دخل و خرج صنعت
چطور میتوان اقتصاد برق را احیا کرد؟
چه هزینههایی در این صنعت وجود دارد؟ عمر خطوط و تاسیسات را ۳۰ساله در نظر میگیرند، یکسیام ۴۰ میلیارد دلار موجود، معادل استهلاک تاسیسات میشود. در نتیجه ۳/ ۱ میلیارد دلار استهلاک سالانهای است که باید برای تاسیسات محاسبه شود. از طرف دیگر متوسط راندمان نیروگاه معادل ۴۰ درصد است، یعنی به ازای هر مترمکعب گاز، چهار کیلووات ساعت برق تولید میشود. اگر قیمت گاز ۱۳ سنت باشد، در نتیجه هشت میلیارد دلار پول سوختی است که باید پرداخت شود. جمع این اعداد نشان میدهد صنعت برق سالانه باید ۳/ ۱۳ میلیارد دلار درآمد داشته باشد که بچرخد. اما در واقعیت چه میزان درآمد دارد؟ ۲۶۰ میلیارد کیلووات ساعت در سال به فروش میرسد که قیمت هر کیلووات ساعت تقریباً ۷۰ تومان است. علاوه بر این، چیزی حدود دو هزار میلیارد تومان نیز از انشعابات به دست میآورد. بنابراین کل پولی که صنعت برق غیر از بودجه عمرانی میتواند کسب کند، ۲۰ هزار میلیارد تومان است که کمتر از دو میلیارد دلار خواهد شد. اگر این ۳/ ۱۳ میلیارد دلار را بر ۲۶۰ میلیارد کیلووات ساعت تقسیم کنیم، قیمت هر کیلووات ساعت در شبکه برق ۱/ ۵ سنت خواهد شد. عددی که کاملاً با نرمهای بینالمللی همخوانی دارد. در حالی که قیمت برق کشور اکنون ۲/ ۰ سنت است که فاصله زیادی با ۱/ ۵ سنت دارد. این اختلاف معنادار نشان میدهد که در صنعت برق، وضعیت اقتصادی مناسبی وجود ندارد.
راهحلهای اقتصادی
سهم برق در قیمت تمامشده کالاهای مصرفی، تقریباً ۲۰ درصد است. یعنی هر کالایی را اعم از فولاد، آلومینیوم و... در نظر بگیرید، در نرم جهانی ۲۰ درصد قیمت تمامشده آنها، هزینه برق است. اما به کارخانه فولاد به جای اینکه برق ۱/ ۵ سنتی فروخته شود، بهای برق ۲/ ۰ سنت است. آن کارخانه چه چیزی را صادر میکند؟ عملاً این انرژی را صادر میکند اما پولش را نمیدهد. حق صنعت برق این است که در صنایع صادراتی، به قیمت واقعی عرضه شود، چراکه درآمد این کارخانهها ارزی است. پس نباید از سوبسید برق استفاده کنند و در مرحله بعد ارز حاصل را صرفاً متعلق به خودشان تلقی کنند. متاسفانه همه صنایع در کشور به یک شکل نگاه میشوند. در صنایع داخلی که بحث اشتغال مطرح است، میتوان سوبسید داد، اما کارخانه فولادی که دو میلیارد دلار در سال محصول صادر میکند، نباید پول برق واقعی را دهد؟ چرا تولید بیتکوین در ایران متمرکز شده است؟ ۸۰ درصد قیمت تمامشده تولید بیتکوین پول برق است، به دلیل برق ارزان در داخل کشور بسیاری از شرکتهای چینی برای تولید بیتکوین به ایران آمدهاند. چطور نفت و بنزین بدون نظارت وزارت نفت خارج نمیشود؟ در صنعت برق نیز باید صنایعی که به واسطه برق ارزان، ارزش افزوده ایجاد میکنند، هزینههایشان را متناسب با سهم صادراتشان پرداخت کنند.
دومین چیزی که در صنعت برق، مهم است، به مساله زیرساخت بازمیگردد. زیرساخت صنعت برق، زیرساختی است که این امکان را میدهد که بتوان درآمدهای جانبی دیگری را به دست آورد. از جمله با توجه به حجم فیبر نوری و زیرساختهایی که در صنعت وجود دارد، میتوان یک بستر مناسب برای شبکههای اطلاعاتی ایجاد کرد. بنابراین یکی از روشهای جبران هزینههای اقتصاد برق، تهیه و تولید بیزینسهای جدیدی است که مکمل بیزینسهای موجود است. در کنار آن میتوان خدمات خاص و سرویسهای خاصی را ارائه کرد، مثلاً میتوان به مشترکین خاص، برق هوشمند عرضه کرد. برق هوشمند ویژگیهایی را در اختیار شهروند قرار میدهد که شاید به عنوان یک کالای لوکس محسوب شود.
چالشهای سرمایهگذاری
دولت از صنعت برق حدود ۲۰ هزار میلیارد تومان درآمد دارد که از این حجم، شش هزار میلیارد تومان، به حقوق پرسنل میرسد. در حالی که سهم پرسنلی نباید بیش از ۱۰ درصد درآمد صنعت باشد. همینجا، اولین اشکال برای صنعت برق به وجود میآید، اگر صنعت برق ۶۰ هزار میلیارد تومان درآمد میداشت، در آن حالت باید شش هزار میلیارد تومان حقوق میداد. پس مشکلی وجود دارد که یکسوم درآمد صرف حقوق میشود. اگر آن افراد بهرهور هستند، باید درآمد صنعت هم بیشتر شود. اگر بهرهور نیستند، نباید این میزان دریافتی داشته باشند. در نتیجه منابعی از سمت دولت برای سرمایهگذاری نمیماند و مشکل به آینده و نسل بعدی واگذار میشود که گناه بزرگی است. شما هنگامی که یکسری اوراق (منابع نسل بعدی) در این نسل استفاده میکنید، باید ببینید که نسل بعدی راضی است که از حقش استفاده کنیم یا خیر؟ این جزو مواردی است که ایراد اساسی بر آن وارد است. یکی از جنبههای توسعه پایدار این است که به نسل بعدی نباید چیزی کمتر از آنچه اکنون دارید، تحویل دهید. این بحث هم بر سر مسائل محیطزیستی و هم انرژی حاکم است. نمیتوانیم تعهدات مالی خود را به نسل بعدی واگذار کنیم.
در بحث سرمایهگذاری بخش خصوصی هم سود خوبی طی سالهای اخیر به دست آورد، طوری که سرمایهگذاران طی سه تا چهار سال پولشان بازگشت و از طریق احداث نیروگاهها، سودهای هنگفتی به دست آوردند. البته این مربوط به یک دورهای بود و اکنون دیگر رویه تغییر کرده است. اکنون شرایط به گونهای نیست که بتوانند هزینههای سنگینی را پرداخت کنند. طبعاً در کشوری که ریسک سرمایهگذاری بالا میرود و هنوز صنایع دیگری وجود دارند که بهرهوری بیشتری دارند، طبیعتاً صنعت برق اولویت اول سرمایهگذاری نخواهد بود. چون صنایع دیگری وجود دارند که در آنها شفافیت لازم وجود ندارد و سرمایهگذاری پرسودتر است.
فرصت صادراتی
با توجه به کمبود منابعی که در صنعت برق وجود دارد، فرصتهای صادراتی باید به بهینهترین شکل بهکار روند. یک موهبت خدادادی این است که در شمال کشور، کشورهایی را داریم که اوج مصرفشان در زمستان است، در حالی که همسایگان جنوبی در تابستان به اوج مصرف میرسند. صادرات برق علاوه بر مساله اقتصادی، از نظر امنیتی نیز ارزش افزوده زیادی دارد. اگر برق کشوری را تامین کنید و آن کشور قصد جایگزینی داشته باشد، حداقل به سه سال زمان نیاز دارد. عراق به همین علت چندان با تحریمهای آمریکا همکاری نمیکند. فضای بازار در پاکستان، افغانستان و ترکیه و دیگر کشورهای همسایه نیز بسیار وسیع است. در اینجا یک نکته مهم این است که بخش خصوصی به اندازه کافی بزرگ نشده است و با دانش روز مدیریتی آشنا نیست، چراکه در بازار سالمی رشد نکرده است. بخش خصوصی با توجه به سوبسیدهایی که در داخل کشور میگیرد، در بازار خارج از کشور نمیتواند چندان موفق عمل کند. قریب به ۵۰۰ شرکت در سندیکای صنعت برق وجود دارند. اینها برای ظرفیت بازار بیش از پنج هزار مگاوات در سال، تجهیز شدهاند، اکنون حداکثر در داخل کشور دو هزار مگاوات داریم و تقریباً دوسوم ظرفیت شرکتهای خصوصی، بلااستفاده است. هنگامی که دوسوم ظرفیت بلااستفاده است، رقابت ناسالم ایجاد میشود و شرکتها مجبور به کارهایی میشوند که نباید انجام دهند و قیمتهایی در مناقصات پیشنهاد میدهند که نباید پیشنهاد دهند. در نتیجه بخش خصوصی باید به خودش بیاید و مدیریت صنعت برق هم به نقش حاکمیتی خود بیشتر در این زمینه توجه کند.، شاید این وظیفه مهمتر از وظیفه برقرسانی است.
ارسال نظر