توازن آبی
تقاضای آب را چگونه باید مدیریت کرد؟
نظری به گذشته و تاریخ کشور نشان میدهد که برای ایجاد توازن میان عرضه و تقاضای آب و تعدیل مسائل ناشی از محدودیت منابع آبی، ابتکارات و ابداعات متنوعی در زمینه بهرهبرداری از منابع آبی، چه سطحی و چه زیرسطحی، در ابعاد سازهای و مدیریتی مورد توجه بوده است که میتوان به احداث قنوات، سدهای مخزنی و انحرافی، اصلاح شبکههای آب در بعد سازهای و مدیریت عرضه آب اشاره داشت. در واقع در حوزه سیاستگذاری و برنامهریزی مدیریت آب، برای سالیان متمادی برنامهریزان منابع آبی بر این عقیده بودند که مشکلات و مسائل عمده بخش آب در سمت عرضه آن است و تقاضای بالای موجود و در حال افزایش، میتواند با توسعه منابع آبی جدید، احداث سدها و حتی انتقال بین حوضهای آب حل شود. این دیدگاه که یک دیدگاه فنی و مهندسی غالب بود، مسائل سمت تقاضای آب را در مدیریت آب بهصورت جدی مدنظر قرار نمیداد [نمیدهد!]. از اینرو غلبه دیدگاه مذکور توجه خود را به سمت عرضه آب معطوف کرده و حل مشکلات و مسائل عمده بخش آب از جمله کمآبی را در سمت عرضه آب جستوجو میکند.
اگر بخواهیم مساله مدیریت آب را به صورت علمی و جامع مدنظر قرار دهیم و از دانشهای موجود و علوم فنی و اجتماعی در خصوص حل مساله آب استفاده کنیم لازم است مسیر تاریخی مدیریت آب با توجه به شرایط و ظرفیتهای عرضه و تقاضا مورد بررسی قرار گیرد و بر این مبنا سیاستها و برنامهها طراحی و تدوین شود. بر این مبنا اگر به مسیر تاریخی مدیریت آب در یک جامعه نگاهی انداخته شود، به طور کلی سه مرحله مدیریت آب تشخیص داده میشود:
الف- مرحلهای که آب نسبت به نیازها به حد وفور وجود دارد. در این مرحله بهرهبرداری مبتنی بر رژیم طبیعی منابع آبی است و جامعه آن را به عنوان کالایی رایگان و با محدودیت کم میداند. در این حالت به دلیل وفور نسبی منبع و محدودیت کم آن، نیازی به مدیریت آب (مدیریت عرضه یا تقاضا) احساس نمیشود.
ب- مرحلهای که استفاده از آب و خدمات وابسته آن گسترش یافته و تقاضا در حال افزایش روزافزون است. در این حالت آب به تدریج بهعنوان کالایی دارای جنبه اقتصادی مطرح میشود. در این حالت ممکن است نیاز به مدیریت عرضه آن هم بیشتر در زمینه انتقال آب احساس شود.
ج- مرحلهای که جامعه به سطح حداکثر تنظیم جریان آب و توسعه منابع خود نزدیک میشود، در این مرحله هزینههای استحصال آب به سرعت افزایش مییابد و مدیریت برحسب ضرورت علاوه بر مدیریت عرضه، در جهت کنترل تقاضا و استفاده بهتر و اقتصادیتر از آب تامینشده حرکت میکند. در این حالت است که نیاز به مدیریت تقاضا با تاکید بر ابزارهای اقتصادی، بیش از پیش آشکار شده و به صورت لازم و ملزوم با مدیریت عرضه در جهت استفاده بهینه از منابع آبی در دسترس خود را نمایان میسازد.
با توجه به وضعیت موجود منابع آبی کشور و فشار وارده بر آن در نتیجه افزایش تقاضا، اکنون وضعیت عرضه و تقاضای آب در مرحله سوم قرار دارد و به دلیل محدودیتهای سمت عرضه باید نگرش به مقوله مدیریت آب تغییر پیدا کند و توجه از مدیریت عرضه به مدیریت تقاضا متمرکز شود. در شرایط کنونی این امر یک انتخاب نیست؛ بلکه یک الزام به منظور مدیریت آب و پاسخگویی به نیازهای رقیب برای تخصیص بهینه آب و مطابق اصول اقتصادی است. الزام به مدیریت تقاضای آب نیازمند شناخت ابعاد مدیریت تقاضای آب است که به صورت اجمالی میتوان بیان داشت که مدیریت تقاضای آب برنامهریزی، هدایت و مجموعه ابزاری است که مبتنی بر انگیزشهای اقتصادی، افراد، رفتار و فعالیتهای آنها را در دسترسی، استفاده و مصرف آب به صورتی تنظیم و کنترل کند که فشار بر منابع عرضه آب شیرین و دست اول را کاهش دهد. مدیریت تقاضا در پی تطابق دادن تقاضای آب با عرضه محدود آن در کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت است. این مدیریت بر مصرف بهینه آب متمرکز شده و شیوههای مصرف و ابزارهای موجود برای ارتقای سطوح زندگی و الگوهای مصرف آب را به صورتی که هزینههای فزاینده در تامین آب و ایجاد زیرساختهای آن در افق کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت، به وجود نیاید مطرح میکند.
اهداف عمدهای که مدیریت تقاضای آب به دنبال آن است شامل تخصیص بهینه آب در بین مصرفکنندگان، افزایش درآمدهای بخش آب، تامین نیازهای مصرفی مناطق رو به رشد، تعویق عملیات احداث واحدهای جدید، مدیریت خشکسالی، کاهش تلفات و مصارف غیرضروری، کنترل کیفیت آب و حفاظت از منابع آب است.
ابزارهای مدیریت تقاضا را میتوان به دو دسته ابزارهای اقتصادی و غیراقتصادی تقسیم کرد. ابزارهای اقتصادی عمدتاً مبتنی بر انگیزشهای اقتصادی و با استفاده از مکانیسم قیمتها یعنی تعرفههای آب بر مدیریت تقاضای آب متمرکز میشود. این ابزارها شامل تعرفههای یکبخشی و چندبخشی، تعرفههای تصاعدی، تفاوت قیمتهای فصلی، اضافهپرداختهای فصلی و تعرفههای مشروط است. سایر ابزارهای مدیریت تقاضا، بیشتر بر روشها و ابزارهای غیرقیمتی مدیریت تقاضای آب متمرکز میشود. عمده ابزارهای این دسته شامل تغییر ساختار و اصلاح قوانین، آموزشهای همگانی در زمینه مدیریت و استفاده بهینه از آب، اطلاعرسانی و هشدار در زمینه منابع آب قابل استفاده در دسترس، برنامههای کاهش تقاضا در دورههای اوج مصرف، ایجاد انگیزشهای لازم در جهت استفاده درست و ذخیره کردن آب، تعریف استانداردهای مصرف، هدفگذاری بخشی، سهمیهبندی در شرایط محدودیتهای شدید عرضه و... است.
تجربههای موفقی در زمینه مدیریت تقاضای آب بهویژه در برخی مناطق خاورمیانه شامل اردن، ترکیه و فلسطین اشغالی وجود دارد. در کشورهای موفق مذکور برای مدیریت تقاضای آب، به صورت خلاصه اقداماتی به این شکل صورت پذیرفته است. ۱- با توجه به اینکه قوانین قبلی آب در این کشورها اقتباس شده از قوانین آب کشورهای اروپایی بوده است، در قدم اول اصلاح و بازنگری کلی در قوانین مربوط به آب انجام شده است. از آنجا که کشورهای اروپایی از منابع آبی زیادی در مقایسه با کشورهای منا برخوردار بودند، قوانین اقتباسی، سازگاری زیادی با شرایط اقلیمی این کشورها نداشته است. ۲- اصلاحات و بازنگری در سیاستهای قیمتگذاری آب مطابق با آنچه در بخش ابزارهای اقتصادی مدیریت تقاضا بیان شد، انجام پذیرفته است. ۳- در کنار مکانیسمهای انگیزشی قیمتی از سایر روشهای غیربازاری نیز بهره گرفته شده است. ۴- اهتمام جدی برای عملیاتی کردن سیاستهای مدیریت تقاضا با توسل به استفاده از مکانیسمهای بازاری و ۵- تشویق مشارکتهای مردمی و سرمایهگذاری بخش خصوصی در بخش آب.
به عنوان نکته پایانی در بحث سیاستگذاری و مدیریت تقاضای آب باید بیان داشت که اهمیت آب برای جامعه و ارتقای کیفیت زندگی انسانها ایجاب میکند که هر فرد (بهخصوص اقشار کمدرآمد) از حق دسترسی مناسب به آب با قیمتی که توان مالی پرداخت آن را داشته باشد، برخوردار شود. از اینرو باید بین نیاز و تقاضا تفکیک قائل شده و تصمیمگیری در مورد تقاضا را متاثر از اصول اقتصادی دانست. منظور از نیاز، میزان آب مناسب و لازم برای تامین نیازهای اساسی و حیاتی انسانهاست. که این میزان در اسناد کنفرانسهای «ریو و دوبلین» متوسط سرانه ۴۰ لیتر در روز مشخص شده است.
ارسال نظر