ازدواج سفید واکنش جامعه به انعطافناپذیری ساختار اجتماعی است
نکته اول بالا رفتن سن ازدواج در ایران است. علت این امر مشخصا نبود شغل و درآمد است اما ازدواجهایی هم که در سنین بالا اتفاق میافتد، ازدواجهای متزلزلی است. آمارها نشان میدهد حدود ۹۰ درصد از مردان ایرانی پیش از ازدواج رسمی، رابطه جنسی را بهطور کامل تجربه میکنند. آن ۱۰ درصد باقی مانده نیز عموما زیر ۲۴ سال سن دارند. به این معنی که بیشتر آنان در این سن شرایط تجربه روابط جنسی را نداشتهاند. گسترش آمار طلاق در کشور و بهدنبال آن گسترش شکلگیری تک زیستی یا خانههای یک نفره، زمینههای بروز پدیدهای به نام ازدواج سفید را تقویت میکند. این مقدمه کوتاه به ما نشان میدهد که جمعیت بالایی از جوانان ۲۴ تا ۳۴ ساله کشور که یا امکانات لازم برای ازدواج ندارند یا اینکه طلاق گرفتهاند، ممکن است دست به انتخاب همزیستی غیررسمی یا ازدواج سفید بزنند. این امکان کموبیش وجود دارد و همانطور که گفته شد در شهرهای بزرگ ایران رواج یافته است.
نکته دیگر درباره ازدواج سفید آن است که آیا این پدیده را باید بهعنوان یک آسیب اجتماعی بشناسیم یا سبکی نوین از زندگی؟ اینگونه از ازدواج که در کشورهای غربی رواج بیشتری دارد، در واقع سبکی از زندگی است. اما در ایران بافت فرهنگی متفاوتی وجود دارد و باید دراین باره بحث کرد. یکی از تفاوتهای فرهنگی میان ما و برخی کشورهای توسعهیافته این است که در اینگونه کشورها ایجاد دوستی یا پیوند رسمی ازدواج مبتنی بر اشتراک نظر، تمایل و عشق دو سویه است. طبعا با زوال این تمایل یا عشق، قرارداد ازدواج هم پایان میگیرد و افراد بهدنبال زندگیهای تازهتری میروند. در ایران ازدواج براساس تمایل دوسویه یا عشق دوسویه نیست. بهتر بگویم معمولا عامل اصلی در ازدواج مصلحت است. مصلحت به معنای چیزی فرای خواست دو نفر. منفعت، خواست خانواده و... میتوانند مصادیقش باشند. به هر حال شکلگیری ازدواج در ایران متغیرهای متعددی دارد که فراهم آوردن همه آنها در کنار هم دشوار و میل به ازدواج را در میان جوانان کاهش داده است. در واقع باید بپذیریم که ازدواج سفید واکنش به دشواریهای ازدواج است. پاسخ به وجود و اثرگذاری متغیرهای متعدد در ازدواج رسمی است. یک گونه شانه خالی کردن از مسوولیتها و تبعات ازدواج رسمی هم به لحاظ حقوقی و هم به لحاظ اجتماعی و هم به لحاظ شخصی.
این پدیده اگرچه حاصل آسیبهای اجتماعی است و حتی میتواند آسیبهای اجتماعی متعددی بهدنبال داشته باشد اما خودش را بیشتر باید بهعنوان یک واکنش اجتماعی در مقابل ساختارها و نهادهای سفت و سخت جامعه در نظر گرفت. آمارها به ما میگویند که بیش از ۶۰ درصد از مردان متاهل بالای ۴۰ سال دست کم یک بار به زنانشان خیانت کردهاند. این آمار بسیار بالا ریشه در چه چیزی دارد؟ کسانی که مورد سنجش این تحقیق بودهاند دست کم دو دهه پیش ازدواج کردهاند، یعنی زمانی که سیطره ازدواج رسمی و سنتی بیشتر بود. پس چرا این حجم از خیانت وجود دارد؟ این قشر از افراد پس از رسیدن به چهل سالگی که معمولا خوشتیپتر و پولدارتر میشوند به نهاد و ساخت سنتی ازدواجشان واکنش نشان میدهند. آنها از پیر شدن میترسند و چون زندگیشان کمتر مبتنی بر عشق است، بهدنبال راهکاری برای جبران آن میگردند.
واقعیت آن است که یک موقعیت پیچیده از مشکلات و بحرانهای اقتصادی و اخلاقی ستونهای زندگی قشر جوان و میانسال را متزلزل کرده است. تحقیقات ما نشان داده که بیش از ۸۰ درصد مردان جوان با دخترانی که رابطهای با آنها داشتهاند، ازدواج نمیکنند. آنها به تصور اینکه نامزدشان پیشتر با کسی در ارتباط نبوده است، او را به همسری انتخاب میکنند. این یک وضعیت متناقض نماست. متاسفانه جامعه ما هم با روابط چندگانه مردان سادهتر کنار میآید و این موضوع با توجه به واقعیات امروز جامعه، زمینه بروز بحرانهای خانوادگی و سونامی طلاق را بیش از پیش فراهم میکند. من شخصا میتوانم بفهمم که از دواج سفید در این شرایط بحران زده اجتماعی برای جوانان یک گونه واکنش هیجانی است. با این همه واقعا باید از خدا بخواهیم که زنان و مردان دارای همسر پا در این موقعیت نگذارند. متاسفانه بسیاری از موردهای اینگونه در کشور ما وجود دارند که هربار پروندههایشان برای بررسی به ما ارجاع میشود. من معتقدم تا زمانی که بیکاری و فقر وجود دارد و امنیت شغلی در کشور ما در آستانه بحران باشد، این مشکل ریشه کن نخواهد شد. مطمئن باشید کسی که دو یا سه شیفت کار میکند، نمیتواند زندگی سالمی به لحاظ روحی و اجتماعی تشکیل دهد.
ارسال نظر