حمید غلامی سروش copy

 نیروهای مختلفی در جریان‌های جهانی انرژی تاثیر گذار هستند. یکی از این نیروها قدرت ملت‌هاست که به وسیله اقتصاد، توانمندی‌های نظامی و جغرافیا شکل می‌گیرد. نیروی دیگر از نفت، گاز و زغال سنگ، از انرژی بادی و خورشیدی و از شکافتن اتم و نیز از نیروی حاصل از سیاست‌های ایجاد نظم جدید در سیستم جهانی انرژی و حرکت به سمت کربن خالص صفر به نام تغییر اقلیم ناشی می‌شود. با وجود رشد تجدیدپذیرها، سوخت‌های فسیلی با سهم 69 درصد همچنان سهم غالب را در ترکیب انرژی جهان تا سال 2045 خواهند داشت به طوری که پیش‌بینی می‌شود در سال 2045، نفت با 29.5 درصد، گازطبیعی با 24.2 درصد و زغال سنگ با 15.1 درصد بیشترین سهم انرژی را در تقاضای جهان خواهند داشت. همچنین سهم انرژی‌های تجدیدپذیر شامل انرژی خورشیدی و باد از 2.7 درصد کنونی به 11.7 درصد تا سال 2045 افزایش می‌یابد. بسیاری از کارشناسان معتقد هستند استفاده از خودروهای برقی به صورت یک منحنی خطی به سمت بالا خواهد بود و تقاضای بنزین افت خواهد کرد و انرژی باد و خورشید جایگزین گاز به عنوان سوخت تولید برق خواهد شد. اما طبق آنچه از آمارها برمی‌آید این مورد جز در مورد چین صادق نبوده، با این حال حتی در چین فروش خودروهای برقی کاهش یافته و باعث ایجاد شک و تردید در مورد پتانسیل خودروهای الکتریکی برای جایگزینی کامل خودروهای احتراقی شده است. سرپرست مرکز تحقیقات ویتول اخیرا بیان کرده است که سرعت انتقال انرژی در نفت و حمل و نقل بسیار کمتر از انتظارات بوده است و در عین حال فقدان سرمایه گذاری در این صنعت نیز از عوامل آن بوده است.

برای پیش‌بینی قیمت نفت لازم است یک‌سری مفروضات را در ابتدا برآورد کرد تا بتوان پیش‌بینی نزدیک به واقعیتی را برآورد کرد. برای میزان جمعیت جهان پیش‌بینی می‌شود تا سال 2045 با افزایش 1.5 میلیارد نفری به 9.5 میلیارد نفر برسد که بیش از 90 درصد این رشد در کشورهای در حال توسعه به ویژه خاورمیانه و آفریقا خواهد بود. در این مدت تا سال 2045، 287 میلیون نفر به سن کار در جهان افزوده می‌شود اما سهم آنها در جمعیت از 65 درصد به 63 درصد کاهش می‌یابد و همچنین نرخ شهرنشینی از 57 درصد به 66 درصد تا سال 2045 خواهد رسید. در حوزه رشد اقتصادی طبق برآوردهای جهانی تا سال 2045 متوسط رشد اقتصادی جهان 3 درصد خواهد بود که تا سال 2035 رشد اقتصادی افزایشی و از 2035 تا 2045 کاهشی خواهد بود. در حوزه انرژی جهان نیازمند انرژی مقرون به صرفه، تضمین امنیت انرژی و کاهش انتشار کربن است. مفروضات سیاست گذاری انرژی به این صورت است که ابتدا به تضمین امنیت انرژی و سپس به کاهش انتشار کربن پرداخته می‌شود. در بلند مدت تکامل فناوری نقش اساسی در چشم انداز انرژی دارد به طوری که هیدروژن می‌تواند به عنوان حامل انرژی ظهور کند و نوع هیدروژن سبز یا آبی توسعه داده شده می‌تواند جایگزینی برای سوخت‌های فسیلی باشد.

پیش‌بینی می‌شود تقاضای انرژی جهان از 291 میلیون بشکه معادل نفت خام در روز به 359 میلیون بشکه معادل نفت خام در روز تا سال 2045 افزایش یابد. یعنی 23 درصد تقاضا برای انرژی در جهان تا سال 2045 رشد خواهد داشت. همه این افزایش تقاضا برای انرژی برای کشورهای در حال توسعه است و انتظار می‌رود تقاضای این کشورها تا سال 2045 از 63 درصد به 70 درصد تقاضای جهان افزایش یابد.

انتظار می‌رود تقاضای جهانی نفت در میان مدت حدود 10.6 میلیون بشکه در روز افزایش یابد تا سال 2028 به 110.2 میلیون بشکه در روز برسد و بعد از سال 2028 به طور فزاینده‌ای رشد تقاضا کاهنده می‌شود و تا سال 2040 تقاضای نفت به 115.4 میلیون بشکه در روز می‌رسد و تا سال 2045 به 116 میلیون بشکه در روز خواهد رسید که تنها 16 میلیون بشکه در روز بیشتر از تقاضای فعلی است. عرضه مایعات هیدروکربوری غیر اوپک در میان مدت عمدتا به دلیل افزایش عرضه آمریکا، از 65.7 میلیون بشکه در روز به 72.7 میلیون بشکه در روز در سال 2028 خواهد رسید. اما از اوایل دهه 2030 عرضه مایعات غیر اوپک کاهش خواهد داشت و تا سال 2045 به 69.9 میلیون بشکه در روز کاهش می‌بابد. رشد عرضه در گویان، آرژانتین، کانادا و قزاقستان ادامه خواهد داشت اما برای جبران کاهش تولید غیر اوپک در سایر کشورها کافی نیست. پیش‌بینی می‌شود عرضه مایعات هیدروکربوری اوپک از 34.2 میلیون بشکه در روز به حدود 37.7 میلیون بشکه در روز در اواخر دهه جاری برسد. با حداکثر شدن تولید غیر اوپک، عرضه اوپک از سال 2030 روندی افزایشی می‌یابد و انتظار می‌رود تا سال 2045 به 46.1 میلیون بشکه در روز افزایش یابد. در نتیجه سهم اوپک در بازار از 34 درصد به 40 درصد در سال 2045 افزایش خواهد یافت.

هزینه‌های سرمایه‌گذاری مورد نیاز بخش بالادستی نفت جهان تا سال 2045 برای تامین تقاضای پیش‌بینی شده نفت، 11.1 تریلیون دلار برآورد می‌شود. نیازهای سرمایه‌گذاری بخش پایین دستی و میان دستی به ترتیب 1.6 و 1.2 تریلیون دلار خواهد بود. به این ترتیب مجموع برآورد سرمایه گذاری مورد نیاز صنعت نفت جهان تا سال 2045 به 14 تریلیون دلار می‌رسد که معادل سرمایه‌گذاری سالانه 609 میلیارد دلار است.

هم اکنون ظرفیت تولید نفت ایران 3.8 میلیون بشکه است که مدتی هم می‌تواند ادامه داشته باشد. بخشی از این افزایش تولید از محل احیای چاه‌های کم بازده و بخشی دیگر مربوط به توسعه میادین جدید و بخشی مربوط به استفاده از روش‌های ازدیاد برداشت است. پیش‌بینی می‌شود ایران بتواند در سال 1410 به تولید 5.7 میلیون بشکه نفت برسد. برای افزایش تولید باید چهار حلقه اکتشاف، حفاری، تولید و بهربرداری و فرآورش را طی کرد. هم اکنون در کشور 16 مخزن عمیق با فشار بالا در جنوب وجود دارد که همچنان توسعه پیدا نکرده است. سرعت حفاری در کشور 18.2 متر در روز است. ذخایر ایران شامل 158 میلیارد بشکه معادل نفت خام و 182 میلیارد بشکه معادل نفت خام، ذخایر گاز است که در مجموع 340 میلیارد بشکه معادل نفت خام می‌شود. ایران هم اکنون 410 مخزن نفت و گاز را در اختیار دارد. افزایش تولید به دو دلیل اهمیت دارد یک میزان تولید افزایش پیدا می‌کند و دو جبران کاهش منابع دیگر می‌شود، اما افزایش ظرفیت تولید بستگی زیادی به میزان سرمایه‌گذاری انجام شده در این صنعت دارد. هرچند برآورد شرکت نفت ایران رسیدن به افق تولید 5.7 میلیون بشکه است اما در صورت عدم سرمایه‌گذاری کافی در این حوزه این مهم امکان پذیر نخواهد بود.

براساس گزارش آژانس انرژی‌های تجدید پذیر جهان استقبال جهان از انرژی‌های نو الزاما به دلیل مسائل محیط زیستی نیست بلکه تولید انرژی‌های نو نسبت به انرژی‌های فسیلی سود بیشتری برای شرکت‌ها و موسسات مالی جهان دارد. برای نمونه هم‌اکنون برای تولید یک مگاوات برق در بخش خورشیدی 36 دلار هزینه لازم دارد در حالی‌که این هزینه در نیروگاه سیکل ترکیبی 60 دلار است.

ایران یکی از دارندگان اصلی منابع گازی است و در چند دهه اخیر به شدت روی تولید آن تمرکز داشته است، اما هم اکنون سهم ایران از تولید این حامل انرژی در جهان 6 درصد است. طبق آمار BP اوج مصرف گاز حداقل دو تا سه دهه پس از اوج مصرف نفت در آینده خواهد بود. از سوی دیگر ایران باید برای تامین مصرف فزاینده داخلی خود در سال‌های آینده به فکر افزایش تولید گاز طبیعی باشد و از گاز به عنوان یک حامل انرژی برای گذر از دوران انرژی فسیلی به انرژی‌های نو و تجدیدپذیر بهره بگیرد.

ایالات متحده برای تبدیل شدن به تولیدکننده شماره یک جهان، هم در نفت و هم در گاز، از روسیه و عربستان سعودی پیشی گرفته و اکنون یکی از صادرکنندگان اصلی هردو در جهان است. هرچند برخی سیاستمداران به دنبال ممنوعیت استفاده از نفت شیل بوده‌اند، اما این انقلاب رشد اقتصادی آمریکا را افزایش داده، جایگاه تجاری آن را تقویت کرده، سرمایه‌گذاری و اشتغال‌زایی پدید آورده، و از هزینه خدمات عمومی برای میلیون‌ها مصرف‌کننده کاسته است.

بحث درباره نقش روسیه در مورد آتش افروخته شده ناشی از تعامل جریان‌های انرژی، رقابت ژئوپلیتیکی و نزاع‌های دائم بر سر مرزهای پرتنش است که نتیجه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سه دهه پیش و تمایل روسیه به بازگرداندن روسیه به جایگاه خود به‌عنوان یک قدرت بزرگ است. شاید روسیه یک ابرقدرت انرژی باشد، اما به‌لحاظ اقتصادی، وابسته به صادرات نفت و گاز نیز هست. پیامدهای تبدیل ناگهانی اتحاد جماهیر شوروی به پانزده کشور مستقل، همچنان نامعلوم است. این نااطمینانی به‌ویژه در روابط میان روسیه و اوکراین که جدال سختی بر سر گاز طبیعی دارند، بیشتر است. در پی الحاق کریمه به روسیه در سال ۲۰۱۴، کشمکش به عرصه نبرد در جنوب شرقی اوکراین انتقال یافت و در نهایت نیز جنگ با اوکراین شعله‌ور شد که تاکنون ادامه دارد. درعین‌حال، روسیه به‌سوی غرب آسیا برگشته و درحال چرخش به‌سوی شرق یعنی چین است. مسکو و پکن در تأکید بر حاکمیت مطلق و مخالفت خود با آنچه به‌عنوان هژمونی آمریکا محکوم می‌کنند، متحدند. همچنین، ملاحظاتی عملی نسبت به رابطه روبه‌رشد آنها وجود دارد چرا که چین نیازمند انرژی و روسیه نیازمند بازار است.

جایگاه چین در دستاوردهای عظیم آن به‌عنوان قدرت اقتصادی و نظامی جهانی طی دو دهه اخیر ریشه دارد، و مبتنی بر نیازهای انرژی کشوری است که به بزرگ‌ترین اقتصاد جهان بدل خواهد شد. چین درحال‌گسترش دامنه دسترسی خود در تمام ابعاد جغرافیایی، نظامی، اقتصادی، فناوری، و سیاسی است. این کشور درحال حاضر در پی ارتقای زنجیره ارزش و تبدیل شدن به رهبر جهان در صنایع جدید قرن بیست و یکم است.

حداکثر یک دهه پیش، جهان نگران نقطه اوج نفت بود. نقطه اوج نفت تصور حاکی از اتمام ذخایر نفت است. امروزه تمرکز به اوج تقاضا تغییر یافته، یعنی اینکه مصرف نفت تا چه مدت همچنان افزایش خواهد یافت و چه زمانی شروع به کاهش خواهد کرد. چنانچه یک عامل عمده وجود داشته باشد که به ما بگوید تقاضا، نه عرضه، محدودیت آینده است، آن عامل مربوط به پیوند سیاست‌های اقلیمی و فناوری است. تنها بازاری که به نظر می‌رسید برای مدتی طولانی برای نفت تضمین شده باشد، بازار حمل‌ونقل و به‌ویژه خودرو بود. اما این مساله دیگر در آینده نقشی ندارد، چراکه اکنون نفت با چالشی ناگهانی ناشی از سه‌گانه جدید مواجه است.

1891915_906 copy