علی اعطا، عضو سابق شورای شهر تهران و کارشناس معماری، در گفتگو با «دنیای اقتصاد»
معماری ایرانی و اسلامی، با شعار ساخته نمیشود
در برخورد با بافتهای تاریخی، بسیار غیرمسئولانه عمل میکنیم
به جهت بررسی موضوع فوق گفتگو کردیم با علی اعطا،عضو سابق شورای شهر تهران و کارشناس معماری، که در ادامه مشروح آن را میخوانیم:
بافت شهری بدون توجه شوراهای شهر و نهادهای مسوول تبدیل به فرمهای تکراری و بی تناسب با بافت فرهنگی شهر شده اند؛ این اتفاق ناشی از چیست؟
اگر بخواهم ابتدا عصاره مطلب را بگویم، تا بعد برویم سراغ تفصیل موضوع؛ باید بگویم به گمان من شکل گیری معماری و بافتهای شهری در گذشته بیشتر تحت تاثیر فاکتور "مکان و جغرافیا" بود. اما در حال حال حاضر، عامل "زمان" است که تاثیرگذار است.
یعنی قبلا، در طول دههها و شاید سدهها، در بافت شهری یک منطقه و یا شهر، تحولات بسیار بطئی و کند بود، تحولات خیلی گستردهای ایجاد نمی شد، مگر به واسطه یک عامل خاص و یک اراده بیرونی.
اینکه میگوییم عامل مکان و جغرافیا، یعنی مجموعه ای وسیع از ویژگیهای اقلیمی و جغرافیایی در هر نقطه، به همراه مجموعه ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی مختص آن مکان. شما بهعنوانمثال بافت تاریخی شیراز یا بافت قدیم شهرهای شمال کشور را با بافت تاریخی بوشهر مقایسه کنید. میبینید بخش قابلتوجهی از مسائل مربوط به شکل گیری بافت، تحت تاثیر مسائل مکان است.
در اصفهان و شیراز بهعنوان دو شهر تاریخی نیز شاهد این پدیده هستیم؛این دو شهر با وجود هویت تاریخی چرا درگیر این موضوع شده اند؟
بخشی، اقلیمی و اب و هوایی است. بخشی هم فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است. اما باز یک مساله مکان محور است. حالا ممکن است مراوداتی هم با دیگر مناطق وجود داشته باشد، که در جای خود قابل بررسی است.
من تصور میکنم ابتدا باید ببینیم این ویژگیهای بافتهای قدیم شهرها چه هستند.
من چند مثال مطرح میکنم. ابتدا شهر بوشهر را در نظر بگیریم. بوشهر شهری است که هم بافت قدیمی و تاریخی دارد، هم بافت جدید. مثل اکثر شهرهای ما. مثل تهران، شیراز، اصفهان، کاشان و یا گرگان.
در بافت قدیم بوشهر، شما رنگهای سفید و روشن میبینید که گرمای کمتری جذب کند، یا مثلا در طبقات بالاتر پیشآمدگی میبینید که روی طبقه پایین سایهاندازی کند، به دلیل رطوبت بازشوهای مختلفی در چند جبهه بنا وجود دارد که هوا کوران کند، همین پنجرهها عموما رو به بادهای فصلی است. و به همین دلیل کوران هوا، کمتر کوچه بنبست وجود دارد و میدانها و میدانچههای زیادی در بافت هست. همین میدانها و میدانچهها یا ایوانها و پشتبام ها، در زندگی شبانه که در بوشهر جریان دارد، استفاده میشود.
حالا مقایسه کنید با بافت شهرهای حاشیه جنوبی دریای خزر. جایی که مثل بوشهر، رطوبت زیاد است، اما برخلاف بوشهر پرباران است و مساله تابش شدید در آن مطرح نیست. در بافت قدیم این نواحی نیز مانند بوشهر، از کوران دو طرفه هوا در ساختمانها استفاده میشود. در این مناطق ساختمانها را جدا جدا از هم میسازند و دیوارها و حصارهای دور حیاطها هم کوتاه است تا مانع جریان هوا نشود. اما چه تفاوتی با بوشهر دارد؟ اینجا دیگه مساله جلوگیری از تابش مطرح نیست که نتیجه اش تبدیل به ایجاد کوچههای کم عرض برای سایه اندازی شده باشد. با مثلا، بحث حیاط مرکزی. چرا در بوشهر هست؟ در کویر هم هست، اما ویژگیهای کالبدی متفاوتی دارند. اما در شمال نیست؟ اینها تحت تاثیر عواملی مکانی است و مکان محور است.
این نکات فراوان است و جزییات زیادی هم دارد تا بشود موضوع را با دقت کافی مطرح کرد. شما به اینها اضافه کنید، فرهنگ و سنتهای بومی هر منطقه و مکان، ویژگیهای اقتصادی و مشاغل و مسایلی از این قبیل که بر شکل گیری بافت شهری و معماری اثر میگذارد.
درکشورهاییکه پیشینه فرهنگی و تاریخی عمیق شهری دارند این وضعیت چگونه است؟مانند روسیه و انگلیس و فرانسه
اینها همه بر حول محور مکان میچرخد. تمام این ویژگیهای اقلیمی و جغرافیایی، فرهنگی اجتماعی، اقتصادی و … عمدتا از «مکان» معنا میگرفته است.
اما ببینیم بهتدریج چه اتفاقی افتاده است.
بهتدریج و به دلایل مختلف، با گسترش شهرها، با افزایش جمعیت، با تغییر سیستم حملونقل، با دستاوردهای دنیای صنعتی، شهرهای به سمت همسانسازی رفتهاند. شبیه به هم شدهاند.
وقتی ماشین به شهرهای شما وارد میشود، وقتی شما قصد میکنید از سیستمهای تاسیسات زیربنایی برای شهرتان استفاده کنید، دیگر جهت خیابانها را بر مبنای، بهعنوانمثال، مسیر قناتها ممکن است تنظیم نکنید. اینجا دیگر در بافتهای جدید، شبکه شطرنجی درست میکنید. کما اینکه در بافتهای جدید شهرهای ما همین اتفاق افتاده است. یا اینکه، وقتی از فناوریهای تهویه مطبوع استفاده میکنید، دیگر مساله شما این نیست که مثلا بنا سفید باشد تا گرمای کمتری جذب کند و یا اینکه بنا، در چند جهت پنجره داشته باشد که باد کوران کند و رطوبت جمع نشود.
نمای شهری بازگوکننده چه مفاهیمی از روحیات و سیاست در شهر است؟
وقتی روشهای ساختمانسازی شما دیگر به تعبیر مرحوم استاد پیرنیا بوم آورد نیست و صنعتی سازی جای آن را گرفته است، دیگر کمابیش همهجا با مصالح یکسانی ساختمان میسازند. این اجتنابناپذیر است.
برای نیازهای جدید، مثلا برای ساختمانهای بلند، دیگر نمیتوانید برای باربری ساختمان از سیستمهای قدیمی دیوارهای آجری یا خشتی باضخامت زیاد استفاده کنید. نمیتوانید. حتی اگر بخواهید. نمیتوانید نما را با کاهگل بسازید. باید به سبکسازی فکر کنید.
وقتی نسبت جمعیت شهرنشین شهرهای شما به جمعیت روستانشین، افزایش قابلتوجهی پیدا میکند، طبیعی است که دیگر آن خانههای ویلایی قدیمی پاسخگوی این جمعیت نیست و ساختمانهای آپارتمانی ایجاد میشود.خب، اینها مجموعهای از عوامل است که موجب یکسان شدن شکل شهرها میشود.چنین است که در بافتهای جدید و تازهساز تر شهری دیگر تفاوت چندانی در بافت قدیم رشت در جنوب دریای خزر و یزد در دل کویر و بوشهر در مجاورت خلیجفارس پیدا نمیکنید.اینیک صورتبندی کلی از سیر تحولات است که توضیح دادم.
اما این تمام ماجرا نیست. بالاخره ما امروز در شهری مثل شیراز، اصفهان، تهران، یزد و خیلی از شهرهای کشور، با ترکیبی از بخشهای تاریخی و بخشهای جدیدتر مواجهیم. بعضا به دورههای مختلف هم ممکن است تعلق داشته باشند، که همینطور هم هست.
اینکه ما امروز با بافتهای تاریخی و فرهنگی چگونه برخورد میکنیم، یک مبحث است. اینکه ما امروز چگونه بافتهای جدید را شکل میدهیم و میسازیم مبحث دیگری است. البته بیارتباط باهم نیستند.
ما در برخورد با بافت تاریخی، بسیار غیرمسوولانه عمل میکنیم. بافت تاریخی شیراز با هزار لطایفالحیل تخریب میکنیم، که مصداق کالبدی هویت تاریخی و فرهنگی ماست؛ از آنطرف در مورد ساختوسازهای امروز، فریاد وا معمار سر میدهیم که معماری اسلامی و ایرانی چه شد و کجا رفت و چرا امروز معماری ایرانی و اسلامی نداریم. کسی به این حضرات نمیگوید خب شما اول مصادیق حی و حاضر معماری ایرانی و اسلامی را حفظ کنید، احیا کنید، نگهداری کنید؛ بعد بگویید چرا معماری امروز ایران، اسلامی نیست. اینجاست که در رفتار بسیاری از حضرات، این پارادوکس را میبینیم.
وقتی بافت تاریخی شیراز تخریب میشود، سکوت میکنند، بعد انواع و اقسام شعارها و آرزوهای محال را درباره معماری امروز مطرح میکنند.
حفظ و احیای بافتها و بناهای تاریخی است که معنای حفظ هویت کالبدی میدهد، نه اجبار معماران و طراحان به ظاهرسازی و بزک کردن نمای ساختمانها به بهانه ایجاد معماری ایرانی و اسلامی. معماری ایرانی و اسلامی، با شعار و اجبار و دستورالعمل خلق نمیشود. معماری این دوران، خوب یا بد، محصول مجموعه عوامل تمدنی و درجه تمدنی ماست. نمیشود بهاجبار، آن را از سطحی به سطحی دیگر برد. این بحث البته به لحاظ نظری، بحث پردامنهای است.
اما در رابطه با آنچه امروز ساخته میشود، مسئله هویت، همیشه مسئله روی میز اهالی نظر، در حوزه معماری و شهرسازی بوده است.
نکته آخر؟
گفتمان هویت، گفتمان منطقهگرایی، گفتمان منطقهگرایی انتقادی، و مسائل دیگری از این قبیل، همه پاسخهایی به اقتضای شرایط، به مطالبه هویت بودهاند. هرکدام هم منجر به نتایجی و محصولاتی شده است.
من شخصا بهعنوان پژوهشگر مطالعات شهر و معماری، که سالهاست در این حوزه، خواندهام و نوشتهام و تدریس کردهام و در دورهای در شورای شهر تهران در حوزه سیاستگذاری فعالیت کردهام، امروز همصدا با بسیاری افراد، گمان میکنم جهتگیری ما برای آینده شهرهایمان باید در چارچوب توسعه پایدار باشد. پایداری صرفا یک مفهوم زیستمحیطی نیست. وقتی از توسعه پایدار صحبت میکنیم، از برآیند سه وجه آن یعنی پایداری اجتماعی فرهنگی، پایداری زیستمحیطی و پایداری اقتصادی صحبت میکنیم.
اگر در این چارچوب بیندیشیم و فعالیتهایمان را سامان بدهیم، چهره جدیدی از هویت مکانی بروز و ظهور پیدا میکند که هویت آینده ماست و اساسا نمیتواند بیارتباط با اقلیم و جغرافیا، فرهنگ و تاریخ باشد.