به خون جگر شود
نگران ریزش و رویش دانش بنیان ها نباشید
گاهی فقط کلمه دانشبنیان برای ایجاد تشخصی متفاوت از پیش به کار میرود، مثلا شرکتی توانسته کپی یک محصول خارجی را تولید کند، پس نام خود را دانشبنیان میخواند و برای گرفتن تسهیلات و مزایای دولتی تلاش میکند، گاهی نیز دانش وجود دارد و بازاری برای تولید یا خدمات تولیدشده وجود ندارد که اینها نیز بهجز در گلخانههای دولتی، جایی برای فروبردن ریشههای خود پیدا نمیکنند، گلخانههایی از مزایا، خرید تضمینی و شوهای تبلیغاتی که پس از مدتی به فراموشی سپرده میشوند.
در ایران آمار جزئی جدانشدنی از صحبتهای مسوولان است، برای آنها تعداد هر چه بیشتر در هر چیز حتی میزان بارش باران، نشانه موفقیت در عملکرد و افتخار دوران مدیریتیشان محسوب میشود، شاید یکی از دلایلی که مدام بر تعداد شرکتهای دانشمحور تکیه میشود، همین علاقه وافر به اعداد و تعداد باشد، ولی چون زمان میگذرد و چیزی در انبان باقی نمیماند، راه برای تلاش نفر بعد در ساختن عدد و آمار بازمیماند.
آیا آمارها و تعداد این شرکتها مهم نیست، پس چرا اصفهان خود را نامزد اصلی شکلگیری کریدور علم و فناوری در کشور میداند و چگونه است که تسهیلات فراوان به شکستخوردگان احتمالی فردا، پرداخت میشود درحالیکه بهزعم بعضی، میتوان با آن کارخانه فولاد یا پتروشیمی ساخت؟
این آمار در جای خود واجد ارزش هستند، اما نه بیشتر از اصل ماجرا! برای مثال نگاه کنید به لیست صد شرکت پرارزش جهان یا میلیاردرهای تراز اول جهان، بخش بزرگی از آنها را شرکتها یا کسانی تشکیل میدهند که به نحوی با فناوریهای سطح بالا یا فضای مبتنی وب سرکار دارند، گوگل، فیس بوک، آمازون و مانند آن، هرکدام از این کمپانیها یا موسسات ریشه در ایده خلاقانه یک یا چند نفر داشتهاند، ایدههایی که با نوآوری توانست به خلق محصول یا خدماتی برسد که بسیاری خواهان آن هستند و حالا اگر اراده کنند دهها پتروشیمی آلاینده در جهان را میخرند و برای سلامت بشر خاموش میکنند.
اما آیا میتوان گمان کرد، غولهای فناوری و فضای مجازی از همان ابتدا غول زاده بودند؟ یا هیچوقت آمار شرکتهای سیلیکون ولی تغییر پیدا نمیکرد! میتوان سری به هند زد، کشوری که میرود تا در عرصه فناوریهای سطح بالا روی دست دیگران را بیاورد. امروز کسی کاری را شروع میکند با ایدهای خلاقانه اما یک جای که بلنگد، خود را معطل دولت نمیکند، کرکرهاش را پایین میکشد تا بعدی و تلاشی دوباره برای ساختن.
شکست خوردن برای دانشبنیانها طبیعی است، آنها از سرچشمه بیانتهای ایده سیراب میشوند و همیشه برای یک ایده جذاب میتوان راهکارهای خلاقانه پیشنهاد کرد. دولت یا منتقدان نباید از ریزش نگران باشند، آنها بهتر است به علتها و ریشههای ریزش به پردارند و نه همه را به تلاش برای حمایت آنها فرابخوانند بدون اینکه بخواهد مشکلاتی چون نبود صندوقهای سرمایهگذاری جسورانه، موانع بروکراسی پیچیده اداری و بیاعتمادی به این شرکتها رفع کند؟
شکست خوردن چند شرکت در برابر باروری واقعی یک شرکت که ارزشافزوده بالایی ایجاد کند، عددی محسوب نمیشود، کشورهایی که توانستهاند در بخشهای تحقیق و توسعه هزینههای سنگین بکنند، درنهایت توانستهاند علاوه بر شکل دادن به کار بومهای قوی و سالم در اقتصاد، مسیری را بگشایند که کسی از شکست هراسان نشود.
البته باید این نکته را از یاد نبرد کسبوکارهای نوپا و مبتنی بر تولید دانشمحور، وقتی میتوانند رشد کنند که علاوه بر شناخت بازار و پارادایمهای حاکم بر آن، بتوانند خود را از سطح آزمایشگاهی به تولید در مقیاس صنعتی برساند که آن نیز به مشتری و بازار فروش نیاز دارد و بالاتر از آن باید برای آن نیاز سازی و بازار سازی و ادامه حیاتش با رقبای خود بجنگد. درهرصورت ساختن کریدور علم و فناوری بدون ارتباط سامانمند و انداموار صنعت، مراکز آموزشی و پژوهشی و همچنین مجال دادن به ایده پردازان خلاق برای پروراندن ایدهها، ابداعها و اختراعهای طبقه خلاق میسر نمیشود.
نهادهای عمومی در شهرهایی مثل اصفهان که طبقه خلاق فربهی دارند، میتوانند با کمک به برگزاری رویدادهایی با محوریت محصولات شرکتهای دانشی یا ایجاد فضایی برای ارتباط بهتر با صاحبان سرمایه و ابزار تولید، بخشی از مسوولیت اجتماعی خود را در برابر جامعه انجام دهند و با خارج کردن جاهایی مثل شهرک علمی و تحقیقاتی از انزوا، به سهولت دسترسی دیگر شهروندان کمک کنند تا بتوان این بخش از اقتصاد شهر را بیشتر در معرض دیده شدن قرار دهند، آنگاه میتوان به شکلگیری این کریدور تا حدی امیدوار بود که به قولی شود اما به خونجگر شود.