برای  حاشیه‌نشینی

بنا به تحقیقات صورت گرفته در این خصوص، بـیش از ۳۰ درصـد جمعیـت در کشورهای درحال‌توسعه در منـاطق حاشیه‌ای سـکونت دارند.

همچنین بنا به اعلام معاون پیشگیری و درمان سازمان بهزیستی کشور، هم‌اکنون ۲۲ میلیون از جمعیت کشور در حدود سه هزار منطقه حاشیه‌نشین سکونت دارند.

در این میان استان اصفهان نیز همچون دیگر کلان‌شهرهای کشور درگیر پدیده حاشیه‌نشینی است به‌طوری‌که درمجموع حدود هشت درصد گستره شهرهای استان اصفهان ازجمله اصفهان، نجف‌آباد، خمینی‌شهر و شهرضا را مناطق حاشیه‌نشین تشکیل می‌دهند.

در کلان‌شهر اصفهان نیز ۲ هزار و ۳۸۴ هکتار از اراضی مسکونی این شهر در اختیار حاشیه‌نشینان است، به‌گونه‌ای که اکنون نیم میلیون نفر در حاشیه ۱۰ تا ۱۵ منطقه این کلان‌شهر روزگار می‌گذرانند که به‌طور میانگین در هر منطقه بین ۵۰ تا ۷۰ هزار نفر ساکن هستند.

کارشناسان، توجه به رشد یک‌سویه صنعتی به‌عنوان الگوی توسعه در نیم‌قرن گذشته، صنایع مادر، وجود واحدهای تولیدی و صنعتی و جاذبه‌های تفریحی، گردشگری و اقتصادی استان را از مهم‌ترین عوامل مهاجرپذیری و درنتیجه حاشیه‌نشینی در شهر اصفهان و مناطق پیرامونی آن عنوان می‌کنند.

استقرار صنایع مادر و بزرگ مانند ذوب‌آهن، فولاد، پالایشگاه، داروسازی، پتروشیمی، هواپیما و بالگرد سازی، صنایع و مراکز نظامی، تأسیسات هسته‌ای و همچنین بهره‌مندی از راه‌های اصلی و فرعی مناسب، فرودگاه بین‌المللی و خطوط راه‌آهن و شرکت‌های خصوصی گوناگون ازجمله امتیازهایی است که سبب شده این استان سطح بالایی از توسعه صنعتی و درنهایت اقبال جمعیت مهاجر را تجربه کند.

این ویژگی‌ها در مدت یک دهه گذشته، اصفهان را به یکی از مهاجرپذیرترین استان‌های کشور تبدیل کرده و این مهاجرت بی‌رویه و کنترل نشده پیامدهای نامطلوبی ازجمله حاشیه‌نشینی را به دنبال داشته است.

بر اساس اطلاعات آماری، دهه ۷۰ نقطه تشدید مهاجرت در استان اصفهان بوده است و این روند در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ نیز شتاب به خود گرفته به‌گونه‌ای که در سال ۹۰ نزدیک به ۶۴ هزار مرد و ۶۰ هزار و ۴۶ زن مهاجر وارد اصفهان شده‌اند.

دسته‌بندی سنین مهاجران نشان می‌دهد که محدوده سن مهاجران بین ۲۰ تا ۴۹ سال است، همچنین ۲۰.۵ درصد مهاجران به شهر اصفهان در گروه سنی ۳۵ تا ۳۹ سال بودند و ۲۲.۵ درصد در سن ۴۰ تا ۴۴ سال قرار داشتند.

بر اساس سرشماری سال ۹۰، جمعیت استان اصفهان چهار میلیون و ۸۷۹ هزار و ۳۱۲ نفر یعنی حدود پنج میلیون نفر بوده است.

در این میان، منطقه پنج شهرداری اصفهان با ۱۰ هزار و ۵۹۲ مهاجر مرد و بیش از ۱۰ هزار مهاجر زن رتبه نخست مهاجرپذیری را در بین ۱۵ منطقه این شهر به خود اختصاص داده است.

طبق داده‌های آماری پنج سال گذشته، ۵۵ درصد مهاجرانی که به اصفهان کوچ می‌کنند، محل تولدشان روستا و ۴۵ درصد دیگر، شهر بوده و محل پیشین اقامتِ ۱۴.۵ درصد از آنان کلان‌شهرها و ۸۵.۵ درصد روستاها بوده است.

با توجه به آمار ذکرشده این پرسش مطرح می‌شود که آیا حاشیه‌نشینی با توجه به تهدیدها و آسیب‌های پیرامون آن در مدیریت و برنامه‌ریزی شهری جایگاهی دارد؟

دراین‌ارتباط، استاندار اصفهان حدود یک ماه گذشته در نشستی با ساکنان یکی از محله‌های حاشیه‌نشین، بر رفع مشکلات و کمبود امکانات در این مناطق با همکاری دولت و ساکنان آن تاکید کرد.

ایجاد بدون مطالعه مناطق مسکونی در حاشیه شهرها، مشکلات گوناگونی را به وجود می‌آورد که مسایل حقوقی برای مالکیت زمین‌های این مناطق ازجمله آن‌هاست.

می‌توان بر ضرورت برگزاری نشست با هیات امنای محله‌های حاشیه‌نشین تاکید کرد تا کمبودها و مشکلات این مناطق شناسایی و راهکارهای ارایه کمک‌های مردمی و دولت را برای برطرف شدن مناطق حاشیه‌نشین بررسی کرد.

برآیندها مبین این است که آمار مهاجرت‌ از روستا به شهر در استان اصفهان نسبت به سایر استان‌ها بالاست این مهاجرت‌ها سبب توسعه مناطق حاشیه‌نشین بدون داشتن برنامه و نقشه راه شده است.

به تاکید کارشناسان ساکنان این مناطق حق زندگی دارند و باید از امنیت، آرامش و امکانات بهداشتی و رفاهی و آموزشی و ورزشی وزندگی مطلوب برخوردار باشند.  متاسفانه نوع مدیریت و اجتماع ما ایجادکننده حاشیه‌نشینی است گاهی باعث می‌شود این مناطق را به فراموشی می‌سپاریم درحالی‌که ساکنان این مناطق مانند سایر شهروندان نیازمند حمایت هستند.

کارشناسان تاکید دارند دولت و حاکمیت باید باوجود همه محدودیت‌ها، حل مشکلات فراروی مناطق حاشیه‌نشینی در کشور را در اولویت قرار دهد.  پرداختن به ابعاد مختلف حاشیه‌نشینی باهدف کاهش آسیب‌ها و ناهنجاری‌های اجتماعی و تامین و ارایه خدمات همه‌جانبه و امکانات ذی‌ربط را ضروری می‌دانند.  آنان بر ضرورت عدالت توزیعی، نگاه برابر شهری، تفکر و نگاه توانمند به افراد حاشیه‌نشین، مستلزم داشتن نهاد متولی در مقوله حاشیه‌نشینی و آموزش شهروندی است.

حاشیه‌نشینان باید به شهروندان مشارکت پذیر اجتماعی تبدیل شوند

یک استاد جامعه‌شناسی با تاکید بر پذیرش مکان‌هایی به‌عنوان حاشیه‌نشین در کلان‌شهرها گفت: باید با برنامه‌ریزی‌ها و آموزش تلاش شود تا ساکنان این مناطق به مشارکت‌پذیری اجتماعی روی‌آورند و افزود: این موضوع پس از انقلاب صنعتی و صنعتی شدن جوامع پدیده‌ای بود که در شهرها آرام‌آرام رخ داد و انسان‌های حاشیه‌نشین را به‌عنوان یک پدیده جدید معرفی کرد.

این جامعه‌شناس تصریح کرد: حاشیه‌نشینی از دیدگاه انسانی باید به این منجر شود تا شهروندانی مشارکت پذیر و با حس تعلق اجتماعی تبدیل شوند.

به گفته  این جامعه‌شناس، بسیاری حاشیه‌نشینی را با فقر و تنگدستی در ارتباط می‌دانند و متاسفانه این نکته‌ای منفی به شمار می‌رود زیرا باید حاشیه‌نشین فرهنگی مانند حاشیه‌نشینی جغرافیایی موردبررسی قرار گیرد.

وی اظهار‌کرد: معتقدم که حاشیه‌نشین‌ها تماشاگران هستند و بازیگران عرصه‌های مختلف اجتماعی در شهر به شمار نمی‌روند.

در دیدگاه عمومی همیشه تعداد بزهکاران و خلاف‌کاران نقاط حاشیه‌ای بیش از نقاط برخوردار است اما در اصل تراکم بالا دلیل ازدیاد جرائم به شمار می‌رود.

از سوی دیگر حاشیه‌نشینی ارتباط مستقیم به میزان توزیع امکانات و رفاهی به مناطق مختلف شهر دارد و هر چه این میزان کمتر باشد، مناطق یادشده رنگ و بویی حاشیه‌ای به خود می‌گیرند.

پدیده حاشیه‌نشینی ارتباطی مستقیم با مهاجرت دارد؛ تغییرات زیست‌محیطی و به‌ویژه خشک‌سالی باعث شده که مهاجرت و حاشیه‌نشینی افزایش پیدا کند.  متاسفانه در صحبت‌های بسیاری از مردم و یا مسوولان نقاط خاصی از شهر به‌عنوان منطقه حاشیه‌نشین مطرح می‌شود و برچسبی منفی به آن می‌زنند که این خود عاملی منفی در ذهن افکار عمومی ایجاد می‌کند.

پدیده مهاجرت ازجمله موضوع‌های زندگی‌های کنونی در سراسر جوامع بشری به شمار می‌رود، اما باید با برنامه‌ریزی مناسب آن را به سمت و سویی سوق داد که میزان آسیب آن کمتر و بهره‌وری انسان‌های مهاجر افزایش پیدا کند.

نظام برنامه‌ریزی باید به‌گونه‌ای عمل کند که مهاجرت‌ها با نظارت و کنترل همراه شود و امکانات رفاهی در این مناطق همچون مناطق مرکزی و برخوردار شده برای شهروندان ارایه شود.

ما نباید جلوی مهاجرت را بگیریم اما باید مهاجرت‌ها را مدیریت و به سمت بهره‌وری پیش ببریم.  مشارکت شهروندانِ نقاط کم برخوردار شهر در تصمیم‌گیری شهری می‌تواند نسبت به پیشرفت این مناطق کمک کند و انسان‌های مشارکت پذیر و با حس تعلق به جامعه شکل گیرند.

برنامه‌ریزی شهری باید به‌گونه‌ای عمل کند که توزیع امکانات به‌طور عادلانه‌تری انجام گیرد و تفکیک‌پذیری و توسعه مناطق مرکزی شهر نباید به فراموشی نقاط پیرامونی منجر شود.

حاشیه‌نشینی جغرافیایی الزاما به ارتکاب جرم نمی‌انجامد بلکه ارتکاب جرم به حاشیه‌نشینی فرهنگی ارتباط دارد.  همچنین باید گفت که بافت قدیمی مرکزی شهر حاشیه‌نشین فرهنگی هستند که باید در این مناطق تدابیر خاصی اتخاذ شود.

رسیدگی حاشیه‌نشینان نیازمند سازمان و نیروهای متخصص است

رسیدگی و پرداختن به مقوله حاشیه‌نشینی به‌عنوان پدیده‌ای جدید در کنار کلان‌شهرها، نیازمند سازمان و متولی خاص و نیروهایی متخصص و کارشناس است.

استفاده از افراد غیرمتخصص و غیر کارشناس برای حل مشکلات مناطق محروم حاشیه‌نشین باعث می‌شود که نه‌تنها گام موثری در این راه برداشته نشود بلکه تصمیمات عجولانه و لحظه‌ای مشکلات آن‌ها را فراگیرتر و وسیع‌تر می‌کند.

حاشیه‌نشینی از طرف جامعه و از سوی فرآیندها به شهر تحمیل می‌شود و تعلق فرهنگی به این منطقه برای شخص حاشیه‌نشین چندان مهم نیست.

غوغا سالاری شهری و تجمل‌گرایی از نمودهای جوامع کنونی و شهرهای ما به شمار می‌رود و بسیاری را از شهرهای دورافتاده به این شهر می‌کشاند تا یک زندگی خوب را آغاز کند، اما این سراب، آینده‌ای روشن برای فرد مهاجر ندارد.

متاسفانه اصفهان برای حاشیه‌نشینی از ارزان‌ترین مناطق کشور به شمار می‌رود که هر مهاجری را برای حضور در این شهر ترغیب می‌کند.

کودکان کار، تکدی گری، فحشا، اعتیاد، طلاق و دیگر آسیب‌های اجتماعی از خصوصیات مراکز حاشیه‌ای به شمار می‌رود و به‌طورکلی سوء مدیریت‌ها و عدم ارائه امکانات مساوی و رعایت نشدن عدالت توزیعی، معضلات مناطق کم برخوردار حاشیه‌ای را بیشتر می‌کند.

مدیران شهری نباید فقط به نقاط مرکزی و بافت تاریخی و گردشگری شهرها توجه کنند و باید محوریت کار خود را برای ساماندهی عدالت توزیعی از شرق و غرب و جنوب و شمال شهر و به یک‌میزان معطوف کنند.

تصمیمات سلیقه‌ای در نهادهای مختلف باعث افزایش آسیب‌ها و نگاه غیرانسانی به مناطق محروم حاشیه‌نشین شهر نیز خواهد شد.

در کلان‌شهر اصفهان بالغ‌بر ۵۰۰ هزار نفر از شهروندان کمتر تعلق‌خاطری به شهردارند و پهنه‌هایی که به شهر اضافه می‌شود تنها درآمدزایی را برای شهرداری به ارمغان می‌آورد و خدمات فرهنگی و اجتماعی در این مناطق رنگ می‌بازد.

نوع مدیریت و اجتماع ما ایجادکننده حاشیه‌نشینی است و درجه‌بندی مناطق حاشیه‌نشین می‌تواند توزیع امکانات را بهتر کند.

نگرش و تفکر منفی از سوی مدیران و مردم به‌نوعی این بخش از شهرها را از دیگر مناطق شهری جدا می‌کند و گاهی حتی باعث می‌شود این مناطق را به فراموشی می‌سپاریم و به یاد می‌بریم که حاشیه‌نشین‌ها نیز مانند سایر شهروندان نیازمند توجه هستند و نباید طردشان کرد. ما باید چنین شهروندانی برای زندگی و جوامع کنونی تربیت کنیم که نقش‌آفرینی در بستر جامعه در آن‌ها نهادینه شود.  آسیب‌های اجتماعی روابط چند سویه باهم دارند و به همین دلیل راه‌حل‌های جامع‌نگر برای آن‌ها چاره‌ساز خواهد بود.

هم‌اکنون ۶ منطقه حاشیه‌نشین با ۴۰۰ نقطه بحرانی از این حیث در اصفهان وجود دارد و چنانچه برنامه درستی نداشته باشیم ظرف چند سال آینده این مناطق به‌شدت افزایش پیدا می‌کند.

اعتیاد، طلاق، فحشا و دیگر آسیب‌ها ازجمله مواردی است که در مناطق محروم و حاشیه‌نشین بیش از سایر مناطق مشاهده می‌شود و متاسفانه نگاه غیرانسانی به آنان زمینه افزایش این آسیب‌ها را افزایش می‌دهد.  مدیریت شهری و اجتماعی باید برای حاشیه‌نشینی و کاهش معضلات آن برنامه مشخص و کل‌نگر داشته باشد.

مناطق پیرامونی و کم برخوردار شهر قابل برگرداندن نیست اما می‌توان جلوی ایجاد و گسترش حاشیه‌ای را گرفت.  برنامه‌ریزی برای جلوگیری از تبدیل شهروندان سالم به ناسالم از حیث فرهنگی باید در دستور کار و تفکر مدیران باشد.

نگاه غیرانسانی به افراد آسیب‌دیده اجتماعی بسیار مشکل‌ساز است و متاسفانه حوزه مدیریت به‌جای کار عملیاتی شعار می‌دهد و منتظر است که اقشار مختلف آسیب ببینند و سپس سراغ درمان آنان برود.  نبود متولی، موازی کاری دستگاه‌ها و واسپاری امور به سازمان‌های مردم‌نهاد غیرمتخصص نیز آفتی در این عرصه به شمار می‌رود.

برخی از فعالیت‌های مدیران و مسوولان پیش از آنکه راهکار و روش برای حل مساله باشد تنها یک نمایش است همانند این‌که به‌تازگی در کنار کمک‌های ناچیز به برخی آسیب دیدگان اجتماعی ازجمله کودکان کار، اقدام به گرفتن عکس سلفی با آن‌ها و انتشار در فضای مجازی می‌کنند که این پایمال کردن عزت و کرامت نفس آنان است.

پدیده و معضل حاشیه‌نشینی در کلان‌شهرهای کشورهای جهان ازجمله ایران پس از انقلاب صنعتی و در کشورمان بعد از انقلاب مشروطیت و ملی شدن صنعت نفت و پس‌ازآن، شکل گرفت و به‌عنوان یکی از مشکلات شهری مطرح شد که امروز از آن به بیماری خاموش کلان‌شهرها نیز یاد می‌شود.

بنابراین، حاشیه‌نشینی و زاغه‌نشینی یکی از معضلات کلان‌شهرهای دنیا ازجمله ایران و استان اصفهان است که برای شناخت این معضل ابتدا باید تعریفی دقیق و روشن از آن ارایه کرد تا بتوان راهکاری عملی و درست برای رفع آن یافت.

سکونتگاه‌های پیرامون کلان‌شهرها را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد: شهرهای جدید که با برنامه‌ریزی از پیش و سرمایه‌گذاری دولتی و خصوصی تاسیس می‌شوند مانند شهر ابریشم؛ روستاهایی که به سبب اسکان و کار عموما غیررسمی تهیدستان مهاجر دیگر چندان شباهتی به روستاهای سنتی ندارند و می‌توان آن‌ها را شهرک‌های شبه‌صنعتی-شبه‌مسکونی غیررسمی نامید مانند طالب‌آباد در جنوب تهران، اما هنوز رسما شهر شناخته نمی‌شوند؛ شهرهای چند صدهزارنفره که ابتدا روستاهای کوچکی بودند، اما با رشد انفجاری جمعیت در دهه‌های اخیر تبدیل به شهر شده، اما شکافی عظیم میان زیرساخت‌ها و نیازهای جمعیت عموما مهاجر و تهیدست وجود دارد، مانند دارک و زینبیه.

اگرچه هریک از این سکونتگاه‌های سه‌گانه تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند اما می‌توان چالش اصلی همه آن‌ها را در پیوندها و اتصالات با مادر شهر دانست؛ به‌عبارت‌دیگر همه آن‌ها حتی شهرهای جدید که با برنامه‌ریزی‌های رسمی ساخته می‌شوند، کارکردها و نقش‌های تعریف‌شده و روشنی برای منطقه کلان‌شهری ندارند و عموما نقش آن‌ها به تامین نیازهای سکونتی جمعیت بیشتر فقیر و سرریز کلان‌شهر و مشاغل حاشیه‌ای و پنهان تقلیل پیداکرده است. در سال‌های اخیر هم با افزایش هزینه‌های زندگی در شهرهای بزرگ و کاهش درآمدها به‌ویژه برای گروه‌های مزدبگیر از یکسو و گسترش فقر و خشک‌سالی در مناطق پیرامون کشور از سوی دیگر، جمعیت‌های انسانی بیشتری چاره‌ای جز اقامت در شهرها و روستاهای پیرامونی در فاصله‌ای هر چه نزدیک‌تر به مادر شهر اصلی نداشته‌اند.

«بافر زون» یا منطقه حائل، شاید تعبیر خوبی برای این دسته از سکونتگاه‌ها نسبت به مادر شهر اصلی باشد. آن‌ها به‌عنوان تله جمعیتی با به دام انداختن جمعیت مهاجری که قصد سکونت در مادر شهر را داشته، اما از پس هزینه‌های آن برنمی‌آمده‌اند، از یکسو و جذب سرریز جمعیت تهیدستی که در هر موج گرانی و تورم تاب تحمل هزینه‌های زندگی در مادر شهر را ازدست‌داده و درنتیجه به بیرون رانده می‌شوند از سوی دیگر، توانسته‌اند به‌خوبی به‌عنوان ضربه‌گیر مادر شهرهای کشور عمل کنند. در نگاه کارکردی می‌توان این دسته از سکونتگاه‌ها را موفق ارزیابی کرد، چراکه وجود آن‌ها سبب شده تا مادر شهرهایی چون تهران و مشهد خود را از شر جمعیت‌های فقیر راحت کرده و مجبور به اجرای سیاست‌هایی چون ساخت مسکن برای تهیدستان و مسکن اجتماعی نشوند، سیاست‌هایی که ممکن بود دامن مناطق ثروتمند نشین آن‌ها را گرفته و موجب تجدیدنظر در پروانه‌های ساختمانی و کاهش اندازه واحد مسکونی شود. اتفاقی که ارزش تجاری این مناطق و درنتیجه سود سازندگان و مدیریت شهری را کاهش می‌داد. همچنین این سکونتگاه‌‌های حاشیه‌ای سبب شده‌اند تا نیروی انسانی باقیمت ارزانی در اختیار کارفرمایان اقتصادی قرار گیرد و هزینه‌های تولید و امور خدماتی از این منظر افزایش چندانی نداشته باشد.