آیا باید پول ارزش خود را در طول زمان حفظ کند؟
پول زنگ نمیزند
آنگاه میتوان گفت پول و کالاها ارزشی برابر دارند.» بهزعم گسل از آنجا که پول زنگ نمیزند، دارندگانش به منبعی از ارزش دسترسی دارند که ایمن از کاهش ارزش است در حالی که دارندگان کالا اینگونه نیستند. بنابراین دارندگان پول قدرت چانهزنی بالاتری در مقابل دارندگان کالا دارند. آنها میتوانند در بازار مبادله اعمال قدرت کرده، مدام بر مقدار پول خود بیفزایند. بدینصورت تمام سکههای طلا به مالکیت گروهی بسیار کوچک درمیآید. تولیدکنندگان همچنان برای مبادله نیازمند واسطه مبادله هستند، که اکنون تحت مونوپولی دارندگان طلاست. بهره قرض کردن طلا افزایش مییابد. استاندارد طلا در نهایت خودش راهی به سمت نابودی است. پیشنهاد «گسل» برای این مشکل صدور پول کاغذی است که ارزش خود را در طول زمان از دست میدهد، بنابراین پول بهنوعی مانند کالا میشود. پولها باید ماهانه در ازای مبلغی فی (دستمزد) مهر شوند تا معتبر بمانند، این مبلغ معادل کاهش ارزش پول است. این سیستم دمریژ (demurrage) نام دارد.
پول کاغذی عموماً از این جهت که ارزش درونی ندارد مورد انتقاد قرار میگیرد ولی آیا اصلاً چیزی بهنام ارزش درونی وجود دارد؟ مردم کالاها و خدمات را بنا به اولویتها و شرایط شخصی خود ارزشگذاری میکنند. اتفاقاً طلا میتواند برای تولیدکننده کالاها کاملاً بیارزش باشد. در معامله، فروشنده الزاماً نیاز یا تمایلی به گرفتن طلا ندارد بلکه آن را برای اینکه بعداً کالای دیگری را بخرد قبول میکند پس ارزش درونی آن برای او اهمیتی ندارد. ارزش همیشه ذهنی است و نه درونی. وقتی مردم در بازار معامله میکنند، چیزی را که برای آنها ارزش کمتری دارد میدهند و چیزی را که برایشان ارزش بیشتری دارد دریافت میکنند. تنها اهمیت پول واسط مبادله بودن آن است که به آن ارزش میدهد، نه چیزی ذاتی و درونی.
پرداخت پول بهوسیله خریدار به فروشنده در واقع نوعی پرداخت با تاخیر است. بعداً، خریدار خود بهصورت قرضدهنده پول را به شخص دیگری میدهد و به همین شکل ادامه مییابد. در واقع کل جامعه بدهی اولیه از فروش کالای اول را قبول کرده و مبادله میکنند. پول نماینده یک رابطه اجتماعی است، توافقی اجتماعی برای پذیرفتن پرداخت با تاخیر در مقابل تبادل پایاپای، نه ارزش درونی پول.