مرده ریگ حاشیهنشینها
«گاهی زندگی، سخت بر شانههایت سنگینی میکند. آن قدر که فکر میکنی فرو رفتهای در زمین زیر پا و داری بلعیده میشوی. تاب ایستادن در تو تمام میشود. به خودت که میآیی در همه آینهها از تو تنها یک صورتک سنگی نقش بسته با دو چشم تیلهای بیفروغ و راه منجمد شده اشکی که از آن دو دریچه تاریک فرو غلتیده است. ناخنهایت را تیز میکنی که چنگ بیندازی به ریسمانی - هرچند پوسیده - که بمانی، فقط بمانی. » برخلاف تصورتان این خلاصه یا دیالوگی از یک نمایش نیست دل نوشتهای از غزل اسکندرنژاد کارگردان نمایش مردهریگ است که چندی است مهمان کارگاه نمایش است و تا هفته آینده اجرایش به پایان میرسد.
«گاهی زندگی، سخت بر شانههایت سنگینی میکند. آن قدر که فکر میکنی فرو رفتهای در زمین زیر پا و داری بلعیده میشوی. تاب ایستادن در تو تمام میشود. به خودت که میآیی در همه آینهها از تو تنها یک صورتک سنگی نقش بسته با دو چشم تیلهای بیفروغ و راه منجمد شده اشکی که از آن دو دریچه تاریک فرو غلتیده است. ناخنهایت را تیز میکنی که چنگ بیندازی به ریسمانی - هرچند پوسیده - که بمانی، فقط بمانی.» برخلاف تصورتان این خلاصه یا دیالوگی از یک نمایش نیست دل نوشتهای از غزل اسکندرنژاد کارگردان نمایش مردهریگ است که چندی است مهمان کارگاه نمایش است و تا هفته آینده اجرایش به پایان میرسد. مرده ریگ میراثی است که افراد بعد از مرگشان میگذارند، اما گاهی این مرده ریگ خانه و ماشین و پول نیست. بدبختی و مصیبت است، این موضوعی است که در این نمایش به تصویر میآید. نمایشی که مورد توجه منتقدان زیادی قرار گرفته است. سه خواهر در یک مکان دورافتاده و نزدیک یک کارخانه صنعتی و ایستگاه قطار زندگی میکنند. رابطه این خانواده با حضور یکی از کارگران کارخانه دچار تغییر میشود و تغییر بزرگ زندگی این اشخاص به عنوان یک اتفاق مهم و اثرگذار در زندگی آنها
شکل میگیرد. آنچه در زندگی این خانواده اهمیت دارد کار سخت و پرمشقت است. این نمایش که نخستین اجرای خود را در سال ۹۲ به عسل بدیعی تقدیم کرد نوشته تهمینه محمدی و بازی بهناز جعفری، نسیم ادبی، فهیمه امنزاده و مهدی صباغی است. روایتی تلخ و واقعی از خانوادههای حاشیهنشین. روایتی که میتوانید در یکی از راهروهای پیچدر پیچ تئاتر شهر در کارگاه نمایش آن را دیده باشید.
ارسال نظر