، وضع قوانین و مقررات مزاحم و... موانع مستقیمی است که مانع توسعه صادرات میشود؛ مثال بارز آن ممنوعیتهای صادراتی است که دولت وضع میکند. یا موانعی که به لحاظ بوروکراتیک در گمرک و وزارتخانههای مختلف ایجاد میکنند. این کار هزینههای تولید و صادرات را بالا میبرد. در زمانهای وفور درآمدهای نفتی اصولاً دولت دخالتی در صادرات ندارد و صادرات شکوفا میشود. اما بهمحض ایجاد مشکل یا جهش نرخ ارز دولت وارد میشود.
با توجه به آنچه در تمامی سالهای گذشته تجربه کردیم امروز میتوانیم با قاطعیت بگوییم، دخالت دولت در بازار هیچگاه ضرورت ندارد. چون هیچگاه موفقیتآمیز نیست. مشکل اصلی قیمت ارز است. دولت باید آن را حل کند، نه آنکه با برخوردهای امنیتی مانع صادرات شود. اشکال بزرگ جای دیگری است؛ آنجا که سیاستهای غلط دولت موجب تورم شده و از طرفی نرخ ارز را ثابت نگه داشتهاند. این روند باید متعادل شود. قیمتهای نسبی باید به حال واقعی خودش برگردد. در این ایام میبینم سوالی مکرر مطرح میشود که آیا دلار آزاد مشکلگشاست؟ بله، اکنون اگر دلالها آزاد گذاشته شوند، هر کالایی را که در کشور تولید شود میبرند به کشورهای دیگر و میفروشند؛ چون سودآور است. به بازارهای مرزی نگاه کنید. افراد این بازارها را خالی میکنند و کالاها را به کشور همسایه میبرند و میفروشند. با اینها میخواهید چه کنید؟ با برخوردهای امنیتی جلوی آنان را بگیریم؟ راهحل درستی است؟ نه، نیست. با تصمیمهای مقطعی نمیتوان مشکل را حل کرد.
این چالشها فقط در ایران وجود ندارد. در فرانسه هم همین انتقاد وجود دارد که چرا فلان محصول ناب داخلی به جای عرضه در بازار داخل، صادر میشود. خب طبیعی است که صادر شود. ارزش آن محصول بالاست. شما هم اگر میخواهی آن محصول را مصرف کنی باید هماندازه قیمت صادراتی آن پرداخت کنی. اینجا گله میکنند که سیب و هندوانه درجه یک صادر میشود. خب طبیعی است که در بازار میوه و ترهباری که دولت قیمت آن را تعیین میکند سیب صادراتی پیدا نکنید. اگر دولت دست از قیمتگذاری بردارد آن وقت کالای صادراتی در بازار داخل پیدا میشود، مخاطب هزینه آن را میپردازد و مصرف میکند.
علاوه بر قیمتگذاری و دخالتهای تجاری، تغییر مداوم سیاستها هم بر توسعه صادرات اثر میگذارد. در واقع این مشکل عدم اطمینان است که باعث کاهش سرمایهگذاری میشود.
شبیه مشکلاتی که در صادرات داریم در واردات هم وجود دارد. مشکل اصلی اینجا به قیمتهای نسبی و نرخ ارز برمیگردد. وقتی نرخ ارز پایین میآید، واردات همه چیز بهصرفه است و تولید داخلی لطمه میبیند. همان قصه بیماری هلندی! پس برای واردات تعرفه میگذاریم و واردات کالاهای لوکس را ممنوع میکنیم یا تنها با تعرفههای بالا امکان آن را میدهیم. نتیجه افزایش قاچاق است.
سرمایهگذاری که به آنجا میآمد مطمئن بود این قوانین عوض نمیشود. همچنین قوانین مشوق صادرکننده بود. سرمایهها امنیت داشت و میدانست هر روز با قوانین و مقررات جدید مواجه نمیشود. حقوق مالکیت به رسمیت شناخته میشود. نرخ ارز ثبات دارد. یعنی ریسک سرمایهگذاری و هزینه مبادلاتی سرمایههای خارجی را به شدت کاهش دادند. چین مدام ارزش پول خود را کاهش میدهد. برعکس ایران. ما در ایران مدام میخواهیم ارزش ارز خود را بالا ببریم و ارزش ارزهای خارجی را کاهش دهیم. ما نرخ ارز خارجی را پایین میآوریم و نرخ پول خودمان را تقویت میکنیم. در حالی که این کار مانع صادرات میشود. هیچوقت هم موفق نبودهایم. برای صادرات باید نرخ ارز را واقعی کنیم. تکرار تجربه 50ساله نشان میدهد مشکل ما دیگر ندانستن نیست، بلکه به نظر میرسد مشکل اراده سیاسی، فساد، زدوبندهای داخلی و بوروکراسی فاسد است. این هم یک اراده سیاسی میخواهد که این مشکل را حل کند. این اراده سیاسی تا وقتی نباشد در بر همین پاشنه میچرخد.
تکرار 50ساله یک مشکل نشان میدهد مشکل ما دیگر ندانستن نیست بلکه به نظر میرسد منافع عدهای ایجاب میکند که ندانیم راهکار حل مشکلات کدام است. گویا مصلحت نیست که ما پیشرفت کنیم. چراکه اگر جز این باشد هم راه مشخص است و هم راهکارها. مهمترین مثالی که همواره میتوان به آن اشاره کرد مثال کره جنوبی است. کشوری که با ایران تولید خودرو را آغاز کرد و حالا در سطح جهان تولید میکند و کارخانه ایرانناسیونالی که در ایران بعد از انقلاب دولتی شد و به جای پیشرفت، پسرفت کرد. باید به سر خط برگشت و با توجه به تجربه گذشته خودمان و دیگران مسیر نو و نوآوری را به نفع صادرات و واردات بنا کنیم.