شهرداران به جای دولتها پیوندزن کشورها میشوند
خدمات فراشهری «دیپلماسی شهری»
امروزه، نهادهای محلی نقش عمدهای را در معادلات سیاستورزی جهان ایفا میکنند. زمانی دولت بهعنوان تنها نهاد فعال در این زمینه بود با این حال سالها است نهاد واحد دولتها به سازمان خرد و کوچکتر نظیر وزارتخانهها، دادگاهها و بهویژه نهادها و سازمانهای محلی تبدیل شدهاند. منظور از سازمانهای محلی آن دسته از نهادهایی هستند که در ایالتها و شهرها مسئولت دارند. این نهادهای محلی بهطور فزایندهای طی سالهای گذشته نقش چشمگیری را در کنشهای نوآورانه عرصه سیاست جهانی داشتهاند و این امر را به شیوهای که امروز آن را «دیپلماسی موازی مینامند» اجرا کردهاند. در بین نهادهای محلی متفاوت، شهرها از جایگاه ویژهای در زمینه دیپلماسی و کنشگری در روابط بینالملل برخوردار هستند.
امروز سیاست جهانی بهطور عمدهای متشکل از تعدادی از شهرهای جهانی است و این شهرها همواره در حال توسعه نقشآفرینی خود در معادلات بینالمللی هستند. ایجاد پروژههای دوقلو، تبادل اطلاعات شهری، امضای توافقنامههای همکاری، نقشآفرینی در ریلگذاری سیاستهای ملی و بینالمللی، فراهم ساختن کمک به توسعه یکدیگر، همکاری در زمینه مهاجران و بازاریابی منطقهای از طریق همکاریهای غیرمتمرکز شهر به شهر و منطقه به منطقه همگی از زمینههای مهمی هستند دیپلماسی موازی شهرها را در جایگاه مهمی قرار میدهند.
اکنون برخی از شهرها روشی را در پیش گرفتهاند که جوامع انسانی قرنهای بسیار دور انجام میدادهاند. در برخی از مناطق این مساله کاملا نمود یافته است. جانسون هان، کمیسیونر منطقهای اتحادیهاروپا اهمیت دیپلماسی شهری در طول تاریخ را اینگونه روایت میکند:« این شهرها بودهاند نه کشورها، که در طول بخش عمده جوامع بشری، بازیگران اصلی بودهاند و ممکن است شهرها بار دیگر گوی سبقت را بهعنوان نخستین شکل جوامع انسانی در اروپا از کشورها بربایند.»
او میگوید:« شهرها باید در قلب برنامهریزیهای ما برای ترویج رفاه در سرتاسر اروپا و ثبات محیطزیست قرار داشته باشند.»
دلایل مختلفی برای اقبال دوباره به دیپلماسی شهری در عصر حاضر وجود دارد. در عرصه داخلی سازمانهای شهری، فرصتهای سیاسی برای سیاستمداران محلی میتواند موجب افزایش شفافیت عملکرد آنها و البته دستاورهای انتخاباتی شود. از سوی دیگر در مواردی خود شهروندان هم میتوانند پرچمدار دیپلماسی موازی باشند و برای نمونه میتوان به فعالان خلع تسلیحات هستهای اشاره کرد که طرح شهرهای بدون تسلیحات هستهای را پیگیری میکنند. به علاوه دیپلماسی شهری میتواند در مواردی که کشوری از سوی جامعه بینالملل به رسمیت شناخته نشده است و دارای دیپلماسی ملی نیست، جایگزین شود. نمود این مساله را میتوان تایپه برای تایوان، شهرهای فلسطین برای فلسطین، بارسلونا برای کاتالونیا مشاهده کرد. میتوان گفت که دیپلماسی موازی شهرها میتواند یک ابزار کارآمد برای توسعه شهرها باشد. برای نمونه آمستردام در کشورهای غنا، ترکیه و سورینام فعال است، چراکه اکثریت شهروندان آن از این کشورها آمدهاند. شهرها میتوانند در قطعنامههایی که برای کشورهای درگیر جنگهای داخلی میشوند هم حضور داشته باشند تا مانع از ورود موج بیرویه مهاجران شوند.
درجایی که دولتهای ملی نتوانند به بهترین شکل ممکن منافع شهروندان خود را تامین کنند، شهرداریها میتوانند در این مسیر گام بردارند چراکه برابر با روح دموکراسی و البته نشانهای از روح عزم و اراده خودجوش است.
با این حال دستهای دیگر از عواملی که موجب رشد چشمگیر دیپلماسی موازی بین شهرها شده است را میتوان عوامل خارجی دانست. در بسیاری از موارد شهرها به آن دلیل گام به عرصه بینالمللی میگذارند چراکه سازمانهای بینالمللی از آنها چنین درخواستی دارند. اتحادیه اروپا در همین زمینه و در راستای برنامه اروپاییسازی مناطق مختلف قاره سبز، با جدیت آن را پیش میبرد.
بهنظر میرسد تحت شرایط ویژهای، دیپلماسی موازی شهرها زمینه بیشتری برای توسعه پیدا میکند. زمانی که یک فرهنگ سیاسی مشخص میان شهروندان و گروههای سیاسی مختلف رواج یافته باشد، شهرها هم توانایی بیشتری برای کسب منافع موردنظر از عرصه سیاسی دارند و دیپلماسی موازی محتملترین روش برای نیل به این منظور خواهد بود. البته برخی از شرایط دیگر نظیر منابع مالی و انسانی، نزدیکی به مرزها، قطب تجاری یا گردشگری و دریافت میزان معینی از اختیار از سوی دولت مرکزی از شرایط مهم دیگر هستند.
در دیپلماسی شهری، بازیگران متفاوتی همچون شهرداران، اعضای شورای شهر، کارکنان شهری حوزه مدنی و مشاوران شهرداری نقشآفرینی میکنند.
در زمینه نوع فعالیتها هم میتوان در دیپلماسی موازی بین حوزههای «روابط بینشهری، همکاری با سیستمهای بینالمللی، ترویج صلح، توسعه، ارتقا حقوق بشر و بهبود اقتصادی» تمایز قائل شد.
در حوزه روابط بین شهری میتوان به برنامههای دوقلو، همکاری در بخشهای کمتر توسعهیافته و ایجاد شبکههای بینشهری نظیر پروژه کلانشهرها (شامل ۱۸ کلانشهر در جهان)، همچنین لندن، پاریس، برلین و مسکو) و البته شهرهای یورو (۱۳۰ شهر) اشاره کرد. در این بین مهمترین شبکه، شهرها و دولتهای محلی متحد نام دارد که شبکهای جهانی با هدف ترویج اهداف سازمانملل است.
در حوزه فعالیت در حکمرانی جهانی مذاکرات شهرها با کمیسیون اروپا، سازمان مدافع شهرها برای محافظت از آبوهوا و شبکه شهرهای خلاق یونسکو را میتوان نمونههای موفقی از دیپلماسی موازی در این زمینه دانست.
اما در زمینه ترویج صلح و ممانعت از بروز درگیریها بهدلیل آنکه اغلب درگیریها محلی هستند، شهرها نقش پررنگی را بهعنوان یک طرف بیطرف و حامی صلح ایفا میکنند. در نتیجه حکمرانی محلی صحیح را میتوان بهترین نسخه برای پاسخ به درگیریهای محلی دانست. حتی پیش از ایجاد درگیری برای جلوگیری از اقدام دولتهای مرکزی، آنها را تحت فشار قرار دهند. نمونه ناکام این اقدام را میتوان ائتلاف ۷۰ شهر آمریکا با جمعیت نزدیک به ۱۳ میلیون نفر در سال ۲۰۰۳ دانست که از جورج بوش خواستند تا به عراق حمله نکند. نمونه دیگر شبکههای فعالان حامی خلع تسلیحات هستهای هستند که تحت رهبری شهر هیروشیما ۱۵۵۳ شهر از ۱۲۰ کشور در این شبکه حضور دارند. در جریان درگیریهای نظامی شهرها می توانند در تعدیل هزینههای خشونت نقش موثری ایفا کنند .مهمترین نمونه آن اعلام بیطرفی پاریس در جریان اشغال فرانسه توسط نیروهای نازی آلمان بود.
شهرها همچنین در زمینه توسعه نیز فعال هستند. آنها کمکهای انسانی، وامهای بینالمللی، تبادل فناوری و برنامههای ارتقا دموکراسی را طراحی و اجرا میکنند. با این حال شهرها اغلب در زمینه کمکهای پس از حوادث و بلایای طبیعی نظیر سونامی سال ۲۰۰۴ و یا پس از وقوع زلزله فعال هستند.
ارتقا حقوقبشر یکی دیگر از بخشهای دیپلماسی شهری است. مهمترین آنها ائتلاف شهرها علیه مجازات اعدام است که در این زمینه اقداماتی را هم انجام دادهاند. بهعلاوه آنها میتوانند در دفاع از حقوق مهاجران در برابر دولتها هم فعالیتهای موثری را انجام دهند. این حمایتها شامل کمکهای مالی، مسکن، آموزش، بهداشتی و ... میشود. شهرها همچنین تعهد خود به انساد حقوقبشری که به تایید سازمان ملل رسیده است را نیز نشان دادهاند.
اما بحث اقتصادی را شاید بتوان مهمترین زمینه دیپلماسی شهری دانست. شهرها اغلب تلاش میکنند تا بودجه محلی خود را افزایش دهند و البته در برخی از شهرها نظیر نیویورک و توکیو، بسیار هنگفت هستند و این بودجه برابر با تولید ناخالص داخلی یک کشور متوسط است. در نتیجه بسیاری از این شهرها در جذب گردشگران، شرکتها، رویدادهای مختلف و سازمانهای بینالمللی بسیار فعال هستند. برندسازی شهرها هم به امری رایج در سالهای اخیر بدل شده است و نمونههای موفق آن در شهرهای آمستردام، واشنگتن و ژوهانسبورگ اجرا شدهاند.
یکی از اجزای نهایی هرگونه دیپلماسی شهری روابط آن با موسسات عمومی در سطح ملی است. این روابط ممکن است از نوع رقابتی یا همکاری باشد. در حوزه همکاری، دولتهای بیشتری هر روز بهدنبال استفاده از ظرفیتهای دیپلماسی شهری در حوزههای متنوع سیاستخارجی خود هستند. با این حال اغلب دو طرف در حال رقابت با یکدیگر در این زمینه هستند.
در اغلب موارد حتی در محیطهای آکادمیک، دانشجویان رشته روابط بینالملل عمده تمرکز خود را بر دیپلماسی درچند سده اخیر قرار میدهند اما امر دیپلماسی دارای قدمت بیشتری است؛ تاریخی که از ابتدای آغاز آن با نقشآفرینی شهرها پیوند خورده است. زمانی که مباحث دیپلماسی در یونان باستان را بررسی میکنیم درواقع به دیپلماسی دولت-شهرهای اسپارت و آتن میپردازیم. در برهه رنسانس در ایتالیا، دیپلماسی در شهرهایی همچون ونیز و فلورانس رواج داشته است و نیکولو ماکیاولی، فیلسوف سیاسی یکی از دیپلماتهای فلورانس بوده است. تمامی این تاریخ دیپلماسی شهری زمانی که در سال ۱۶۴۸ پیمان وستفالی بین کشورهای اروپایی به امضا رسید و پس از رنسانس، بهعنوان پایهای برای دولت-ملتهای نوین مورد استفاده قرار گرفت، به باد فراموشی سپرده شد و دولتهای متمرکز ملی بهعنوان کانون سیستمهای سیاسی مدرن شناخته شدند.
با این حال پس از یک دوره افول چند صد ساله، شهرها درحال بازگشت به عرصه روابط بینالملل هستند. شهرها با تخصیص ۸۵ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان به خود، در مرکز اقتصاد هستند و هماکنون ۵۲ درصد از جمعیت جهان در نواحی شهری سکونت دارند. پیشبینی شده است که این رقم تا سال ۲۰۷۰ به بیش از ۷۰ درصد برسد. این درحالی است که در سال ۱۹۰۰، تنها ۱۴ درصد از مردم جهان، شهرنشین بودند. شهرها کانون تحولات سیاسی، هدف مناسب برای حملات تروریستی، محل تلاقی فرهنگها، مذاهب و نژادها و توسعه اجتماعی هستند.
با وجود تمامی این امتیازات، هنوز هم نقش شهرها برای کنشگری بینالمللی به رسمیت شناخته نشده است. پیشبینی شده است که طی پنجسال آینده نقشآفرینی شهرها در عرصه بینالمللی با شتاب بیشتری رشد کند. روند بینالمللی شدن شهرها ادامه خواهد یافت و منابع بیشتری نیز در این راه صرف میشوند. بهعلاوه دور از ذهن نیست که اصلاحاتی را در قانون اساسی کشورها برای افزایش نقش شهرها در حوزه جهانی شاهد باشیم.
دیپلماسی شهری بهطور ویژهای در تعداد قابلتوجهی از حوزهها کلیدی خواهد بود که میتوان به شهرهای صادراتمحور، شهرهایی که نماینده یک کشور یا منطقه در عرصه بینالملل هستند (در تایوان، کبک و کاتالونیا)، تعدیل و تنظیم مهاجرت و شهرهای واقعشدن در کشورهای با جمعیت بسیار غیرمتمرکز اشاره کرد.
برای درک بهتر عرصه سیاست جهانی باید توجه داشت که نمیتوان دید خود را تنها به مناسبات و همکاریهای بین دولتی معطوف کرد و از دیگر بازیگران غیردولتی و نقش موثر آنها غافل ماند. این بازیگران غیردولتی را میتوان در چهار گروه بنگاههای سودمحور، سازمانهای غیردولتی و جوامع مدنی، نهادها و مراجعی که مستقل از دولتها وظیفه تعیین استانداردهای یک بخش اقتصادی را در اختیار دارند و نهادهای محلی مثل شهرداریها طبقهبندی کرد. بازیگران غیردولتی طی این سالها توانستهاند تا تاثیرگذاری فزایندهای را برای خود در عرصه بینالمللی دست و پا کنند. این نهادها معمولا در زمینه حمایتهای فنی و کارشناسی به دولت ها، بسیار موثر هستند و از این رو نفوذهای زیادی را کسب میکنند. چنین نهادهایی میتوانند بهعنوان یک میانجی بیطرف نیز در عرصه روابط بینالملل مداخله کنند و به دستیابی طرفها به یک توافق کمک کنند.
شهرها در حال تاثیرگذاری بر روند جهانیسازی هستند و البته در مقابل نیز بسیار متاثر از آن. از این منظر، اهمیت شهرها از دولت ها هم بیشتر خواهد بود چراکه سطح تداخل شهرها با پدیده جهانیسازی بسیار بیشتر از دولتها است. بهطور فزایندهای دینامیکهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، در حال شکلگیری در شهرها هستند و از این رو روندهای آتی در جوامع ما تا حد زیادی وابسته به مسیر حرکت شهرها خواهند بود.