دوگانگی بازارهای کالایی

قیمت مس که به راحتی بالاتر از ۱۰ هزار دلار قرار گرفت، بازهم پایین آمد اما مجدداً افزایشی شد. این روند برای قیمت نفت هم تجربه شد و سنگ‌آهن نیز چنین مسیری را تجربه کرد. طلا هم مدت‌هاست رفتار زیگراگی خود را ادامه می‌دهد و این بازی گویا هنوز هم ادامه دارد. نام بردن از مس، سنگ‌آهن و نفت به این دلیل است که این سه کالا اغلب لیدرهای روانی و فنی بازارها محسوب شده‌اند و بقیه فلزات و مواد معدنی و به خصوص حامل‌های انرژی از آنها تبعیت کرده‌اند.

با توجه به تمامی این موارد می‌توان گفت هنوز بازی زیگزاگی قیمت‌ها به پایان نرسیده، آن هم در وضعیتی که جریان عمومی نرخ پس از رکوردشکنی میل به تعدیل دارد و تنها نفت است که هنوز در روند صعودی خود نوسان می‌کند. این بازی اگرچه مدتی است ادامه یافته، اما آرام‌آرام به پایان خود نزدیک شده و خود را برای آغاز یک روند صعودی جدید آماده می‌کند. شاید دو هفته یا دو ماه آینده زمان استارت رشد جدید قیمت‌ها فرا برسد. این ادعا به معنی آن است که هنوز در ابرچرخه رشد قیمت‌ها قرار داریم و سیگنال‌های کاهشی از تضعیف نرخ، آن‌گونه که باید و شاید هم قدرتمند نیستند. به خصوص در شرایطی که برتری تقاضا بر عرضه‌ها هنوز هم ادامه دارد.

دوگانگی نظری در توصیف ابرچرخه

ابرچرخه یکی از واژگانی است که در ماه‌های اخیر بارها در مورد بازارهای کالایی به کار رفته است و این اصطلاح هنوز هم ادامه دارد. البته بسیاری از تحلیلگران و فعالان بازار به یک دوگانگی نظری رسیده‌اند. برخی معتقدند ابرچرخه‌ای در کار نیست و یک روند افزایشی منطقی آغاز شده و شاید هم‌اکنون به پایان رسیده باشد. اما گروه دوم معتقدند این ابرچرخه هنوز هم ادامه دارد و وقفه چهارماهه اخیر تنها یک استراحت مقطعی در مسیر استمرار این روند افزایشی است و پس از آغاز به کار واحدهای تولیدی و تعدیل پاندمی کرونا در هند، می‌توان موج دوم این روند صعودی را مشاهده کرد و به احتمال قوی یک سال روند صعودی نرخ را شاهد خواهیم بود. هر دو این عقاید از دلایل یا مستندات قدرتمندی برخوردار است و تنها یک تحلیلگر می‌تواند نسبت به بررسی داده‌ها و یک پیش‌بینی مشخص اقدام کند.

قبل از پرداختن به مباحث مربوط به ابرچرخه باید به برخی از داده‌های مشابه در بازارهای کالایی اشاره کرد. هم‌اکنون شاهد هستیم که بهای مس با عقبگرد از کف ۱۰ هزاردلاری خود، باز هم به بالای این نرخ دست یافته است، گویی میل به استمرار رشد قیمت‌ها را رها نمی‌کند. سنگ‌آهن نیز پس از افت نزدیک به ۱۵درصدی بها، باز امید به افزایش نرخ دارد. هر دو این داده‌ها در کنار سیگنال‌های مثبت بازار نفت خام و پیش‌بینی‌های افزایشی در این حوزه ذهنیت‌های موجود را پیچیده‌تر می‌کند. آن هم در وضعیتی که بهای محصولات کشاورزی در سطوح بالایی قرار دارد و تجمیع این پیچیدگی‌ها تحلیل را دشوار می‌سازد.

لیدر بازارهای کالایی

اما قبل از بررسی داده‌ها، باید به یک سیگنال تاریخی اشاره کرد. در جریان‌های افزایشی یا کاهشی، اکثر کالاها با یک روند مستمر حرکت می‌کنند. یعنی با افزایش قیمت در بازار نفت و فلزات، انتظار داریم بازار محصولات کشاورزی، حتی بازار سهام، فرآورده‌های نفتی، محصولات پتروشیمیایی، مواد معدنی و فولاد نیز از همان روند کلی تبعیت کند. اما یک تفاوت جدی در این میان وجود دارد. هیچ‌گاه کالاها با هم و توامان با یک شتاب و در یک زمان از یک روند کلی تبعیت نخواهند کرد. یعنی حتی در روندهای افزایشی یک یا دو کالا، نقش لیدر قیمتی را بازی کرده و باقی کالاها از آنها تبعیت می‌کنند. به عنوان مثال مس و سنگ‌آهن همیشه یک لیدر قیمتی برای بازارهای کالایی به شمار می‌روند. در سال‌های گذشته طلا این نقش را بر عهده داشت و افزایش و کاهش قیمت طلا بود که داده مهمی برای سایر بازارهای کالایی به‌شمار می‌رفت. هم‌اکنون این روند تغییر کرده است. مهم‌ترین بخش این تغییر را می‌توان در بازار نفت خام مشاهده کرد. زیرا نفت خام روزی لیدر قیمتی بازارهای کالایی به شمار می‌رفت و از آن مهم‌تر موتور محرک اقتصاد جهانی بود. اما هم‌اکنون نقش پیشین خود را از دست داده و با ورود عرضه شیل‌های جهانی، شاهد از بین رفتن موقعیت قبلی در بازار نفت خام هستیم و همین موضوع موجب شد، این ذهنیت در میان تحلیلگران ایجاد شود که عصر نفت به پایان رسیده است. به صورت دقیق‌تر نفت به جایگاه خود در اقتصاد باز می‌گردد و نقش موتور محرک بودن اقتصاد جهانی را تا حدودی از دست داده است. خودنمایی انرژی‌های جدید و بازارهای نوظهور نیز سیگنال مضاعفی برای تغییر در داده‌های سنتی بازارهای کالایی بوده و هست. این روند با محوریت این تغییرات ادامه دارد. بنابراین رشد قیمت در برخی از کالاها به خصوص کالاهای شاخص به این معنی است که سایر کالاها نیز با یک بازه زمانی از آن تبعیت می‌کنند. وقتی از مس بالای ۱۰ هزار دلار صحبت می‌کنیم یعنی قیمت تاریخی این کالا، یا سنگ‌آهن ۲۴۰دلاری، رکورد تاریخی خود را شکسته است. بنابراین دو کالای شاخص وقتی رکوردشکنی کرده‌اند و دوباره برای یک روند صعودی آماده می‌شوند باید گفت که سایر بازارها نیز به احتمال قوی از آن تبعیت می‌کنند. همین سیگنال به معنی آن است که ذهنیت کلی در بازارهای جهانی هنوز هم می‌تواند افزایشی باشد. اما کاهش تقاضا را نمی‌توان نادیده گرفت. در اوج قیمت‌ها همیشه تقاضا تعدیل می‌شود و این سیگنال را هم‌اکنون به وضوح مشاهده می‌کنیم. بنابراین عقبگرد تقاضا در اوج قیمت‌ها موضوعی منطقی به‌شمار می‌رود که خروجی آن را در آمارهای واردات چین می‌توان ارزیابی کرد.

داده‌های واردات چین، متناقض با شروع ابرچرخه

روند صعودی و درخشان بازارهای کالایی ممکن است بخشی از درخشش خود را از دست بدهد؛ آمار واردات در ماه می چین، به عنوان بزرگ‌ترین خریدار چندان قابل قبول به نظر نمی‌رسد و دور از سطوح مرتبط با یک ابرچرخه جدید است. بر اساس تازه‌ترین اطلاعات منتشر‌شده گمرک چین، واردات کالاهای عمده؛ نظیر نفت خام، سنگ‌آهن، مس و زغال‌سنگ همگی در ماه می در مقایسه با ماه قبل کاهش یافته است. این در حالی است که کالاهای متفاوت از مولفه‌های مختلف اثر پذیرفته‌اند. از جمله برخی مسائل که بیشتر مربوط به عرضه هستند. این کاهش که به سختی از چهره تقاضا برای منابع طبیعی حمایت می‌کند، بسیار قوی‌تر از آن است که یک دوره جدید از رالی توسعه افزایش قیمت‌ها آغاز شده باشد. واردات نفت خام ۹۷/ ۴۰ میلیون تن بوده که معادل نزدیک به ۶۵/ ۹ میلیون بشکه در روز است. این میزان کمتر از ۸۲/ ۹ میلیون بشکه ماه آوریل و ۶/ ۱۴ درصد کمتر از ۳/ ۱۱ میلیون بشکه ماه می سال قبل ارزیابی می‌شود. این مقدارها، کمترین ارقام واردات روزانه سال جاری است و از ۲/ ۱ میلیون بشکه در روز از ظرفیت آفلاین پالایشگاه‌های چینی برای تعمیر و نگهداری به دست آمده است. محموله‌هایی که در ماه می رسیده‌اند، احتمالاً در ماه‌های فوریه و مارس تنظیم شده‌اند. زمانی که قیمت نفت خام استارت رالی رشد قیمت‌ها را زده بود که با رشد قیمت نفت خام برنت از رقمی نزدیک به ۵۴ دلار در هر بشکه در ابتدای فوریه شروع شد و در پایان مارس به نزدیکی ۶۴ دلار در هر بشکه رسید. واردات مس چین در ماه می به ۴۴۵ هزار و ۷۲۵ تن کاهش یافته که از میزان ۴۸۴ هزار و ۸۹۰تنی این محصول در ماه آوریل کمتر برآورد می‌شود. اما در مدت مشابه سال گذشته که به میزان ۴۳۶ هزار و ۳۰ تن مس وارد شد، بالاتر است. واردات مس ممکن است به دلیل شیوع ویروس کرونا در چین طی ماه آوریل مختل شده باشد، که نتیجه آن بسته شدن مرزهای بزرگ‌ترین صادرکننده فلزات صنعتی جهان بود. رشد قدرتمند قیمت مس، ممکن است برخی خریداران چینی را به سمت بازگشت به خرید با مقیاس بالا به منظور اهداف سرمایه‌گذاری هدایت کرده باشد که به دلیل کاهش حجم واردات در ماه می، این رخداد راهبری می‌شود. به‌طور کلی، چهره مبادله طی ماه می در چین، تداوم ابرچرخه کالایی را نشان نمی‌دهد و تنها روایتگر داستانی از تقاضای منجمد البته قوی است. اما رشد واردات به قیمت‌های بالاتر و مسائل عرضه محدود مقید شده است.

عقبگرد واردات چین کافی نیست

عقبگرد حجم واردات کالاهای مختلف به چین با محوریت مواد اولیه در هر حال سیگنال بسیار مهمی است که نشان می‌دهد جریان افزایشی قدرتمند پیشین در جهت حمایت از قیمت‌ها و رونق دادوستد و تولید می‌تواند با تهدید و ابهام روبه‌رو شود. این در حالی است که به صورت کلی چین حجم واردات خود را در فصول و ماه‌های مختلف تعدیل می‌کند. یعنی ناخودآگاه شاهد افزایش و کاهش این رقم در ماه‌های مختلف سال هستیم. روزهای تعطیل در چین همچون سال نو قمری این کشور، زمانی برای کاهش تقاضای وارداتی به این حوزه مهم اقتصادی است و این روند ادامه دارد. بنابراین ذات کاهش حجم واردات نمی‌تواند همه رخدادهای بازارهای کالایی را با محوریت چین توجیه کند یا تغییر دهد. این روند عمومی نشان می‌دهد به‌رغم عقبگرد وارداتی هنوز امید‌های بسیاری به کشور چین وجود دارد.

حمایت نفت از بازارهای کالایی

حال به ادبیات پیشین خود بازگردیم. بازارهای کالایی تا روزهای گذشته یک عقبگرد نسبی را تجربه کرده و بیشتر میل به تعدیل و تثبیت قیمت‌ها داشتند، گویی خود را برای یک روند صعودی جدید آماده کرده است. این روند افزایشی در شرایطی رخ می‌دهد که برآوردها از نفت ۸۰دلاری حکایت داشته و هم‌اکنون نیز برنت به سادگی و حتی نفت خام سبک آمریکا بالاتر از ۷۰ دلار در هر بشکه تثبیت شده و معامله می‌شود. این روند در شرایطی که ریسک رشد عرضه نفت بسیار جدی است نشان می‌دهد که بازارها خود را برای رشد تقاضا آماده کرده‌اند. آن هم در شرایطی که هم‌اکنون در مهم‌ترین زمان افزایش تقاضای پالایشگاه‌ها برای تولید سوخت به منظور مصرف در روزهای گرم سال در فصل تعطیلات نیم‌کره شمالی است. این فصل تعطیلات به ویژه در آمریکای شمالی و بعضاً اروپا، در شرایطی که گذار از پاندمی کرونا قدرت گرفته، نشان می‌دهد که وضعیت کلی این بازار هم‌اکنون خوب است و احتمالاً یک تا دو ماه و حتی تا سه ماه آینده نیز همین وضعیت را تجربه خواهیم کرد. بنابراین حمایت نفت خام از بازارهای کالایی را بهتر است به رسمیت بشناسیم. نکته دیگر آنکه وضعیت تولید در بسیاری از محصولات صنعتی با محوریت پلیمرها و مصنوعات ساختمانی و محصولات نهایی همگی نشانه‌ای از رشد تقاضا دارند. اگرچه پیچیدگی‌های بازار آمریکا موجب شده است یکی از دلایل مهم برای عدم رشد قیمت‌ها محقق شود. بازار آمریکا به شدت پیچیده شده است، تا جایی که تورم پنج‌درصدی را که بالاترین رقم از سال ۲۰۰۸ تاکنون است تجربه کرده است. این مطلب به معنی آن است که احتمال تعدیل در سیاست‌های پولی-‌مالی این کشور وجود دارد. اما این تنها یک احتمال است نه چیزی دیگر. زیرا هنوز قدرت‌نمایی اقتصادی این کشور به قدری برجسته نشده است که از ریسک‌های عدم حمایت از اقتصاد سربلند بیرون بیاید. از سوی دیگر تورم پنج‌درصدی به معنی آن است که شرایط فعلی با شرایط زمان قبل از بحران سال ۲۰۰۸ یکسان ارزیابی شده است. اگرچه سیگنال‌های پولی تزریق‌شده به اقتصاد آمریکا موجب افزایش رقم این تورم شده است، اما سازوکارها به شدت پیچیده است. وضعیت به حالت طبیعی باز نگشته و تقاضا برای محصولات نهایی افزایشی است، اما اوضاع کلی را نمی‌توان چندان قدرتمند و مطلوب ارزیابی کرد. با توجه به این شرایط وضعیت اقتصاد آمریکا را باید سرعت‌گیر و پاشنه‌آشیل رشد قیمت‌ها در بازارهای جهانی دانست. آن هم در وضعیتی که با توجه به رشد پایه پولی اما ارزش دلار آمریکا کاهش پیدا نکرده است. که این هم از عجایب این روزهای بازارهای جهانی است و مشخص نیست چه سرنوشتی پیش‌روی این نرخ ترسیم خواهد شد.

ورود ببرهای آسیایی به بازار

تکانه‌های مثبت بهای نفت در روزهای گذشته را باید یک داده مهم اثرگذار به‌شمار آورد. زیرا می‌تواند تغییرات عمیقی را در بازارها به همراه داشته باشد. اینکه نفت از سایر گروه‌های کالایی مشابه در رشد قیمت‌ها عقب افتاده یک واقعیت غیرقابل انکار است که این مطلب به مرور زمان می‌تواند تعدیل شود. تعدیل قیمت نفت در مقایسه با سایر کالاها به معنی افزایش نرخ به شمار می‌رود. بنابراین هیچ بعید نیست که روند صعودی بهای نفت استمرار یابد و پیش‌بینی موسساتی همچون گلدمن ساکس، به بالای ۸۰ دلار در هر بشکه برسد. داده‌ای که می‌تواند برای بسیاری از بازارها یک سیگنال مثبت به شمار رفته و آینده متفاوتی را برای بازار نفت خام به همراه داشته باشد. اما هنوز نمی‌توان با صراحت در مورد دورنمای رشد قیمت‌ها اظهارنظر صریح داشت. آن هم در وضعیتی که همه چیز برای استمرار رشد نرخ آماده است و نمی‌توان یک داده منفی بزرگ را در نظر گرفت که احتمال افت قیمت‌ها را به همراه آورد. از سوی دیگر از سال ۲۰۱۶ تا ماه‌های گذشته شاهد نبودیم که حجم سرمایه‌گذاری عظیمی در بازارهای جهانی در صنایع بزرگ بالادستی از فولاد و فلزات گرفته تا محصولات پتروشیمی و پالایشگاه‌ها صورت پذیرد و سرمایه‌گذاری‌های پراکنده بسیار است. این در حالی است که آسیای جنوب شرقی با محوریت چین با بیشترین حجم سرمایه‌گذاری در این صنایع بزرگ روبه‌رو بوده است. زیرا انتظار استمرار رشد تقاضا برای مناطق جغرافیایی ذکرشده را در نظر گرفته بود. این روند هنوز ادامه دارد و اگر تقاضا بیش از انتظار به بازارهای جهانی تزریق شود، وضعیت متعادلی را شاهد خواهیم بود. به عبارت ساده‌تر افزایش سرمایه‌گذاری‌ها در صنایع بزرگ بالادستی در شرق آسیا با محوریت چین به این معنی است که این کشورها می‌توانند عرضه مورد نیاز مناطق جغرافیایی را تامین کنند. اما اگر تقاضا در نقاط دیگر جهان به بازارها تزریق شود، اوضاع متفاوت خواهد بود. تاکنون عرف بر این بوده که رشد قیمت‌ها و تحریک ابرچرخه‌ها از مسیر آسیای جنوب شرقی و دقیق‌تر از مسیر کشور چین باشد و هنوز هم چین با تقاضای بالایی روبه‌رو است. اما این بار می‌توان به رشد تقاضای کشورهایی همچون تایلند، اندونزی و هند اشاره کرد که بعضاً در برخی از برآوردهای قدیمی به ببرهای آسیایی مشهور بودند. سال‌ها بود از این ببرها غرش بزرگی را شاهد نبودیم یا به گوش نمی‌رسید. اما شرایط فعلی نشان می‌دهد که اوضاع بهتر شده و این بهبود می‌تواند ادامه یابد.


بازی زیگزاگی قیمت‌ها

 بازارهای کالایی در یک دوگانه نه‌چندان عجیب قرار دارند. آن هم در وضعیتی که بارها از این قبیل دوگانگی‌ها تجربه شده و در یک سال و نیم اخیر اغلب روند افزایشی قیمت‌ها سرنوشت ابهامات نرخ بوده است. این در حالی است که چهار ماه گذشته، زمانی برای بازی قیمتی ارزیابی می‌شود؛ یعنی رفتار زیگزاگی قیمت‌ها با فراز و فرود مستمر استمرار یافته است. قیمت مس که به راحتی بالاتر از 10 هزار دلار قرار گرفت، بازهم پایین آمد اما مجدداً افزایشی شد. این روند برای قیمت نفت هم تجربه شد و سنگ‌آهن نیز چنین مسیری را تجربه کرد. طلا هم مدت‌هاست رفتار زیگراگی خود را ادامه می‌دهد و این بازی گویا هنوز هم ادامه دارد. نام بردن از مس، سنگ‌آهن و نفت به این دلیل است که این سه کالا اغلب لیدرهای روانی و فنی بازارها محسوب شده‌اند و بقیه فلزات و مواد معدنی و به خصوص حامل‌های انرژی از آنها تبعیت کرده‌اند.

با توجه به تمامی این موارد می‌توان گفت هنوز بازی زیگزاگی قیمت‌ها به پایان نرسیده، آن هم در وضعیتی که جریان عمومی نرخ پس از رکوردشکنی میل به تعدیل دارد و تنها نفت است که هنوز در روند صعودی خود نوسان می‌کند. این بازی اگرچه مدتی است ادامه یافته، اما آرام‌آرام به پایان خود نزدیک شده و خود را برای آغاز یک روند صعودی جدید آماده می‌کند. شاید دو هفته یا دو ماه آینده زمان استارت رشد جدید قیمت‌ها فرا برسد. این ادعا به معنی آن است که هنوز در ابرچرخه رشد قیمت‌ها قرار داریم و سیگنال‌های کاهشی از تضعیف نرخ، آن‌گونه که باید و شاید هم قدرتمند نیستند. به خصوص در شرایطی که برتری تقاضا بر عرضه‌ها هنوز هم ادامه دارد.