فقدان استراتژی

اصولاً صادرات یک مقوله درازمدت است و همیشه عرض کرده‌ام صادرات به‌عنوان ویترین اقتصاد یا پنجره‌ای که اقتصاد کشور را به هوای آزاد یا اقتصاد آزاد وصل می‌کند، دارای اهمیت فوق‌العاده‌ای در اقتصاد هر کشور و در سیاستگذاری‌ها و تصمیم‌گیری‌های اقتصادی هر کشور به‌ شمار می‌رود. مسلماً مبحث اقتصاد یک مبحث چندجانبه است، هم وابستگی جدی به جریانات بین‌المللی و روابط جهانی دارد و هم وابستگی جدی به تصمیمات و سیاستگذاری‌های کشور، چه در زمینه اقتصادی و چه در بقیه امور. از سوی دیگر مبحث اقتصاد هم وابستگی جدی به شرایط جهانی و رخدادهایی که در دنیا اتفاق می‌افتد دارد و همین‌طور وابستگی جدی به مسائل اجتماعی و شرایط اجتماعی هر کشور اعم از سرمایه اجتماعی و آرامش در فضای اجتماعی و بسیاری از مقوله‌های دیگر. بنابراین باید این موضوع را در نظر داشت که بسیاری از اتفاقاتی که در هر کشوری رخ می‌دهد در پایان به مسائل اقتصادی برمی‌گردد و حتی پیشرفت یک کشور یا روند حرکت سیاسی موفق یک کشور پشتوانه‌اش مسائل اقتصادی است. در حقیقت باید گفت اگر برای اقتصاد دریچه‌ای رو به هوای آزاد و تنفس آن فرض کنیم، این دریچه و مجرا صادرات است و همین‌طور بخش قابل‌توجهی از نمود عملی یک کشور در جهان و نقش‌آفرینی آن در عرصه‌های بین‌المللی از طریق صادرات است.

به یاد دارم در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد که سران کشورهای غیرمتعهد به ایران آمده بودند، به عنوان عضو هیات‌رئیسه اتاق بازرگانی در جمع آنها حاضر شدم و زمانی که خودم را معرفی کردم و گفتم اهل کرمان هستم، تمام ۷۰‌کشوری که در اجلاس غیرمتعهدها شرکت کرده بودند، در پاسخ به پرسش من که ایران را با چه نمادی می‌شناسند؟ پاسخشان این بود که به پسته و فرش ایران. در واقع این صادرات ایران است که ویترین اقتصاد ایران شده است.

در واقع عرضم این است که بسیاری از کشورهای دنیا ممکن است سیاست ایران، جغرافیای ایران و شرایط اقلیمی ایران را ندانند اما حتماً محصولات ایران را می‌شناسند و صادرات می‌تواند به عنوان شناسنامه یک کشور در جهان باشد.

حالا با این شرایط باید ببینیم که چنین مقوله مهمی که در اقتصاد کشور بسیار اثرگذار است، به چه آیتم‌هایی وابسته است و چه مشکلاتی دارد؟ اقتصاد و صادرات مساله‌ای چندگانه و دارای چند بعد است. من همیشه عرض کرده‌ام که پیشران و لوکوموتیو اقتصاد کشور، تجارت است و در تجارت اصل اول ارتباط با دنیا و مقوله صادرات و واردات است. ایران اگر تجارت موفق داشته باشد به پشتوانه آن به‌طور قطع، تولید و اشتغال موفق و در نتیجه اقتصاد موفق همراه با رشد مثبت خواهیم داشت.

پس در عرصه اقتصاد هم مسائل بین‌المللی مهم است و هم سیاستگذاری. مسلماً وقتی راه‌های ورود و خروج ما با دنیا مسدود است عملاً چندان نمی‌توانیم در بحث ارتباط با دنیا و صادرات موفق باشیم ولی این تمام صورت مساله نیست و ما حتی در تحریم‌ها هم می‌توانستیم در عرصه صادرات بهتر ظاهر شویم و صادرات کشور را با رقم بیشتری به سمت‌وسوی ارزآوری هدایت کنیم.

در این میان تنها حسن تحریم برای صادرات، افزایش نرخ ارز بود. چراکه می‌توانست صادرات کشور را پشتیبانی و کالای ایران را در بازار جهان رقابتی کند و باعث تولید بیشتر شود. کمااینکه بسیاری از کشورها امروز در دنیا سعی می‌کنند برابری ارز خود را به‌گونه‌ای متوازن کنند که صادرات بیشتر از واردات باشد و این اتفاق بعد از تحریم‌ها برایمان رخ داد؛ هم به لحاظ قیمت ارز و هم به دلیل محدودیت‌هایی که تحریم برای واردات ایران ایجاد کرد، اما متاسفانه سیاستگذاری‌های غلط ما را از همین رهاورد بازداشت و همین تنها منفعت را هم از ما گرفت.

یعنی بلافاصله بعد از تحریم‌ها محدودیت‌های صادراتی با اعمال نرخ ارز ۴۲۰۰‌تومانی رخ داد و سایر مشکلات جدی که در راه صادرات ایجاد کردند، باعث شد که ما نتوانیم از این جریان پیش‌آمده بهره‌ای ببریم و صادرات ما متاسفانه کمتر از سال‌های قبل شد.

در مجموع اینکه اگر امروز از من سوال کنند عرض می‌کنم که اولین مشکل در امر صادرات نداشتن یک استراتژی مشخص و نداشتن یک برنامه مشخص برای آن است. بالاخره صادرات یک اتفاق کوتاه‌مدت نیست و نیاز به تولید و پشتیبانی مداوم دارد و ما باید از امروز فکر آن را کنیم که در ۱۰ سال آینده یا ۲۰ سال آینده چه محصولات صادراتی خواهیم داشت؟ و اگر ما امروز پسته صادر می‌کنیم ۴۰ سال پیش پایه‌های صادرات این محصول را پی‌ریزی کرده‌اند یا اگر محصولاتی مانند فولاد یا سایر محصولات صادراتی ایران از سال‌های پیش پی‌ریزی و برنامه‌ریزی شده‌اند و امروز باید برای آینده فکر کرد.

در امر صادرات باید هم منطقه و هم شرایط جهان را ارزیابی کرد و هم به بحث پیشرفت تکنولوژی و نیازهای آینده جهان توجه کرد و مسائل متعدد دیگری که باید براساس آن برنامه‌ریزی منظم انجام شود. اینکه ما به صورت سینوسی صادرات را تنظیم می‌کنیم و هر وقت قیمت نفت بالا می‌رود و فشارهای تحریم برداشته می‌شود، ما خود را بی‌نیاز از برنامه‌ریزی صادراتی می‌بینیم و نرخ ارز را به صورت تصنعی پایین نگه می‌داریم یا هر زمان که شرایط برعکس می‌شود و به اقتصاد کشور فشار وارد می‌شود، به فکر برنامه‌ریزی برای صادرات می‌افتیم که عملاً در درازمدت جواب نمی‌دهد.

دو مشکل بزرگ

بنابراین اگر بخواهم مشکلات صادرات ایران را دسته‌بندی کنم، اولین مشکل نداشتن برنامه و استراتژی مشخص است و بعد از آن مشکلات ایران در عرصه بین‌الملل است که ما در ۴۰ سال گذشته آن را تجربه کرده‌ایم و امروز این محدودیت‌ها در اوج خود قرار دارد. در واقع روابط بسته ایران با کشورهای دیگر یکی از مهم‌ترین موانع اقتصاد و صادرات ایران است و مانع دیگر اینکه ایران از قراردادهای تجاری و قراردادهای دوجانبه و امتیازاتی که می‌توانند کشورها به همدیگر بدهند، بی‌بهره است. البته ایران در برخی پیمان‌های دوجانبه و چندجانبه به صورت اسمی ورود کرده است اما عملاً نتوانسته‌ایم استفاده چندانی از آن ببریم.

در درجه بعد باید به سیاستگذاری‌های داخلی بپردازیم. سیاستگذاری‌های داخلی به‌خصوص از سال ۹۷ به بعد به‌شدت غلط بوده است و محدودیت‌های جدی برای صادرات ایران به وجود آورده که باعث شده است بسیاری از صادرکنندگان واقعی در خانه بنشینند و صادرکنندگان تقلبی و مصنوعی جایگاه آنها را در بازار تصاحب کنند و رقابت ناسالمی در عرصه صادرات ایجاد کنند که هم ‌ارز برگشتی به کشور را بسیار تقلیل داده و هم عملاً باعث شده است که صادرکنندگان واقعی در بازارها حضور نداشته باشند و قیمت‌های رقابتی ما را در بازارها به دلیل تفاوت نرخ ارز غیررقابتی کرده است.

یکی از مشکلات اصلی این است که ما شرایطی را برای صادرات گذاشتیم که صادرکننده مقید به انجام آن است؛ اینکه صادرکننده واقعی باید ارز خود را به نرخ نیمایی بیاورد و با تفاوت زیادی نسبت به نرخ بازار آزاد به واردکنندگان بفروشد و همین نرخ متفاوت ارز نیمایی و ارز آزاد سبب شده است که یک عده به عنوان صادرکننده تقلبی و با کارت دیگران کالا را به بازارهای جهانی بفرستند و زیر قیمت‌های جهانی بفروشند و نهایتاً ارز حاصل از آن را به صورت آزاد در بازار مصرف کنند.

نحوه برخورد حاکمیت با این رانت و فساد هم این است که مطابق سنوات گذشته بعد از مدتی هم آنها را مورد عفو قرار می‌دهد یا حداکثر برخوردی که در مورد آنها اتفاق می‌افتد این است که محدودیت‌های ناچیزی برایشان ایجاد می‌کند که خیلی هم به آنها تن نمی‌دهند.

نگاه امنیتی سیاستگذاران

نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم این است که متاسفانه ایران نه‌تنها در دسترسی به بازار جهان تلاش چندانی برای رفع محدودیت‌های خود نکرده است که برای دسترسی به بازار کشورهای همسایه هم نگاه امنیتی سیاستگذاران به نگاه اقتصادی ارجحیت داشته است. ما در بسیاری از کشورهای منطقه می‌توانستیم بعد از کمک‌ها و همراهی‌های زیادی که در حوزه امنیتی و نظامی در کشورهای همسایه داشتیم چه در افغانستان، چه عراق و ترکیه و حتی در سوریه و کشورهای آسیای میانه حضور اقتصادی داشته باشیم اما هیچ‌وقت از ظرفیت‌های اقتصادی این کشورها استفاده نکردیم و سود بازار این کشورها نصیب روسیه و ترکیه و... شد. این موضوع برمی‌گردد به اینکه نگاه سیاسی در ایران سایه سنگینی بر اقتصاد انداخته است درحالی‌که در سایر کشورهای دنیا سیاست و اقتصاد شانه‌به‌شانه یکدیگر در سیاستگذاری کشورها نقش‌آفرینی می‌کنند.

حاصل این نگاه آن شده است که می‌بینیم ایران در تمام رقابت‌های اقتصادی در منطقه دور زده شده است. چه در حوزه حمل‌ونقل و ترانزیت، چه در زمینه صادرات کالا و انرژی چه در زمینه سرمایه‌گذاری و... مشاهده می‌شود که رقبای ایران به سرعت این فرصت‌ها را به چنگ آورده و ایران را جا گذاشته‌اند. در مقابل می‌بینیم که نه‌تنها فرصت‌های اقتصادی ایران تبدیل به ارزش‌افزوده نشده است که ثروت کشور در قالب یارانه‌های متعدد به صورت قاچاق از مرزها خارج می‌شود.

در این میان هرگاه هم روزنه‌ای گشوده شده و فرصتی ایجاد شده است صادرکنندگان ایرانی بعضاً، با صادرات کالاهای بی‌کیفیت و رفتارهای غیرمتعهدانه ذهنیت بازار جهانی را نسبت به کالای ایرانی تخریب کرده‌اند. کمااینکه در بازار کشورهای عضو CIS، کویت و حتی عراق این اتفاقات به‌وفور تکرار شد و در واقع عده‌ای از منفذ گشوده‌شده استفاده کردند و منفعت کوتاه‌مدتی برای خود خریدند و کشور را از منافع درازمدت صادرات محروم کردند.

راه نفوذ به بازارها

اما در این شرایط برای دسترسی حداکثری به بازار همسایگان چه باید کرد؟ از نظر من در وهله اول ما باید بازنگری اساسی در نگرش حکمرانی داشته باشیم. چراکه تا زمانی که نگاه سیاستگذار به روابط جهانی نگاه امنیتی و نظامی باشد و سایه این نگاه بر اقتصاد سنگینی کند، عملاً کار بادوامی اتفاق نخواهد افتاد. بنابراین اول ما باید نگاه حاکمیتی به اقتصاد را اصلاح کنیم و در نگرشی که به روابط خارجی وجود دارد اصلاحاتی قائل شویم تا بتوانیم روابط اقتصادی را برپایه آن درست تنظیم کنیم. امروزه در جهان سفارتخانه کشورهای خارجی بیشتر از آنکه سیاسی باشند اقتصادی هستند اما سفارتخانه‌های ایران بالای ۹۰ درصد سیاسی هستند و کمتر از پنج درصد فعالیت سفارتخانه‌های ایران اقتصادی است و البته در همین سهم ناچیز هم رفتارها بسیار غیرعلمی و غیرکارشناسی بوده است. نکته دیگر اینکه باید شرایط اقتصاد را به‌گونه‌ای مهیا کرد که قیمت‌ها واقعی شود و یارانه‌های مختلف حذف شود تا اقتصاد ایران و به‌تبع آن صادرات جان بگیرد و رفاه عمومی توسعه پیدا کند. در واقع باید گفت اقتصادی که در آن قیمت انرژی و بسیاری از کالاها یارانه‌ای است انگیزه سرمایه‌گذاری در این صنایع و تولید کاهش پیدا می‌کند و اصولاً کار به صادرات نمی‌رسد. مانند اتفاقی که در حال حاضر رخ داده است و سرمایه‌گذاری در بسیاری از صنایع ایران از جمله صنعت انرژی محکوم به شکست شده است. نکته دیگر اینکه در عرصه تصمیمات اقتصادی باید ثبات قوانین و آرامش وجود داشته باشد و تصمیمات خلق‌الساعه و یک‌شبه به حداقل برسد تا امنیت سرمایه‌گذاری و روال صادرات به اختلال نخورد. در حال حاضر ما در کشور شاهد آن هستیم که قوانین و مقررات آنقدر تغییر می‌کنند که حتی فعالان بخش‌های مختلف اقتصادی نمی‌توانند با این تغییرات به‌سرعت به‌روز شوند و بسیاری از برنامه‌ریزی‌های تولید و صادرات به هم می‌ریزد و خسارات هنگفت به صادرکنندگان می‌رسد.

به‌جز این وقتی قوانین خلق‌الساعه و یک‌شبه بر فضای اقتصاد کشور سایه افکنده است بسیاری از صادرکنندگان ایرانی قادر نخواهند بود به تعهدات خود عمل کنند و همین مساله بخش بزرگی از بازارهای جهانی را از دست صادرکنندگان ایرانی خارج می‌کند. به عنوان مثال روسیه درباره محصولات گلخانه‌ای ایران بارها اعلام کرده است که ما نمی‌توانیم حتی در حد یک فصل سه‌ماهه روی صادرات ایران حساب باز کنیم. گاهی در طول یک فصل چندین بار تنش و شوک به بازار وارد می‌شود و این شوک‌ها چه در بازار ارز و نوسانات قیمت دلار بوده و چه در تغییرات مداوم مقررات و چه در بخش زیرساخت‌ها و بسته‌بندی و حمل‌ونقل و... اتفاق افتاده است و به بازارهای صادراتی ایران ضربه‌های مهلک وارد کرده است. بنابراین ما نمی‌توانیم توقع داشته باشیم که با وجود این شرایط وضعیت صادرات ایران بهتر از حال حاضر باشد. در نهایت اینکه اگر بخواهم در یک جمع‌بندی کلی بگویم باید تاکید کنم که رونق صادرات ایران در گرو چند تغییر مهم است. اول اینکه نگرش حاکمیت به روابط خارجی باید بازبینی و اصلاح شود. نکته دوم اینکه برای صادرات کشور به برنامه‌ریزی بلندمدت و حداقل ۱۵‌ساله نیاز است و با برنامه‌های کوتاه‌مدت و مقطعی نمی‌توان به درآمد صادراتی پایداری رسید و نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که برای رونق صادرات باید رانت‌ها و یارانه‌ها و فسادهای اقتصادی به حداقل برسد. در حقیقت باید گفت برای اصلاح صادرات و به دست آوردن یک درآمد صادراتی پایدار راهی نداریم جز اینکه اقتصاد کشور را جراحی کنیم و بیماری‌های بنیان‌افکن آن را ریشه‌ای درمان و اصلاح کنیم.