ورشکستگی آبیدر اصفهان
اصفهان برای بقای خود هنوز هم به زایندهرود فکر میکند، رودی که به کانال انتقال آب کشاورزی تبدیلشده و اگر بهزودی به استان بازنگردد، بودونبودش تفاوتی نخواهد داشت. فقر، مهاجرت، حذف کشاورزی و افزایش قیمت محصولات کشاورزی، آسیبها و تحرکات اجتماعی، از دست رفتن اقتصاد استان و... تنها بخشی از نتایج اتفاقی به نام ورشکستگی آبی در استانی است که تا چند سال آینده از رتبههای تکرقمیاش در کشاورزی و صنعت، فقط نامی بر جای میماند و فلاکت آبی را تجربه میکند.
ورشکستگی آب در نصف جهان
خبرگزاری رکنا طی گزارشی اعلام کرده است «شاخص فلاکت آب کشور نشان میدهد که وضعیت برخی از استانهای ایران بدتر شده که استانهای سیستان و بلوچستان، اصفهان و خراسان رضوی نسبت به سایرین در شرایطی وخیمتر به سر میبرند. با بررسی آمار ساکنان این مناطق میتوان گفت که اکنون بیش از ۱۴ میلیون ایرانی دچار فقر آبی با شاخص فلاکت آبی هستند و بیش از ۲۱ میلیون ایرانی در شرایط فقر آبی به سر میبرند. بهعبارتدیگر هیچ نقطهای در ایران در شرایط پایداری آب قرار ندارد.»
این خبرگزاری همچنین تاکید کرده است:»بسیاری تغییرات آب و هوایی را ازجمله عوامل تاثیرگذار در این شرایط میدانند. بررسیها نشان میدهد که تغییرات اقلیمی در ایران نزدیک به ۲۰ درصد در به وجود آمدن شرایط فعلی موثر بوده و عمده علت آن مداخلات انسانی در طبیعت است. مدیریت سرزمین و میزان برداشتها از طبیعت جزء اصلیترین عواملی بوده است که شرایط کنونی را پیش آورده و ادامه این روند ما را وارد یک شرایط بسیار بدتر خواهد کرد و این زیست میلیونها ایرانی را در فلات ایران تهدید میکند.»
انتقال حوضه به حوضه آب و ایجاد سدهای متعدد که باعث از دست رفتن زایندهرود شد ازجمله دلایلی است که به بحران آب در ایران و البته اصفهان دامن زده است.سدسازی همواره یکی از راهحلهای تأمین آب برای اهداف کشاورزی، انرژی و آب شُرب محسوب میشود. به گفته کارشناسان وزارت نیرو، در کشورهایی مانند ایران که پراکندگی زمانی و مکانی بارندگیها نامناسب است و ریزشهای جوی در فصولی صورت میگیرد که شاید نیاز کمتری به آب باشد و یا قسمت اعظم نزولات در برخی مناطق متمرکز میشود، تنها راه چاره و مقابله با این مساله، ایجاد مخازن است. شواهد تاریخی نشان میدهد که وضعیت زایندهرود پس از ایجاد سد در منطقه بالادست این رود وخیم و بهتدریج کمآب شد. افتتاح صنایع سنگین نمونه دیگری از بیتدبیری در نگاه مدیران توسعهگرا است؛ متأسفانه در دهههای گذشته، صنایعی که مصرف آب بسیار زیادی دارند، بهجایآنکه در مجاورت ساحل یا مناطق پر آب احداث شوند، در فلات مرکزی که با فقر آب دستوپنجه نرم میکند، ساخته شدند.
در حال حاضر یک میلیارد مترمکعب کمبود آب در استان وجود دارد که باعث شده ۳۶۰ روستای استان به علت خشک شدن چاهها با تانکر سیار آبرسانی شود. حتی روستاهایی که در مناطق غرب و در محدوده سد زایندهرود هستند هم منابع آب پایدار ندارند. در شهرهای اصفهان، چادگان، خور و بیابانک، ورزنه، انارک، جندق، فریدن، سمیرم و دهاقان و بسیاری از مناطق دیگر استان کاهش فشار آب بخصوص در روزهای پایان هفته وجود دارد و این در حالی است که بر اساس سرانه مصرف، مردم استان اصفهان کمترین مصرف آب در کشور را دارند.خزان درختان در شهرها و روستاهای مسیر زایندهرود و پارکها و فضای سبز حاشیه رودخانه و مادیهای شهر اصفهان که عمدتا درختان کهن و چندساله هستند به علت افت آب چاهها و تغییر کیفی منابع آب زیرزمینی دچار برگریزان، بروز تنش آبی شده و با وزش باد سقوط درختان افزایشیافته است.
ورشکستگی آب به مشکلاتی در معضل تأمین و توزیع آب گفته میشود که به قطعی یا کاهش قابلتوجهی در تأمین آب برای مصرفکنندگان منجر میشود. این امر ممکن است به دلیل کاهش تأمین آب به علت خشکسالی، خرابی سیستم تأمین آب، کاهش سطح آب در منابع آبی و یا دلایل دیگری باشد. اما فلاکت آبی معنای خطرناکتری دارد. فلاکت آبی به وقوع پیوستن مشکلات و محدودیتهای جدی در تأمین و توزیع آب بهعنوان یک منبع اساسی برای مصرفکنندگان اشاره دارد. این مشکل به دلیل کمبود منابع آبی، کاهش سطح آب در سدها و دریاچهها، خشکسالی، آلودگی آب، تغییرات اقلیمی و سایر عوامل مشابه رخ میدهد. فلاکت آبی منجر به قطع یا کاهش قابلتوجهی در تأمین آب برای مصرفکنندگان میشود و به ازای کمبود آب، نیازهای اساسی انسانها، کشاورزی، صنعت و حفظ محیطزیست تحت تأثیر قرار میگیرد و اقتصاد ویران میشود.
فرار از اصفهان
مقاله ارزیابی ریسک خشکسالی استان اصفهان که توسط سعیده قاسمی نژاد، سعید سلطانی و علیرضا سفیانیان تهیهشده و در تابستان سال ۱۳۹۳ در مجله علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی علوم آبوخاک به چاپ رسید نشان داد که مناطق مرکزی استان نسبت به وقوع خشکسالی بسیار شدید مستعدتر هستند. همچنین مناطق شمال و شمال شرق استان استعداد ابتلا به خشکسالی شدید را دارند. مناطق جنوب غرب نیز به خشکسالی متوسط بیشتر از سایر مناطق حساسیت نشان دادند. نقشه شاخص آسیبپذیری استان نشان میدهد که بیشترین آسیبپذیری در غرب، جنوب و شمال استان و بهصورت پراکنده در شرق استان وجود دارد. نقشه ریسک خشکسالی نشان داد که قسمتهای شمالی استان در ریسک بالای خشکسالی قرار دارند. بنابراین دادههای این پژوهش تایید کرد که هیچ نقطهای از استان از آسیب خشکسالی درامان نبوده و بنابراین افزایش جابجایی و مهاجرت مردم اصفهان به دلیل اثرات و پیامدهای سوء اقلیمی دور از انتظار نیست.
ازآنجاییکه پیشبینی روند مهاجرتهای اقلیمی و اثرات آن بر موازنه جمعیتی کشور کار چندان آسانی نیست و بدون انجام مطالعات گسترده و مستندات آماری نمیتوان در این حوزه اظهارنظر کرد، بنابراین برای رسیدن به دادههای موردنظر در مورد وضعیت مهاجرت اصفهانیها به شمال کشور در سالهای اخیر از گزارشهای میدانی استفاده کردیم. چون اقبال مهاجران به استان مازندران بیش از استان گیلان بوده، بنابراین در پرسشهای میدانی از دفاتر املاک این استان داده زیر استخراج شد:«قمیها، کاشانیها، اصفهانیها و خوزستانیها بیشترین خریداران خانه در مازندران بودهاند. اما سر لیست متعلق به اصفهانیهاست. همه در مازندران از خریداران دستبهنقد این استان میگویند. »
در خصوص تعداد افرادی که به دلایل اقلیمی مهاجرت میکنند، نه در سطح کشور ایران و نه در سایر کشورها آمار رسمی وجود ندارد و با قطعیت نمیتوان در خصوص افتوخیز روند مهاجرتهای اقلیمی و خشکسالی صحبت کرد. تنها آمار رسمی موجود متعلق به مرکز آمار ایران است که نشان میدهد در فاصله سالهای ۱۳۹۵-۱۳۹۰، در میان مراکز استانهای کشور، بیشترین تعداد مهاجران خارجشده مربوط به شهرهای تبریز، اصفهان، قزوین، خرمآباد، اراک، اهواز، زاهدان، تهران، ساری و بجنورد (با همین ترتیب) بوده است. احد وظیفه، رئیس مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی نیز تایید کرده که اصفهان با خشکسالی شدیدی روبرو است. بر مبنای دادههای فوق میتوان گفت خشکسالی یکی از عوامل اصلی برای مهاجرت بوده و تبعات اجتماعی بعدازآن نیز رشد حاشیهنشینی، کارگران روزمزد و بروز انواع آسیبهای اجتماعی است.
حکمرانی غلط آب
همانگونه که توضیح داده شد، سهم وضعیت اقلیمی در آنچه در اصفهان رخداده فقط ۲۰درصد بوده و مابقی به علت «حکمرانی غلط آب» رخداده است. زمانی که دولت با کنار زدن ذینفعان اجتماعی خود را در هیات کارگزار انحصاری توزیع آب ظاهر کرد، بهطور حتم این دخالت انحصاری متضمن پاسخگویی انحصاری هم هست.
دولتها در ایران بهجای به رسمیت شناختن مردم در مدیریت آب به سمت سیاستی حرکت کردند که دولت را به تنها نهاد توزیعکننده و نظارتکننده بر آب تبدیل کردند. در چنین شرایطی دولت بهمنزلۀ تنها مسوول حوزۀ آب و بهناچار مسوول تمامی مشکلات مربوط به آن تلقی شده و بهتبع کشاورزان و ذینفعان حوضه آبریز زایندهرود، دولت را مسوول همه اتفاقات میدانند. درجایی مانند اصفهان که سالها طومار شیخ بهایی همه مشکلات حوضه آبریز زایندهرود را در شرایط نرمال و خشکسالی پوشش میداد، دولت بهعنوان یک حکمران خوب باید متضمن رویهها، فرایندها و ساختارهای غیررسمی را در کنار رویهها، فرایندها و ساختارهای رسمی در نظر میگرفت که در آن دولت تنها یکی از نهادهای درگیر در حکمرانی آب باشد نه آنکه تنها نهاد درگیر قلمداد شود.
مطالعه حوضه آبی زایندهرود نشان میدهد بهرهبرداران محلی رودخانۀ زایندهرود که طی قرون متمادی بر اساس عمل به طومار شیخ بهایی، قابلیت مدیریت پایدار این منبع مشاع را داشتهاند بهتدریج زیر رژیم مالکیت دولتی درآمدند تا علاوه بر حقابهداران تاریخی و قانونی، بخشی از آب زایندهرود زیر مالکیت دولتی درآید. در قالب این شیوه از حکمرانی بهتدریج ۳۵۴ میلیون مترمکعب از حجم آب زایندهرود در اختیار دولت قرار گرفت و بهمرور حجم تخصیصهای دولت از آب زایندهرود به ۱۰۲۸ میلیون مترمکعب رسید.
این میزان تخصیص اضافی که از محل تصرف حقابههای تاریخی و قانونی زایندهرود تأمین شد با رویکردی که ناشی از نگاه تجاری به آب بود در قالب طرحهای انتقال آب و برداشتهای اضافی و طرحهای توسعۀ کشاورزی و باغداری ظاهر شد؛ بدینسان این شیوه از حکمرانی، طومار شیخ بهایی را به کنار گذاشت؛ طوماری که در طول زمان به شکل رویه، ساختار و فرایندی غیررسمی درآمده بود و در هیات یکنهاد محلی سازوکار توزیع آب را مدیریت میکرد، جای خود را به حکمرانی سراسر دولتی داد. میراب کل که در طومار شیخ بهایی مسوول تامین و توزیع آب بود، جای خود را به شرکت آب منطقهای اصفهان داد که یکنهاد سراسر دولتی محسوب میشود.