تمرکز بر بازاریابی دهان به دهان

به‌عنوان مشتری، هر شرکتی که در موتورهای جست‌وجو پیدا می‌کنید را انتخاب نکنید، حضور شرکت‌ها در صفحه اول گوگل به‌معنای بهترین‌بودن آنها نیست! گاهی رستوران‌های کوچک کنار جاده غذای بهتری را نسبت به رستوران‌های بزرگ ارائه می‌دهند، این نکته در مورد نتایج موتورهای جست‌وجوی گوگل هم صادق است: الزاما همه کسب‌وکارهای خوب، در موتورهای جست‌وجو قابل‌دسترس نیستند یا حداقل در صفحه اول قرار ندارند!

بسیاری از موفق‌‌‌‌‌‌‌‌ترین و سخت‌‌‌‌‌‌‌‌کوش‌ترین مدیران ارشد، کارآفرینان و مشاوران در حوزه‌های مختلف، در بازار مشغول به فعالیت هستند و البته ‌میلیون‌ها دلار درآمد دارند بدون آنکه حتی اسمی از آنها شنیده باشید. بسیاری از آنها ترجیح می‌دهند فعالیت‌های بازاریابی خود را به شیوه‌ای متفاوت انجام دهند نه در کانون توجه! البته شرکت‌ها و کسب‌وکارهای آنها بدون استفاده از شبکه‌های اجتماعی یا حضور در موتورهای جست‌وجو، موفق هستند.

به‌عنوان صاحب یک کسب‌وکار، باید بدانید که بازاریابی دهان به دهان نقش بسیار مهمی در ارتقا کسب‌وکارتان دارد! مردم دوست دارند که در مورد تجربیات خوب و بد خود از محصولات یا خدمات برندهای مختلف صحبت کنند. قبل از وجود موتورهای جست‌وجو، مردم درباره محصولات و خدمات دریافت شده از برندهای مختلف حرف می‌زدند و تجربیات خود را به اشتراک می‌گذاشتند!

«تنظیم خودآگاه بازار» از طریق «اخراج» شرکت‌هایی اتفاق می‌افتد که هیچ ارزشی برای مشتریان خود قائل نبودند؛ توجه داشته باشید که داشتن یک‌‌میلیون فالور، لزوما به‌معنای یک‌‌میلیون مشتری راضی و خوشحال نیست!

 بنابراین مهم است که مطمئن شوید مشتریان شما، پایگاه‌های تبلیغاتی وفادار شما خواهند بود و برای رسیدن به این هدف، باید با آنها به شیوه‌ای مناسب و ارزشمند برخورد کنید.

به مثال خرابی لپ‌تاپ برمی‌گردیم و تجربه شما از اولین و نزدیک‌ترین مرکز: خوب آنها چه اشتباهی کرده‌بودند؟‌! آیا دفتر آنها در نقطه بدی از شهر بود؟‌! آیا برای مدتی طولانی باید در صف انتظار می‌ماندید؟‌! اصلا!!؛ در واقع ماجرا اینطور پیش رفته است که شما به محض ورود به مرکز که در نقطه خوبی از شهر نیز واقع شده بود، مورد‌توجه قرار گرفتید! پس مشکل کجا بوده‌است...؟‌!

احتمالا هیچ فرآیند مشخصی برای رسیدگی به نیاز شما و البته اطمینان از رضایت شما از خدمات آن مرکز، در آنجا وجود نداشته است.

بعد از اینکه به شما اطمینان دادند ظرف ۲۴ساعت با شما تماس می‌گیرند تا برای گرفتن لپ‌تاپ خود مراجعه کنید، تا ۵ روز خبری از تماس نمی‌شود! حتی با اینکه شما اولین نفر در فهرست درخواست خدمات آنها بوده اید و زمانی‌که بالاخره بعد از یک هفته برای گرفتن لپ‌تاپ مراجعه می‌کنید، مسوول حسابداری مرخصی است و هیچ کارمند دیگری مجاز به گرفتن پول از شما نیست! و هیچ دستگاه کارت‌خوان یا حساب بانکی نیز برای پرداخت وجه وجود ندارد.

لپ‌تاپتان را بالاخره تحویل گرفته‌اید ولی شارژر لپ‌تاپ شما در فرآیند تعمیر گم شده‌است! و در نهایت چند ساعت بعد دوباره لپ‌تاپ شما از کار می‌افتد! وقتی برای تماس مجدد به کیف‌پولتان مراجعه می‌کنید تا کارت مرکز را پیدا کنید، متوجه فیش پرداختی می‌شوید که رقمی اضافه‌تر از رقم اعلام‌شده از حساب شما کسر شده‌است... احتمالا به نهایت عصبانیت خود رسیده‌اید!

در این مثال، شما با شرکت تماس گرفته و در نهایت پس از دوندگی توانسته‌اید تمام پول تعمیر به‌اضافه یک شارژر نو را از شرکت بگیرید و یک لپ‌تاپ نو بخرید!

فکر می‌کنید مشکل اصلی این کسب‌وکار خدماتی در کدام بخش بوده‌است؟‌!

 شاید بهتر بود فرآیندهای کسب‌وکارشان را برای کارمندان و مشتریان روشن‌تر بیان کنند.

احتمالا وقتی وارد آن مرکز شدید با شما طوری برخورد شد که انگار اولین مشتری آنها پس از راه‌اندازی شرکت بوده اید! به‌نظر می‌رسید‌آنها هیچ خط مشی، دستورالعمل یا رویه‌ای برای اداره کسب‌وکار خود ندارند.

خیلی از کسب‌وکارها، مدل استانداردی برای کسب‌وکار خود تعریف نمی‌کنند بلکه مدل‌های کسب‌وکار تعریف‌شده را انتخاب می‌کنند و عینا آنها را گام به گام دنبال می‌کنند. همین امر یکی از مهم‌ترین دلایل شکست کسب‌وکارهای کوچک است.

به‌عنوان صاحب یک کسب‌وکار، چگونه توقع دارید کسب‌وکارتان موفق شود وقتی هیچ توقع مشخصی از کسانی که استخدام می‌کنید ندارید؟ وقتی رویه‌ای برای انجام امور روزانه وجود ندارد؟ فرهنگ شرکتی و فرآیند سازمانی و استراتژی برای موفقیت یا شکست خود ندارید و بدون اطمینان از موفقیت در ازای کار سخت خود، چگونه تلاش می‌کنید؟

فکر کنید که واقعا کسب‌وکار شما چگونه قرار است به درآمد برسد؟ یک کتابچه راهنمای عملیات درست کنید که هر فردی را استخدام می‌کنید بتواند آن خط‌مشی را دنبال کند. اطمینان حاصل کنید که کارمندان شما تمام فرآیند را مثل نفس‌کشیدن خود، آموخته‌اند. این راهی مطمئن است که باعث توسعه فرهنگ سازمانی می‌شود، وگرنه وقتی هرکسی فقط کار خودش را بر اساس میل خود انجام دهد، هرگز رشد نمی‌کنید و مشتریان شما فقط تجربیات بد خود را از سازمان شما، با دیگران به اشتراک می‌گذارند.

اگر به‌جای انتخاب نزدیک‌ترین محل، معروف‌‌‌‌‌‌‌‌ترین مرکز را انتخاب می‌کردید، ممکن بود پول بیشتری خرج کنید، ممکن بود در صف انتظار بایستید، اما در نهایت یک متخصص آموزش‌دیده لپ‌تاپ شما را تعمیر می‌کرد! کسی که دنبال‌کننده همان پروتکل‌های شرکتی بوده که از ابتدا باعث رشد آن مرکز تعمیرات شده‌است.

وقتی از پنجره خانه یا محل کار به بیرون نگاه می‌کنید، رستوران‌ها و داروخانه‌ها و فروشگاه‌های زنجیره‌ای قدیمی را در تمام بخش‌های شهر می‌بینید. این مراکز قدیمی هنوز پابرجا هستند زیرا به‌طور مداوم همان روش‌هایی را ارائه می‌دهند که در حین حفظ درآمد شرکت، از روز اول، به اساسی‌ترین نیازهای مشتریان خود توجه داشته‌اند. آنها موفق هستند! زیرا برای مشتریان خود ارزش قائل می‌شوند. سودهای عجیب و کلانی به‌دست می‌آورند و البته هرگز برای قرارگرفتن در صدر موتورهای جست‌وجو، به شرکت‌های تبلیغاتی گوگل پول پرداخت نمی‌کنند، آنها برندهای بزرگ و مطرح هستند و مردم آنها را می‌شناسند.  بنابراین اگر می‌خواهید تبدیل به یک برند برتر شوید، مثل یک برند کوچک رفتار نکنید. اگر با ایجاد ارزش و ارائه خدمات خوب به مشتریان، فراتر از انتظارات افراد، بر صنعت خود تسلط پیدا کنید، هرگز مجبور نخواهید بود برای قرارگرفتن در صدر موتورهای جست‌وجو، پول پرداخت کنید.