همه چیزمان به همه چیزمان میآید!<br>
سهیل سلیمانی
شبکه ویدئو رسانه خانگی به معنای امروزش عمر چندانی در کشورمان ندارد و مثل خیلی چیزهای نو دیگر با نظرات مختلفی روبهرو است. خیلیها آن را حیات مجددی برای سینمای نیمه جان این روزها میدانند و از آن دفاع میکنند و خیلی دیگر آن را دشمن درجه یک آن. عدهای معتقدند که تا قانون کپی رایت وجود نداشته باشد این رسانه نمیتواند در نهایت حرفی برای گفتن داشته باشد و عدهای دیگر از تاثیرگذاری آن میگویند. دستهای آن را یک برگ برنده در نبود امکان راهاندازی شبکههای تلویزیونی خصوصی در کشور میدانند برای عرضه برنامههای مختلف و دستهای هم به علت خرید و فروش شدن برنامهها در آن نهایتا آن را در کشورمان موفق نمیدانند و.
شبکه ویدئو رسانه خانگی به معنای امروزش عمر چندانی در کشورمان ندارد و مثل خیلی چیزهای نو دیگر با نظرات مختلفی روبهرو است. خیلیها آن را حیات مجددی برای سینمای نیمه جان این روزها میدانند و از آن دفاع میکنند و خیلی دیگر آن را دشمن درجه یک آن. عدهای معتقدند که تا قانون کپی رایت وجود نداشته باشد این رسانه نمیتواند در نهایت حرفی برای گفتن داشته باشد و عدهای دیگر از تاثیرگذاری آن میگویند. دستهای آن را یک برگ برنده در نبود امکان راهاندازی شبکههای تلویزیونی خصوصی در کشور میدانند برای عرضه برنامههای مختلف و دستهای هم به علت خرید و فروش شدن برنامهها در آن نهایتا آن را در کشورمان موفق نمیدانند و.
سهیل سلیمانی
شبکه ویدئو رسانه خانگی به معنای امروزش عمر چندانی در کشورمان ندارد و مثل خیلی چیزهای نو دیگر با نظرات مختلفی روبهرو است. خیلیها آن را حیات مجددی برای سینمای نیمه جان این روزها میدانند و از آن دفاع میکنند و خیلی دیگر آن را دشمن درجه یک آن. عدهای معتقدند که تا قانون کپی رایت وجود نداشته باشد این رسانه نمیتواند در نهایت حرفی برای گفتن داشته باشد و عدهای دیگر از تاثیرگذاری آن میگویند. دستهای آن را یک برگ برنده در نبود امکان راهاندازی شبکههای تلویزیونی خصوصی در کشور میدانند برای عرضه برنامههای مختلف و دستهای هم به علت خرید و فروش شدن برنامهها در آن نهایتا آن را در کشورمان موفق نمیدانند و... اگر همین طور پیش بروی میتوان اقوال مختلفی را برای این پدیده در کشور ترسیم کرد؛ اما از همه اینها که بگذریم ده سالی میشود که به شکل نوینش این رسانه پا گرفته و کژدارومریز دارد به راهش ادامه میدهد.
برای آسیبشناسی یک مدیوم جدید باید از کجا شروع کرد؟ آیا باید سریع برویم سراغ اینکه مثلا چرا برای خرید امتیاز رایت یک فیلم ۶۰۰ میلیون تومان پرداخت شده؟ یا اینکه چرا در همین رسانه فیلمهایی با رقمهای عجیب و غریب ۵۰ میلیون تومان و حتی کمتر تولید میشود؟ یا نه باید شروع کنیم به حساب و کتاب و چرتکه انداختن که مثلا از فروش فلان فیلم چقدر گیر فلان شرکت و شخص آمده و... شاید در برههای از این آسیبشناسی باید سراغ این بخش از ماجرا هم رفت، اما موضوع کلی چیز دیگری است. اینجا هم ماجراهای دلال بازی و کم کاری عوامل و هزینه نکردنها به میان میآید. اینجا هم صحبت از لابیهایی است که کار را برای عدهای اینقدر سهل کرده که فیلمهایی میسازند که لقب «شانه تخم مرغی» را برای این رسانه به ارمغان میآورند و از آن طرف کار عدهای دیگر را اینقدر سخت گرفته که طرف بعد از کلی دوندگی هنوز موفق به جلب رضایت هیچ رسانهای برای پخش کارش نشده آن هم کاری که شاید با تمام سرمایه شخصیاش به امید آیندهای بهتر تولید شده. همان طور که گفتم داستان این مدیوم جدید حکایت خیلی از چیزهای نوظهورمان بوده و هست. به قول زنده یاد علی حاتمی همه چیزمان به همه چیزمان میآید.
شبکه ویدئو رسانه خانگی چه خوشمان بیاید و چه نه، امروز به یکی از ارکان تعیینکننده در صنعت فیلمسازی کشور بدل شده. صنعتی که باید در همین ابتدای راه به جای تخریبش از آن مراقبت کنیم تا بتواند در مسیر حرفهای شدن درست گام بردارد. اینکه مدام میشنویم فلان مجموعه در شبکه خانگی خوب فروخته یا فلان فیلم با کله خورده زمین، اینکه میبینیم خیلی از چهرههای مطرح سینما و تلویزیون برای حضور در این رسانه اعلام آمادگی کردهاند و اینکه امروز گردش مالی قابل قبولی در این رسانه وجود دارد، اینقدر که خیلی از سرمایهگذاران را به سرمایهگذاری در آن تشویق کرده همه و همه خبر از این ماجراست که یک چیز جدید در حال شکل گیری است. یک اتفاق جدید شاید بهتر است بگوییم. اینکه مخاطب ایرانی کم کم دارد یاد میگیرد که برای داشتن یک محصول فرهنگی باید هزینهاش را پرداخت کند و محصول فرهنگی را هم باید در بسته هزینههای خانوادهاش بگنجاند. اتفاقی که شاید تا همین یکی دو سال پیش بیشتر به جوکی برای خنداندن مردم مینمود تا واقعیتی مبرهن. به سبب همین اهمیت و هزار و یک دلیل دیگر در این شماره پرونده کوچکی درباره آسیبشناسی این رسانه جمعآوری کردهایم تا شاید بشود واقعبینانهتر به این مدیوم جدید نگاهی انداخت هر چند حرفها و بحثهای نگفته زیادی باقی ماند که گذاشتیمشان برای بعد.
شبکه ویدئو رسانه خانگی به معنای امروزش عمر چندانی در کشورمان ندارد و مثل خیلی چیزهای نو دیگر با نظرات مختلفی روبهرو است. خیلیها آن را حیات مجددی برای سینمای نیمه جان این روزها میدانند و از آن دفاع میکنند و خیلی دیگر آن را دشمن درجه یک آن. عدهای معتقدند که تا قانون کپی رایت وجود نداشته باشد این رسانه نمیتواند در نهایت حرفی برای گفتن داشته باشد و عدهای دیگر از تاثیرگذاری آن میگویند. دستهای آن را یک برگ برنده در نبود امکان راهاندازی شبکههای تلویزیونی خصوصی در کشور میدانند برای عرضه برنامههای مختلف و دستهای هم به علت خرید و فروش شدن برنامهها در آن نهایتا آن را در کشورمان موفق نمیدانند و... اگر همین طور پیش بروی میتوان اقوال مختلفی را برای این پدیده در کشور ترسیم کرد؛ اما از همه اینها که بگذریم ده سالی میشود که به شکل نوینش این رسانه پا گرفته و کژدارومریز دارد به راهش ادامه میدهد.
برای آسیبشناسی یک مدیوم جدید باید از کجا شروع کرد؟ آیا باید سریع برویم سراغ اینکه مثلا چرا برای خرید امتیاز رایت یک فیلم ۶۰۰ میلیون تومان پرداخت شده؟ یا اینکه چرا در همین رسانه فیلمهایی با رقمهای عجیب و غریب ۵۰ میلیون تومان و حتی کمتر تولید میشود؟ یا نه باید شروع کنیم به حساب و کتاب و چرتکه انداختن که مثلا از فروش فلان فیلم چقدر گیر فلان شرکت و شخص آمده و... شاید در برههای از این آسیبشناسی باید سراغ این بخش از ماجرا هم رفت، اما موضوع کلی چیز دیگری است. اینجا هم ماجراهای دلال بازی و کم کاری عوامل و هزینه نکردنها به میان میآید. اینجا هم صحبت از لابیهایی است که کار را برای عدهای اینقدر سهل کرده که فیلمهایی میسازند که لقب «شانه تخم مرغی» را برای این رسانه به ارمغان میآورند و از آن طرف کار عدهای دیگر را اینقدر سخت گرفته که طرف بعد از کلی دوندگی هنوز موفق به جلب رضایت هیچ رسانهای برای پخش کارش نشده آن هم کاری که شاید با تمام سرمایه شخصیاش به امید آیندهای بهتر تولید شده. همان طور که گفتم داستان این مدیوم جدید حکایت خیلی از چیزهای نوظهورمان بوده و هست. به قول زنده یاد علی حاتمی همه چیزمان به همه چیزمان میآید.
شبکه ویدئو رسانه خانگی چه خوشمان بیاید و چه نه، امروز به یکی از ارکان تعیینکننده در صنعت فیلمسازی کشور بدل شده. صنعتی که باید در همین ابتدای راه به جای تخریبش از آن مراقبت کنیم تا بتواند در مسیر حرفهای شدن درست گام بردارد. اینکه مدام میشنویم فلان مجموعه در شبکه خانگی خوب فروخته یا فلان فیلم با کله خورده زمین، اینکه میبینیم خیلی از چهرههای مطرح سینما و تلویزیون برای حضور در این رسانه اعلام آمادگی کردهاند و اینکه امروز گردش مالی قابل قبولی در این رسانه وجود دارد، اینقدر که خیلی از سرمایهگذاران را به سرمایهگذاری در آن تشویق کرده همه و همه خبر از این ماجراست که یک چیز جدید در حال شکل گیری است. یک اتفاق جدید شاید بهتر است بگوییم. اینکه مخاطب ایرانی کم کم دارد یاد میگیرد که برای داشتن یک محصول فرهنگی باید هزینهاش را پرداخت کند و محصول فرهنگی را هم باید در بسته هزینههای خانوادهاش بگنجاند. اتفاقی که شاید تا همین یکی دو سال پیش بیشتر به جوکی برای خنداندن مردم مینمود تا واقعیتی مبرهن. به سبب همین اهمیت و هزار و یک دلیل دیگر در این شماره پرونده کوچکی درباره آسیبشناسی این رسانه جمعآوری کردهایم تا شاید بشود واقعبینانهتر به این مدیوم جدید نگاهی انداخت هر چند حرفها و بحثهای نگفته زیادی باقی ماند که گذاشتیمشان برای بعد.
ارسال نظر