سیاستهای ضدتوسعه در صنعت پخش
در آن دوره، جنگ و مسائل آن باعث شد تا سرمایهگذاری و اشتغال کاهش یابد و در نتیجه فعالیتهایی مانند بقالیها و فعالیتهای خرد در کشور توسعه یابند که باید از آن به خوداشتغالی ارزان برای امرارمعاش تعبیر کرد و در نهایت افزایش اندازه این اقتصاد کوچک محلهای باعث شد پیچیدگیهای صنعت پخش در کشور بیشتر شود که به افزایش هزینههای پخش منتهی شد.
اینکه چرا صنعت پخش باید مورد توجه قرار بگیرد و جایگاه خود را در اقتصاد بیابد، به دلیل تبعات عارضههایی است که از گذشته پایهگذاری شدهاند. آنچه در جامعه ما امروز اتفاق افتاده آن است که درمانهایی که برای عارضهها به کار گرفته میشود خود باعث بروز چالشهای جدی شدهاند. متاسفانه ناچیزانگاری صنعت پخش و تکه و پاره شدن این صنعت و نبود متولی واحد در این صنعت و عدم درک درست از منافع این صنعت برای اقتصاد کشور باعث شده تا شاهد این وضعیت در حوزه پخش و توزیع باشیم. واقعیت آن است که صنعت پخش مورد توجه نیست و سوال این است که زیرساختها و پیشنیازهایی که برای توسعه آن ضروری است فراهم شده است یا خیر؟ به عنوان مثال برای توسعه این صنعت، آیا دارای یک صنعت حملونقل ریلی یا بینجادهای مدرن هستیم؟ آیا صنعت پخش ما با بازارهای جهانی در ارتباط است؟ آیا در حوزه صادرات کالا توانایی لازم را در حوزه پخش دریایی یا هوایی کسب کردهایم؟ چه میزان مهارت یا امکانات برای توسعه پخش و توزیع از طریق هوایی داریم؟
نکته دیگر این است که صنعت پخش در ایران صنعتی بسیار هزینهبر است؛ ساخت انبار با هزینههای بالای زمین و سوله روبهرو است، در حالی که خرید زمین در شهرکهای صنعتی نیز با عارضههای متعددی روبهرو است؛ چراکه این شهرکها صنعت پخش را به عنوان یک صنعت خدماتی قلمداد میکنند و از ارائه تسهیلات به این صنعت خودداری میکنند و همه این موارد باعث شده تا هزینههای این صنعت افزایش یابد. خرید ماشین و تورم بالای ناوگان حمل یا رشد هزینههای منابع انسانی اعم از افزایش حقوقهای 30 تا 50درصدی و تنشهای ناشی از این امر در توسعه صنعت چالش دیگری است.
در چنین صنعتی، دولت با ورود به قیمتگذاری و تعیین مارجینها، در عمل هر نوع امکان پوشش این هزینهها را غیرممکن کرده است. این در حالی است که تجربه کشورهای همسایه نشان میدهد که در عمل، بسیاری از روندهای توسعه این صنعت طی نشده و این موارد باعث شده سوددهی در این صنعت به شدت کاهش یابد و در نتیجه ورود سرمایهگذارهای مستقل به این صنعت بسیار تحتالشعاع قرار گرفته است، بهطوریکه آنچه در عمل باعث شده تا برخی شرکتهای پخش سود را تجربه کنند ناشی از تورم در اقتصاد ایران بوده و این به معنای سودسازی در صنعت نیست.
امروزه صنعت انبارداری در دنیا مدرنیزه شده و حجم عظیمی از کارها به وسیله روباتها انجام میشود و این در حالی است که در کشور ما نگهداری نیروی انسانی با شرایط سنتی فعلی توزیع باعث فرسوده شدن نیروی انسانی شده است. از اینرو، حفظ نیروی انسانی با رویکرد مدرنیزاسیون، نیازمند مدرنیزه شدن انبارها و استفاده از تکنولوژی است، اما متاسفانه نبود سرمایه کافی مانع از انجام این اقدامات میشود. باید گفت پوسیدن پایههای صنعت پخش و مدرن نشدن این صنعت برای آینده اقتصاد خطرناک است و همه این موانع به دلیل نبود سرمایه کافی و عدم تخصیص منابع مالی مناسب در حوزه صنعت پخش است. دولتها بهرغم همه شعارهایی که برای حمایت از تولید دادهاند، اما هیچ حمایتی از صنعت نکردهاند، این در حالی است که نبود متولی در این صنعت باعث شده تعریف درستی از حمایت وجود نداشته باشد.
دولت در بسیاری موضوعات نهتنها نتوانسته حمایتی به عمل آورد، بلکه در انجام وظایف ذاتی خود تعلل کرده است؛ به عنوان مثال در مباحث تصمیمگیریهای مربوط به مالیات و ارزش افزوده، دولت قاعدتاً باید مالیات را از مصرفکننده نهایی دریافت کند و این در حالی است که صندوقهای فروش الکترونیک در فروشگاههای کشور راهاندازی نشده و نبود قوانین درست در این حوزه باعث شده تا فرار مالیاتی در بخش مهمی از خردهفروشیها اتفاق بیفتد و دولت قادر نیست از مصرفکننده نهایی مالیات دریافت کند؛ این امر باعث میشود برخی فعالان صنعتی و اقتصادی مانند صنعت پخش، هزینههای این نوع عدم موازنه در سیاستهای مالیاتی را بپردازند. از طرف دیگر، حتی در میان شرکتهای پخش نیز رفتار عادلانهای در مورد دریافت مالیات وجود ندارد، این در حالی است که شرکتهای پخش از نظر شاخصهای استاندارد توزیع با یکدیگر متفاوتاند.
در پایان میتوان گفت که این صنعت در حال حاضر نیازمند درک درست متولی آن و ارتقای دانش دولت از اهمیت این صنعت است. در واقع نهادهای حاکمیتی باید در برابر این صنعت مسوولیتپذیر باشند. صنعت پخش، واسطه نیست بلکه ابزار، سیستم، فرآیند و مسیری است که میتواند سیاستها را به درستی اجرا کند و اقتصاد را از خطرات برحذر دارد. این در حالی است که باید صنعت پخش با دانش کافی و منابع مالی مناسب برای توسعه مجهز شود. متاسفانه دولت در اجرای وظایفی که بر عهده دارد به شدت اهمالکاری کرده و هزینههای این موضوع را از صنعت پخش انتظار دارد. به عنوان مثال دولت به جای آنکه به عنوان متولی ارائه مجوز کسب، هر نوع انحرافی را در این موضوع زیر نظر بگیرد و از آن جلوگیری کند، فعالان صنعت پخش را مورد بازخواست قرار میدهد و انتظار دارد وظیفه نظارتی دولت از طریق شرکتهای پخش انجام شود؛ نمونه همان وظیفهای که در مورد تجهیز فروشگاههای کشور به صندوقهای فروشگاهی بر عهده دارد تا بتواند مالیاتهای پنهان را به درستی دریافت کند، اما به دلیل فرار از مسوولیتهای خود، مالیات را از شرکتهای پخش دریافت میکند.