چرا نوجوان شما از شما خشمگین است؟
آیا شما هم همیشه دوست داشتهاید که با فرزند خود دوست باشید اما امروز او بسیار از شما خشمگین است و فاصله میگیرد؟ افراد در سنین نوجوانی دچار بحران هویت میشوند. در این مرحله میخواهند بدانند که کیستند و هویتی را برای خود تعریف کنند. آنها به این نتیجه میرسند که در آغوش پدر و مادر و خانه نمیتوانند هویتی مستقل را برای خود پیدا و تعریف کنند. بنابراین، تمایل زیادی به جدا شدن از والدین و ورود به جامعه بزرگتر را دارند. آنها معاشرت با دوستان را ابزاری برای شناخت هویت خود میدانند. در این مرحله دیگر نمیخواهند که با آنها مانند کودکان رفتار شود و میخواهند همه بفهمند که بزرگ شدهاند. در این میان، هر نوع رفتار از جانب والدین که ناقض حس و حال این مرحله از رشدشان باشد را طرد میکنند و اگر والدین در درک آنها و رفتار صحیح با آنها تلاش نکنند یا تلاش بیفایده داشته باشند، با مشکلات زیادی مواجه میشوند. در این مقاله میخواهیم به چند رفتار اشتباه والدین اشاره کنیم که منجر به خشم نوجوان میشود:
۱- شما اصرار میکنید که خودتان درست میگویید. دقیقا زمانی که نوجوان میخواهد احساس کند که وجود دارد، قدرت انتخاب، توانایی فکر کردن و تصمیم گرفتن دارد، شما اصرار میکنید که او اشتباه میکند و شما درست میگویید. بنابراین، نوجوان احساس میکند شما میخواهید قدرت و بزرگتر بودن خود را به او ثابت کنید و به او ثابت کنید که نمیفهمد.
۲- شما دنیا را از زاویه دید آنها نمیبینید. اینکه در مقابل نوجوانتان، بر دیدگاه خود پافشاری کنید کاری بسیار اشتباه است. بهتر است گاهی سعی کنید که دنیا را از چشمان او ببینید. بهتر است گاهی به دنیای او بروید و ببینید که دنیای او چگونه است. نوجوانها علاقه زیادی به نوگرایی دارند و به پذیرفتن زمان گذشته تمایل چندانی ندارند. بنابراین، اگر اصرار به زمان و زبان خود کنید، آنها را از خود دور میکنید.
۳- مسوولیتپذیری را به آنها آموزش دهید. در این مرحله آنها آماده بزرگ شدن و قبول مسوولیت هستند اما اگر شما ندانید که چگونه مسوولیتپذیری را به آنها آموزش دهید، تا سالها بعد آنها افرادی بیمسوولیت باقی میمانند. در این مرحله بهتر است آنها انتخابگر بودن را یاد بگیرند و بفهمند که هر انتخابی نتایجی دارد که مسوولیت آن نتایج فقط با خودشان است.
۴- شما به حد و حریم آنها احترام نمیگذارید. احتمالا اغلب نوجوان را کنترل میکنید، به جای او فکر میکنید، به جای او انتخاب میکنید و به کرات او را نصیحت میکنید. به بیانی دیگر، دائما سرتان در حریم آنها میچرخد. فراموش نکنید که کنترل بیش از حد نوجوان را خشمگین میکند و در نهایت نیز منجر به از دست دادن کنترل خودتان میشود. اجازه دهید نوجوان شما حریمی مستقل را برای خود تشکیل دهد و به آن حریم احترام بگذارید.
۵- شما به آنها اعتماد نمیکنید. حس مورد اعتماد نبودن یکی از بدترین احساساتی است که شما به هر انسانی میتوانید منتقل کنید، مخصوصا اگر او یک نوجوان باشد. نوجوان در مرحلهای است که میخواهد به این باور برسد و دیگران را به این باور برساند که «میتواند». وقتی شما دائما از روی بیاعتمادی با او رفتار میکنید، در واقع احساس او نسبت به خود را منفی میکنید و او خشم ناشی از این احساس را بر شما تخلیه خواهد کرد. زیرا او شما را مقصر این پیام و احساس میداند.
۶- به حرف آنها گوش میدهید اما آنها را درک نمیکنید. شما به حرف او گوش میدهید اما آنچه خود میخواهید را شنیده یا برداشت میکنید، حرفشان را قطع میکنید، زود قضاوت میکنید، نصیحت میکنید و با اینگونه رفتارها، پیام بیاهمیتی را به آنها منتقل میکنید.
۷- شما آنها را با بچههای مردم یا با خواهر و برادرشان مقایسه میکنید. مقایسه کردن یعنی اینکه «تو کافی نیستی، تو خوب نیستی، باید بهتر باشی». وقتی شما نوجوانتان را با دیگران مقایسه میکنید در حقیقت این پیامها را به او منتقل میکنید. نتیجه مقایسهها این است که نوجوان شما حس ارزشمندی و توانمندی خود را از دست میدهد و از خود دور میشود. او شما را مسبب این حال بد میداند و از شما خشمگین میشود.
۸- شما حرفهای تکراری به او میزنید. اگر قاطعیت ندارید، سعی نکنید این ضعف خود را با تکرار حرفها بپوشانید. نوجوانان از شنیدن حرفها و دستورالعملهای تکراری بیزار هستند و از این کار شما احساس بیکفایتی میکنند. بهجای بالا بردن کمیت حرف خود، کیفیت حرفتان را بالا ببرید. اینکه به کرات به آنها بگویید که چه کار کنند یا چطور باشند، نهتنها موثر نیست بلکه یک نوع تنبیه به شمار میرود و اثرات منفی دارد. سخن بهتر است کوتاه و اثرگذار باشد.
ارسال نظر