چالش توسعه
در مقابل شاخصهای «توسعه سنج» هم هستند که افزایش آنها نشان میدهد توسعه در شاخصهای موردنظر در حال تحقق است اما بهطور مستقیم نمیتوان تغییری در آن شاخص ایجاد کرد. درآمد سرانه یکی از مهمترین شاخصهای توسعه سنج است.درواقع به شکل مستقیم نمیتوان برای افزایش درآمد سرانه مردم برنامهریزی کرد و راهبردی ارایه داد بلکه این افزایش باید از طریق شاخصهای دیگر مانند زیرساختهای اقتصادی، حمایت از تولید و قوانین و... انجام شود. بااینحال این شاخص نشان میدهد که تا چه حد توسعه در منظر اقتصادی محقق شده است. بر همین اساس شاخصهای مربوط به آزادی و عدالت توسعه سنج بوده و شاخصهای مربوط به مشارکت مدنی، سرمایهگذاریها، قوانین و مقررات، مدیریت منابع و... توسعهساز هستند. از ۳۸۰ شاخص توسعه، ۱۷۶ شاخص توسعهساز و ۲۰۸ شاخص توسعه سنج هستند که البته برخی از آنها را میتوان در هر دودسته قرارداد. مقایسه شاخص توسعهساز با توسعه سنج نشان میدهد که نمره ایران در شاخصهای توسعه سنج بهتر از شاخصهای توسعهساز شده است. ازآنجاییکه شاخصهای این دودسته باهم متفاوت هستند، بنابراین مقایسه نمره این دو گویا و معنیدار نیست و باید فاصله این نمره با میانگین جهانی هم مقایسه شود.
بررسیها نشان میدهد فاصله ایران در شاخصهای توسعهساز از میانگین جهانی کمتر است. به این معنی که عملکرد ایران در شاخصهای توسعهساز به نسبت بهتر از شاخصهای توسعه سنج بوده است. یعنی ایران در تهیه و تدارک زیرساختهای توسعه و دروندادها و سرمایهگذاری برای توسعه بهتر عمل کرده است، اما این تلاشها برای توسعه به نتیجه نرسیده و توسعهای ایجاد نکرده است. یا حداقل بخش زیادی از این سرمایهگذاریها و تلاشها برای توسعهسازی تلفشده و به توسعه منجر نشده است.
شاید دلیل این امر آن است که توسعه در ایران نامتوازن رخ میدهد و توسعه نامتوازن، اصلیترین دلیل برای ناکارآمدی سرمایهگذاریها و تلاشها برای توسعه است. ایران در حوزه اجتماعی، زمینه آموزش و تحصیلات عالی را ایجاد کرده ولی در بخش اقتصادی زمینه برای اشتغال افراد تحصیلکرده فراهم نشده که به نارضایتی مردم منجر شده است.
چنانکه اشاره شد در همه منظرها سرمایهگذاری و تلاش برای ایجاد توسعه انجامشده و به یمن وجود درآمدهای نفتی تلاشهای توسعهساز وضعیت بهتری را برای ایران ایجاد کرده است. اما این تلاشها و سرمایهگذاریهای توسعهساز نتوانسته به توسعه واقعی تبدیل شود. تفاوت بین این دودسته شاخصها در منظرهای اجتماعی و فردی بسیار بیشتر و معنادارتر است. در منظر فردی شاخصهای توسعهساز یعنی دسترسی به سوخت و برق، آب و بهداشت و... که وضعیت مناسبی داشته و در مقابل توسعه سنجهای منظر فردی یعنی نبود گرسنگی و فقر، سلامتی، کیفیت آموزش، آزادیهای فردی و... فاصله منفی و بسیار معناداری با میانگین جهانی دارد. در حوزه اجتماعی، امنیت و ایمنی اجتماعی، بیمه و برنامههای حمایتی و ... فاصله کمی با میانگین جهانی دارد و به سطح قابل قبولی رسیده است، اما نابرابری جغرافیایی، نابرابری جنسیتی، اعتراضات گروهی، فشارهای اجتماعی و خالص مهاجرت وضعیت مناسبی نداشته و فاصله چشمگیری با میانگین جهانی دارد. البته در منظر سیاسی هم توسعهسازها و هم توسعه سنجها فاصله بسیار زیادی با میانگین جهانی دارند و وضعیت مناسبی را نشان نمیدهند.
در حوزه زیستمحیطی، توسعهسازها فاصله بیشتری با میانگین جهانی نسبت به توسعه سنجها دارند و میتوان گفت وضعیت توسعه سنجهای زیستمحیطی بهتر است. درواقع برعکس سایر حوزهها در بخش زیستمحیطی تلاش قابل قبولی برای توسعه محیطزیست انجامنشده و تلاشها و سرمایهگذاریها در حوزه توسعه محیطزیست فاصله بسیار معنیداری با میانگین جهانی دارد. ایران در شاخصهای مدیریت پسماند، مدیریت و کارآمدی استفاده از منابع طبیعی، میزان ماهیگیری و... وضعیت مناسبی ندارد اما مواهب خدادادی محیطزیست بهقدری است که توسعه سنجهای محیطزیست بااینکه پایینتر از میانگین جهانی است، اما هنوز فاصله کمتری با میانگین دارد. یعنی در تنوع زیستی جانوری، کیفیت محیط طبیعی، میزان منابعی که محیطزیست در اختیار جامعه قرار میدهد و میانگین کیفیت آبوهوا و انرژی پاک و... وضعیت بهتری دارد. میتوان گفت روند تحولات زیستمحیطی منفی است. به زبان بسیار ساده، باوجودی که سرمایهگذاری قابل قبولی برای حفاظت از محیطزیست انجامنشده اما هنوز شاخصهای محیطزیست ما به میانگین جهانی نزدیک است و تنها کمی پایینتر از آن قرارگرفته است. اما با ادامه روند فعلی در آینده، محیطزیست وضعیت مناسبی را نشان نمیدهد. درمجموع باید گفت بهغیراز محیطزیست، در سایر حوزهها تلاشها و سرمایهگذاریهای توسعهساز انجامشده، اما موانعی وجود دارد که مانع به نتیجه رسیدن این تلاشها میشود. این موانع همان عدم توازن در توسعه است و بهاحتمالزیاد بسیاری از این موانع را باید در منظر سیاسی توسعه که فاصله بیشتری با میانگین جهانی دارد، جستوجو کرد.