زیرساخت با دولت
کاستیهای ایران در صنعت پخش چیست؟
بر این اساس آمازون، اولین شرکت پخش کتاب را ایجاد و کتاب را در سراسر جهان توزیع کرد که میتوانست به اینترنت دسترسی داشته باشد. البته ناگفته نماند که PC و اینترنت در کنار هم روش انجام امور را تغییر دادند. بنابراین روش پخشی ایجاد شد که انبارها در اختیار تولیدکنندههای مختلف بود و هر کسی که کتاب منتشر میکرد، به آمازون معرفی میکرد و آمازون با اطلاع از اینکه آن کتاب در کجا قرار دارد، اجازه داشت که به انبار آن کتاب انتشاراتی دسترسی پیدا کند و مشتری را در مقابل آن کتاب قرار میداد و مشتری وقتی کتاب را با کارتهای اعتباری که از قبل ایجاد شده بود، خریداری میکرد، به انتشاراتی و آن انبار سفارش میداد و از آن انبار کالا را برای مشتری میفرستادند.
راهاندازی انبارهای متمرکز
بعدها این مراحل تا جایی توسعه پیدا کرد که انبارهای متمرکز را نیز ایجاد کردند. چون آن انبار قبلی نمیتوانست به همه مشتریها خدمات ارائه بدهد، بنابراین یک چاردیواری تعریف کردند که آن انتشاراتی تا چه محدودهای را میتواند پاسخگو باشد و خارج از آن محدوده یکسری از کتابها را در جاهایی دپو و از طریق این انبارها پخش میکردند. همینطور آمازون که در این حرفه بسیار موفق بود، وارد توزیع وسایل الکترونیک مانند تلویزیون و موبایل شد که ساده بود. به همان ترتیب که این کار را انجام میداد، بهطور مستمر به حیطه خدمات خود اضافه کرد که از جمله آن میتوان به مواد غذایی و کل کالاهای FMGC اشاره کرد و عملاً در تعریف بیزینس با بیزینس (B۲B) بود؛ یعنی یک شرکت به شرکت دیگر میفروخت، به (B۲C) یعنی از یک شرکت به مصرفکننده تبدیل شد. ئیبی کار دیگری انجام داد و در آن شروع به فروش کالاهای دست دوم یعنی C۲C یا مصرفکننده به مصرفکننده کرد. یعنی یک مصرفکننده در سایت ئیبی کالای خود را معرفی میکرد و یک مصرفکننده دیگر آن را میدید و در صورت تمایل خریداری میکرد که اکنون در ایران برنامه «دیوار» این کار را انجام میدهد یا «دیجیکالا» کار آمازون را انجام میدهد. بنابراین امروز پخش متحول شده، اما ما هنوز اندر خم یک کوچه هستیم و هنوز تصور میکنیم که پخش به معنای افزایش تعداد خودروها و متراژ انبارهاست.
نقش سختافزار و نرمافزار در پخش
حدود 40 سال قبل، پخش را به معنی سختافزار و نرمافزار میدانستم و برای نرمافزار بیشتر از سختافزار ارزش قائل بودم. سختافزار به معنی خودرو و انبار است و نرمافزار یعنی سیستمی که با نیروی انسانی بسیار خوب بتواند از آن سختافزار استفاده کند. در آن زمان من به خاطر این عقیده مورد تمسخر واقع میشدم، چون همه بر تعداد خودروها تمرکز میکردند. در حالی که وقتی پخش پگاه را در سال 1362 ایجاد کردیم و شیر توزیع میکردیم که حجم سنگینی از ظرف، شیشه و سبد بود؛ حتی یک خودرو و انبار هم نداشتیم. برای انبار از سردخانه صنایع شیر استفاده میکردیم و همه خودروها را هم کرایه کردیم. اما در همان زمان اولین PC که آمد، ما روشهای توزیع خود را برمبنای آن نوشتیم که کنترلهای لازم را انجام دهد؛ اشتباه و جابهجایی صورت نگیرد؛ سهمیه مغازهها رعایت شود و هرکسی بر اساس نیاز خود دریافت کند. چون نمیشد این موارد را به صورت دستی انجام داد. بنابراین ما در آن زمان هم اعتقاد داشتیم که پخش، سختافزار نیست، بلکه نرمافزار است. مدتی که گذشت در مقالهای قید کردم که در کنار سختافزار و نرمافزار، گزینه سومی به نام مغزافزار یا هوش مصنوعی روی کار آمده است. یعنی با استفاده از هوش مصنوعی میتوان کارهای بسیار متعددی در جهت کاهش هزینهها، اجرای کیفیت بهتر و سرعت عمل بیشتر انجام داد. بین فاصله این نرمافزار و مغزافزار، گزینهای به نام Business Intelligent وجود دارد. یعنی ابتدا شما باید یک سیستم نرمافزاری پیوسته داشته باشید و سپس در گزارشهایی که به شما میدهد، همه مدیران شما بتوانند بیزینس اینتلیجنت را به صورت حرفهای تحلیل کنند و با روشهای بیزینس اینتلیجنت به طرف هوش مصنوعی بروند و دستورالعملها و روشهای جدید را در جهت رفاه مردم پیدا کنند. اکنون در دنیا به این نقطه رسیدهاند و در حال انجام آن هستند. یعنی عملاً سختافزار از پخش جدا شده و به یک انبار جداگانه تبدیل شده است. در حالی که ما در کشورمان هنوز تصور میکنیم آن شرکت پخشی که تعداد خودروهای بیشتر و انبارهای وسیعتری دارد، شرکت قویتری است؛ در حالی که امروز شرکتی قوی است که نهتنها بتواند از سیستمها و بیزینس اینتلیجنت استفاده کند، بلکه به تدریج به طرف هوش مصنوعی برود و آن را در جهت توسعه پخش خود به کار بگیرد.
چرا در صنعت پخش به اندازه کافی پیشرفت نکردهایم؟
ما به چند دلیل فاصله بسیار زیادی با کشورها داریم. اولین دلیل این است که زیرساختها در همه جای دنیا فراهم شدهاند، اما ما به آنها دسترسی نداریم. ما یک اینترنت قوی با فیبر نوری قوی و وصل به ماهواره و بدون قطعی نداریم. ما یک زیرساخت جادهای کامل و شبکهای که به همه روستاها وصل و قابل استفاده باشد، نداریم. ما شبکه سرد نداریم؛ یعنی مانند همه جای دنیا انبارداریهای سرد چه بالای صفردرجه، چه زیر صفردرجه که بتوان کالاها را در آنها نگه داشت و به صورت جمعی استفاده کرد، نداریم. آنچه قبل از انقلاب به عنوان انبارهای عمومی قابل استفاده بوده است. ما از انبارهای مکانیزه استفاده نمیکنیم و همه انبارهای ما امروز دستی است. در حالی که در دنیا زمانی که کالا تولید میشود، از خط تولید مستقیماً و بدون دخالت دست به انبار مکانیزه میرود و با برنامه نرمافزاری ERP که BI برای آنها طراحی کرده، به صورت اتوماتیک از انبار بیرون میآید و در کامیون بارگیری و پخش میشود.
ما نیروی انسانی منسجم و بافکری که این موارد را با جزئیات در کنار هم قرار دهد، نداریم. ما حتی کامیونهای مجهز به ساندویچ پانل با یخچالهای سرد زیر صفر و بالای صفردرجه به اندازه کافی در کشور نداریم. قوانین و مقررات صحیح استفاده از این سختافزار را هم نداریم. در شهری کامیون اجازه ورود ندارد و در شهری دیگر کامیون اجازه ورود دارد. در یک منطقه ساعت حمل بار را شب و در یک جای دیگر ساعت آن را روز اعلام میکنند. اینها همه مسائلی است که با آنها مواجهیم. ما یک پست خصوصی فعال که بتواند بستهها را از یک انبار حمل کند و تحویل دهد و هزینهها را پایین بیاورد، نداریم. در حالی که در کشورهای دنیا فدکس
،UPS ، USP، TNT و شرکتهای متعددی وجود دارد که به صورت سراسری در همه دنیا حضور دارند و در همه شهرها و روستاها شعبه و وسایل حمل دارند و با نرمافزارهای تهیهشده به حمل کالا میپردازند. حتی مشتریان مطلع هستند که کالای سفارش دادهشده کجاست و امکان رهگیری و تعقیب کالا و زمان تحویل آن وجود دارد. فاصله ما با آنها هنوز بسیار زیاد است، اما اگر اراده شود، میتوانیم به همه اینها دست پیدا کنیم.
ضرورت تامین زیرساختها از سوی ایران
دولت نباید اقدام خاصی در این زمینه انجام دهد یا دخالت کند. کافی است که دولت زیرساختها را تامین کند. دولتها در دنیا اقدامی را انجام میدهند و بخش خصوصی نیز اقدام دیگری انجام میدهد. دولت باید برای ساخت جاده، اتوبان، گسترش فیبر نوری و مواردی از این دست برنامهریزی کند. دست بخش خصوصی باید برای سرمایهگذاری باز باشد و بر مبنای عرضه و تقاضا قیمتگذاری کند و سود ببرد. در این صورت پخش راهاندازی میکند که نمونه نسبتاً موفق آن دیجیکالا و دیوار است. ما کارت بانکی داریم، اما این کارت بانکی با اعداد محدودی در حدود چند میلیون تومان در روز جابهجا میشود. حواله از یک حساب به حساب دیگر، 50 میلیون تومان در روز است. در حالی که امروزه با قیمتهای گزاف کالایی مانند یخچال که بیش از این مبلغ است و در یک روز امکان پرداخت قیمت این یخچال وجود ندارد، بسیار مشکلساز میشود. بنابراین وظیفه دولت تامین زیرساختهاست که متاسفانه آن را رها کرده و به حسابهای ناچیز مالی حوزه پخش و تولید ورود میکند؛ در حالی که دولت اصلاً نباید در این زمینهها ورود کند. مردم پول سرمایهگذاری دارند و با جمع کردن سرمایهها میتوانند بهترین تکنولوژیها را تولید یا وارد کشور کنند. در مقابل اگر دولت هم زیرساختها را فراهم کند، امور به خوبی پیش میرود.
روشهای جدید در صنعت پخش
امروزه حتی سبک تغذیه و آشپزی مردم تغییر کرده است و باید یک روش آشپزی جدید آموزش داده شود. بنابراین نه فقط در حوزه پخش و تولید، بلکه در هر حوزهای باید آموزش ارائه شود. ما سالانه یک میلیون فارغالتحصیل دانشگاهی داریم که نشان میدهد، مملکت ما به لحاظ داشتن نیروهای تحصیلکرده غنی است؛ منتها این نیروها به هدر میروند. اگر بخش خصوصی فعال باشد، این نیروها را جذب میکند و آموزش میدهد. همانطور که در سالهای پیش از انقلاب صفر تا صد اصول این حرفه را به ما آموزش دادند. البته امروزه دیگر استفاده از تجارب و روشهای افراد باتجربه در صنعت پخش کارساز و موثر نیست و افراد جدید باید روشهای جدید را به کار بگیرند و افراد قدیمی نیز که به روشهای نوین توزیع علاقهمند هستند و در این زمینه برنامه و ایده دارند، باید به آنها آموزش بدهند. جوانان مسلط به زبان هستند و امکان مطالعه دارند. در عین حال سایتهای مختلفی وجود دارد که در این رابطه اطلاعات رایگان در اختیار همه قرار میدهند و با جستوجوی این روشها و برنامهها و مقایسه آنها با هم، میتوانند به پیشرفت و رشد دست پیدا کنند؛ همانطور که در دیگر کشورهای دنیا از این طریق به پیشرفت و رشد دست یافتهاند.
ضرورت رشد هوش اجتماعی
طی سالهای اخیر همواره این انتقاد به شیوههای آموزشی دانشگاهها وارد شده که فارغالتحصیلان به مباحث تئوری مسلط هستند؛ اما از جنبههای عملیاتی آن مباحث آگاهی ندارند. بنابراین وزارت علوم درصدد راهاندازی بخشهایی به نام دانشگاههای جامع علمی-کاربردی برآمد که ابتدا مدرک فوق دیپلم ارائه میکردند و در صورتی که سطح دانش دانشجویان مورد قبول واقع میشد، لیسانس دریافت میکردند و در مرحله بعدی اجازه دریافت فوق لیسانس هم داشتند. هدف این بود که در هر زمینهای از فعالیتها دانشگاه ایجاد شود. بهطور نمونه در حوزه پخش، دانشگاه جامع علمی-کاربردی پخش ایجاد شود و به دانشجویان کار یاد بدهند. متاسفانه به قدری در این زمینه افراط شد و دانشگاههای متعددی تنها به واسطه کسب درآمد راهاندازی شد که در نهایت فارغالتحصیلان از سواد و دانش کافی در این رشته برخوردار نبودند. به یقین دانشگاهها در آموزش نیروهای انسانی نقش دارند و مهمترین وظیفهای که دانشگاهها باید انجام دهند، رشد هوش اجتماعی افراد است.
به عبارتی، مهم این نیست که دانشجویان هر رشته تحصیلی، چقدر آن رشته تخصصی را فرامیگیرند. هرچند پایه و اساس فراگیری آن رشته خاص است؛ اما اصولاً پایه و اساس دانشگاه باید گسترش فکر دانشجویان در جامعه باشد و هوش اجتماعی یا EQ آنها را افزایش دهد. اگر هر فارغالتحصیل دانشگاهی از هوش اجتماعی بالایی برخوردار باشد، وقتی وارد جامعه میشود، راه خود را پیدا میکند. اینکه امروز دانشگاههای کشور تا چه اندازه روی این موضوع کار میکنند، نامشخص است. روابط عمومی و ارتباطات است که امروزه همه بخشها را به هم متصل میکند. بنابراین رسالت دانشگاهها، سازندگی ارتباطات در کنار آموزش هر رشته تخصصی است و هر دانشگاهی که این رویکرد را در پیش بگیرد، موفق است و سپس فارغالتحصیلان هستند که باید خود را پیدا کنند و نقش و جایگاه خود را در جامعه ارتقا دهند. اما متاسفانه والدین بدون توجه به علایق فرزندان، آنها را مجبور به تحصیل در رشتههای مدنظر خود میکنند که این هم یک معضل است. چون در تمام دنیا شرط اصلی موفقیت، اشتغال افراد در شغلی است که در آن موفق هستند و تفاوتی ندارد که در چه شغل و رشتهای مشغول به کار باشند.
تحقق اقتصاد خصوصی لازمه رشد صنعت پخش
صنعت پخش جدا از بخشهای تولید، اقتصاد و زیرساختهای داخلی نیست و همه با هم در یک زنجیره قرار دارند. از اینرو پیشرفت و رشد صنعت پخش در کشور ما به سیاستگذاری دولت و رها شدن دولت از اقتصاد دولتی به اقتصاد خصوصی نیاز دارد. تا زمانی که اقتصاد دولتی 80 درصد سهم را در اختیار دارد، نمیتوان در این عرصه کاری از پیش برد. دولت باید خود را از اقتصاد دولتی کنار بکشد؛ ارز را تکنرخی کند و صرفاً به سیاستگذاری و نظارت صحیح بپردازد و هیچگونه اقدام اجرایی انجام ندهد.