قطبنمای نشاط و امید اجتماعی
عکس: مجتبی سرانجامپور
حسین ساسانی
دبیرکل کنفدراسیون صنعت ایران
از من خواسته شد تا در خصوص فراز و فرود اخلاقیات در جامعه ایرانی مطلبی بنویسم و پیرامون این سوال که «آیا میانگین پایبندی اخلاقی ایرانیان در دو دهه اخیر کاهش یافته یا بهبود پیدا کرده است؟»، نظرات خود را بیان کنم. از آنجا که قضاوت در این خصوص کار سختی است و ذاتا بنده صلاحیت این کار را ندارم، لذا قصد دارم فقط نکاتی اجمالی در خصوص جوامع ارزشمدار و اخلاقمحور ارائه کنم و قضاوت نهایی را به خواننده و مخاطبان فهیم دنیای اقتصاد واگذار کنم.
حسین ساسانی
دبیرکل کنفدراسیون صنعت ایران
از من خواسته شد تا در خصوص فراز و فرود اخلاقیات در جامعه ایرانی مطلبی بنویسم و پیرامون این سوال که «آیا میانگین پایبندی اخلاقی ایرانیان در دو دهه اخیر کاهش یافته یا بهبود پیدا کرده است؟»، نظرات خود را بیان کنم. از آنجا که قضاوت در این خصوص کار سختی است و ذاتا بنده صلاحیت این کار را ندارم، لذا قصد دارم فقط نکاتی اجمالی در خصوص جوامع ارزشمدار و اخلاقمحور ارائه کنم و قضاوت نهایی را به خواننده و مخاطبان فهیم دنیای اقتصاد واگذار کنم.
عکس: مجتبی سرانجامپور
حسین ساسانی
دبیرکل کنفدراسیون صنعت ایران
از من خواسته شد تا در خصوص فراز و فرود اخلاقیات در جامعه ایرانی مطلبی بنویسم و پیرامون این سوال که «آیا میانگین پایبندی اخلاقی ایرانیان در دو دهه اخیر کاهش یافته یا بهبود پیدا کرده است؟»، نظرات خود را بیان کنم. از آنجا که قضاوت در این خصوص کار سختی است و ذاتا بنده صلاحیت این کار را ندارم، لذا قصد دارم فقط نکاتی اجمالی در خصوص جوامع ارزشمدار و اخلاقمحور ارائه کنم و قضاوت نهایی را به خواننده و مخاطبان فهیم دنیای اقتصاد واگذار کنم.
جامعه اخلاقمحور، بر پایه میزان پایبندی عملی مردم و مسوولان جامعه به ارزشهای محوری و اصول بنیادین شکل میگیرد و تا زمانی که ارزشها در لایههای درونی و باور انسانها نهادینه نشده باشد، نمیتوان امیدوار شد که یک جامعه به سمت جامعه اخلاقمدار در حرکت باشد. ارزشهای محوری، فارغ از میزان کیفیت آنها، نیازمند پایبندی عملی افراد به آنهاست. ارزشها را زمانی میتوان در یک جامعه مشاهده کرد که مبنای تصمیمگیری و عملکرد مدیران جامعه و عموم مردم باشد.
ارزشهای مشترک؛
قطبنمای حرکت جامعه
به نظر میرسد که ارزشها و اصول بنیادین یک جامعه، فاکتورهای ذهنی هستند که رفتار اعضای یک جامعه را هدایت کرده و به چگونگی زندگی و کار آنان جهت میبخشند. یک جامعه اخلاقی، در واکنش به تغییرات شرایط مختلف، ارزشهای بنیادی خود را تغییر نمیدهد، بلکه در صورت لزوم، باید شرایط را تغییر دهد تا بتواند ارزشهای بنیادی خود را حفظ کند. ارزشهای محوری، مبانی و اصولی هستند که رفتار افراد یک جامعه را با یکدیگر و با دیگر ملل پایهگذاری میکند. هر یک از افراد یک جامعه، از نظر فرهنگ، استعداد و برخی باورها، با هم تفاوت دارند. ارزشهای محوری و اصول اخلاقی مشترک آنها سبب میشود که به جای ایجاد تضادها و تردیدها، این تفاوتها تبدیل به قدرت شوند. این مجموعه ارزشها موجب میشوند که افراد بدون هراس از انتقامجویی، با صراحت و اعتماد به یکدیگر، کار کنند و بدون نگرانی از بابت سوءتعبیر از نظراتشان، به آسانی نظرات خود را ابراز کنند.
به طور خلاصه، در سایه ارزشهای محوری اخلاقی، میتوان فضای گروهی توأم با مشارکت، همکاری و اثربخشی را در جامعه به وجود آورد که همه افراد در این فضا از شکوفایی استعدادهای خلاقشان و رسیدن به قابلیت کامل بهرهمند شوند، اما برای ایجاد فضایی با این ویژگی، نیازمند داشتن یک قطبنما هستیم. همانطور که میدانید وظیفه قطبنما نشان دادن جهت است و بهرغم اینکه هر کدام از ما از نظر فرهنگ، استعداد و برخی باورها با هم تفاوت داریم، ولی این قطبنما در قالب اصول و ارزشهای محوری مشترک در سطح ملی سبب میشود که بهجای ایجاد تضادها و تردیدها، این تفاوتها تبدیل به توانمندی شده و در راه دستیابی به هدف اصلی با همت، باور، زبان و نگاه مشترک مورد استفاده قرار گیرد.
حال با این مقدمه و تعریف از ارزشهای محوری و اصول اخلاقی، به شرح برخی ویژگیهای یک جامعه ارزشمحور و اخلاقمدار میپردازیم تا خوانندگان محترم، این ویژگیها را با شرایط جامعه امروزی کشورمان مقایسه کنند و میزان پایبندی به ارزشها و اخلاقیات را به قضاوت بنشینند:
اول: امید و اشتیاق
پایبندی به ارزشهای محوری و اخلاقیات، زمانی در یک سرزمینی تبلور مییابد که وقتی به آنجا گام مینهیم، تحت تأثیر انرژی، اشتیاق و اعتماد مردم عادی به آینده کشورشان قرار گیریم. این باور که فردا میتواند بهتر از امروز باشد، بایستی در جامعه ارزشمحور و اخلاقمدار موج زند، ضمن آنکه هر کسی برای ساختن آیندهای بهتر خود را مسوول بداند و هر کاری که از دستش بر میآید انجام دهد. طبیعی است که این روح تأثیرگذار، موتور اصلی تحرک و پویایی سیاست، اقتصاد، صنعت، تکنولوژی و ... است و جامعه در یک چرخه مارپیچ اخلاقمدار به سمت تعالی حرکت میکند.
همچنین، در یک جامعه اخلاقمدار، ارزشهای بنیادی و باورهای اخلاقی مشترک جامعه، در رگ و پی جمع عظیمی از مردم جامعه ارزشمحور و اخلاقمدار، نهادینه است. ارزشهایی چون نو بودن و نو شدن در کلیه سطوح جامعه پیریزی میشود و ایده «نو شدن»، عامل اصلی آفرینش فرهنگ تلقی میگردد.
دوم: ارزشبخشی به ثروت مشروع
در یک جامعه ارزشمحور و اخلاقمدار، داشتن ثروت، به شرطی که حاصل تلاش ذهنی و جسمی باشد، یک ارزش تلقی میشود. به عبارت دیگر در چنین جامعهای، ثروت نماد ارزش است و معنای این جمله آن است که داشتن سرمایه و مال و اموال ناپسند نیست و ضرورتی ندارد که کسی ثروت خود را پنهان کند. در اینگونه جوامع، بیشتر ثروت مردم، بهجای اینکه موروثی باشد، حاصل کار و کوشش آنهاست و همین جامعه قادر است که ثروتهای نامرئی فعالیتهای اقتصادی غیررسمی و غیرقانونی را به دارایی قانونی تبدیل کند و شاید بتوان گفت که یکی از قوانین جامعه مورد نظر این است که «ثروت» تاریخ مصرف دارد و اگر مدت طولانی بیمصرف بماند، بوی تعفن آن بلند میشود.
بنابراین اگر جامعه ارزشمحور و اخلاقمدار میخواهیم، باید ثروتمندان را تحمل کنیم. فرد ثروتمند در این جامعه، به جای تحمل، مورد ستایش قرار میگیرد؛ البته به شرطی که ثروت او از راهی آبرومندانه و شرافتمندانه بهدست آمده باشد. اعتقاد به افزایش طبیعی ثروت، رفاه و نعمت برای این جامعه به این معناست که زندگی روز به روز به سبب افزایش ثروت برای همه بهتر میشود. جهان روز به روز ثروتمندتر میشود، نشانههای فقر ناپدید خواهد شد و سرانجام جامعه جهانی در اندیشه متعالی شدن نسبت به گذشته، گامهای استواری را همراه خود خواهد داشت.
به این ترتیب، در یک جامعه ارزشمحور و اخلاقمدار، وظیفه مسوولان و سطوح بالای مدیریت اجرایی، تدارک دیدن انرژی و فراهم ساختن منابع و امکانات نیست، بلکه وظیفه آنان آزاد کردن انرژی جامعه و افراد آن در راستای دستیابی به خواستهها و آمال بشری است. تنها در این صورت است که افراد جامعه میتوانند خود را با پیچیدگیهای جامعه و با تغییرات روزافزون جامعه جهانی انطباق دهند.
سوم: خودآگاهی و اعتماد به نفس اعضای جامعه
مردمان یک جامعه اخلاقمحور، دارای خودآگاهی هستند؛ یعنی توانایی درک حالات روحی، احساسات و عواطف و انگیزههای خود و نیز تاثیر آن بر دیگران، از طریق افزایش اعتمادبهنفس، خودارزیابی واقعگرایانه و خودانتقادی. به علاوه دارای خودنظمی هستند، به این معنی که توانایی کنترل یا تغییر مسیر تمناها، خواستهها و حالات روحی غریب، تأمل در داوری و تفکر قبل از اقدام را، از طریق احساس ارزشمندی و اصالت و آمادگی برای تغییر، دارا هستند.
برای افراد چنین جامعهای، اشتیاق و دلبستگی به کار، دلایلی فراسوی مسائل مالی و موفقیت شغلی دارد. افرادی که در چنین فضایی نفس میکشند، به سبب تعهد بالای انسانی و ملی، تمایل شدیدی به پیگیری اهداف همراه با انرژی و پشتکار از طریق انگیزه قوی برای دستیافتن به موقعیت مناسب دارند و در مسیر دستیابی به این اهداف، حتی به هنگام رویارویی با شکست از نوعی خوشبینی ذاتی برخوردارند. دارای همدلی هستند به این معنی که از توانایی درک حالات عاطفی دیگران و نیز مهارت رفتار با دیگران بر اساس واکنشهای عاطفی آنها برخوردارند. در نهایت اینکه مردم اینگونه جوامع، مردمی هستند که از اعماق وجود میخواهند از گذشته بگسلند و همه امید خود را به آیندهای نو ببندند.
در یک جامعه ارزشمحور، چهار عامل «اطلاعات»، «انگیزه»، «سرمایهگذاری» و «نوآوری» با یکدیگر در هم آمیخته میشود و راه بر پیشرفت بشریت هموار میگردد و جالب اینکه این چهار عامل در سراسر تاریخ رمز ترقی و پیشرفت بودهاند. تلفیق این عوامل معمولاً حاصل نمیشود، مگر اینکه بستری مناسب در باورها و اعتقادات مردم در حوزههایی که مورد بحث قرارگرفته، به وجود آید.
چهارم: نوعدوستی صاحبان کسبوکار
نوعدوستی اشخاص، به رغم نیتهای خیری که در آن هست، برای آسایش مردم و ثروتمند کردن جامعه انسانی در اولویت اول و برای دنیای بشریت در نگاه کلانتر، کافی نیست. آنچه را که اشخاص با کمال مباهات انجام میدهند، باید سرمشق همه افراد جامعه، بنگاههای بزرگ اقتصادی و دولت قرار گیرد؛ یعنی نهادهایی که باید به نفع بقیه، فراتر از مرزها و نسلهای خود حرکت کنند. در این صورت و فقط در این صورت است که میتوان گفت دارای یک جامعه ارزشمحور و اخلاقمدار هستیم که همه افراد حقیقی و حقوقی به مسوولیتهای اجتماعی خود واقف بودهاند و بدان عمل میکنند.
همه ما صاحبان کسبوکار، بنا به مسوولیتی که در قبال جامعه خود داریم، ناگزیریم که فقیران را ثروتمند کنیم تا خود ثروتمندتر شویم و این یعنی اینکه تکلیفمان بیشتر از این است که فقط مالیات خود را بپردازیم. معنای این سخن این است که باید برای توسعه یکپارچه مناطق توسعهنیافته داخلی و خارجی سرمایهگذاری کنیم. همچنین در تکنولوژیهایی سرمایهگذاری کنیم که به طبیعت و محیطزیست آسیب کمتری میرسانند، گو اینکه چنین سرمایهگذاریهایی ممکن است در کوتاهمدت بازدهی اقتصادی نداشته باشند. ما و بنگاههای اقتصادیمان باید یاد بگیریم تا نوک بینی خود را نبینیم تا نوادگان ما بتوانند در فضایی زندگی کنند که تلاش و کار مایه اصلی حیات آنها باشد.
پنجم: اعتماد بیشتر، صراحت بیشتر، همگرایی بیشتر
در جوامعی که پایبند ارزشها و اصول اخلاقی هستند، همه افراد آگاهانه خود را در موفقیت و شکستها سهیم میدانند. از اینرو در چنین فضایی، همکاری، نوآوری و یادگیری مستمر، رونق مییابد. بنابراین با شناسایی و پایبندی به ارزشها و اصول اخلاقی، احساس امنیت و ثبات در نزد تک تک مردم بیشتر شده و زیربنایی شفاف و مستحکم فراهم میشود تا آینده کشور و خود را با آن بنا کنند. راهبری و مدیریت کشور بر مبنای ارزشها و اصول اخلاقی مشترک، موجب میشود افراد بدون هراس از بداندیشی و کارشکنی، با صراحت و اعتماد با یکدیگر تعامل کنند و نگران سوء تعبیر از نظرات و عقایدشان نباشند.
خلاصه اینکه؛ در صورت پایبندی عملی و تعهد واقعی به ارزشها و اصول اخلاقی، همگرایی و سینرژی فزایندهای برای تحقق اهداف متعالی فراهم میشود. توجه عمیق و قلبی به انسانهای جامعه و سرنوشت آنان در نزد تک تک افراد در جهت بهبود مستمر کیفیت زندگی آنان خواهد داشت. تصمیمگیری و عمل بر پایه ارزشها و اصول اخلاقی و حاکم کردن این ارزشها بر رفتارهای فردی و جمعی در جامعه، موجب خواهد شد تا بیش از پیش حکمت و فرزانگی را شالوده فهم پدیدهها و واقعیتهای زندگی خود قرار دهیم.
حاکمیت چنین فضایی، باعث میشود که در زمینه توسعه کشور هم، اندیشههای نوینی تکوین یابد تا احساس مسوولیت بیشتر در قبال سرنوشت و کیفیت زندگی انسانها ایجاد شود. کاهش ناملایمات ملی و اجتماعی از راه پایبندی به ارزشها و اخلاقیات انسانی با هدف سالمسازی رفتارهای فردی و اجتماعی و حرکت به سمت توسعه پایدار کشور تسریع مییابد. کسب مهمترین مهارت مورد نیاز انسان امروزین یعنی همدلی متعالی، هموارتر میشود و عشق به انسانهای دیگر، برای تک تک افراد جامعه تبلور پیدا میکند. تنها در چنین فضای ارزشی است که ارزشهای اخلاقی در نزد مردم یک کشور به ارزش غایی تبدیل شده و قطبنمایی میگردد برای پیمودن راه دشوار ولی زیبایی که ترسیم میشود.
حال، پس از شرح ویژگیهای یک جامعه اخلاقمدار، خوانندگان عزیز قضاوت کنند که ما در کدام مرحله پایبندی به ارزشها و اصول اخلاقی ایستادهایم و به کدام سمت در حال حرکت هستیم ...
حسین ساسانی
دبیرکل کنفدراسیون صنعت ایران
از من خواسته شد تا در خصوص فراز و فرود اخلاقیات در جامعه ایرانی مطلبی بنویسم و پیرامون این سوال که «آیا میانگین پایبندی اخلاقی ایرانیان در دو دهه اخیر کاهش یافته یا بهبود پیدا کرده است؟»، نظرات خود را بیان کنم. از آنجا که قضاوت در این خصوص کار سختی است و ذاتا بنده صلاحیت این کار را ندارم، لذا قصد دارم فقط نکاتی اجمالی در خصوص جوامع ارزشمدار و اخلاقمحور ارائه کنم و قضاوت نهایی را به خواننده و مخاطبان فهیم دنیای اقتصاد واگذار کنم.
جامعه اخلاقمحور، بر پایه میزان پایبندی عملی مردم و مسوولان جامعه به ارزشهای محوری و اصول بنیادین شکل میگیرد و تا زمانی که ارزشها در لایههای درونی و باور انسانها نهادینه نشده باشد، نمیتوان امیدوار شد که یک جامعه به سمت جامعه اخلاقمدار در حرکت باشد. ارزشهای محوری، فارغ از میزان کیفیت آنها، نیازمند پایبندی عملی افراد به آنهاست. ارزشها را زمانی میتوان در یک جامعه مشاهده کرد که مبنای تصمیمگیری و عملکرد مدیران جامعه و عموم مردم باشد.
ارزشهای مشترک؛
قطبنمای حرکت جامعه
به نظر میرسد که ارزشها و اصول بنیادین یک جامعه، فاکتورهای ذهنی هستند که رفتار اعضای یک جامعه را هدایت کرده و به چگونگی زندگی و کار آنان جهت میبخشند. یک جامعه اخلاقی، در واکنش به تغییرات شرایط مختلف، ارزشهای بنیادی خود را تغییر نمیدهد، بلکه در صورت لزوم، باید شرایط را تغییر دهد تا بتواند ارزشهای بنیادی خود را حفظ کند. ارزشهای محوری، مبانی و اصولی هستند که رفتار افراد یک جامعه را با یکدیگر و با دیگر ملل پایهگذاری میکند. هر یک از افراد یک جامعه، از نظر فرهنگ، استعداد و برخی باورها، با هم تفاوت دارند. ارزشهای محوری و اصول اخلاقی مشترک آنها سبب میشود که به جای ایجاد تضادها و تردیدها، این تفاوتها تبدیل به قدرت شوند. این مجموعه ارزشها موجب میشوند که افراد بدون هراس از انتقامجویی، با صراحت و اعتماد به یکدیگر، کار کنند و بدون نگرانی از بابت سوءتعبیر از نظراتشان، به آسانی نظرات خود را ابراز کنند.
به طور خلاصه، در سایه ارزشهای محوری اخلاقی، میتوان فضای گروهی توأم با مشارکت، همکاری و اثربخشی را در جامعه به وجود آورد که همه افراد در این فضا از شکوفایی استعدادهای خلاقشان و رسیدن به قابلیت کامل بهرهمند شوند، اما برای ایجاد فضایی با این ویژگی، نیازمند داشتن یک قطبنما هستیم. همانطور که میدانید وظیفه قطبنما نشان دادن جهت است و بهرغم اینکه هر کدام از ما از نظر فرهنگ، استعداد و برخی باورها با هم تفاوت داریم، ولی این قطبنما در قالب اصول و ارزشهای محوری مشترک در سطح ملی سبب میشود که بهجای ایجاد تضادها و تردیدها، این تفاوتها تبدیل به توانمندی شده و در راه دستیابی به هدف اصلی با همت، باور، زبان و نگاه مشترک مورد استفاده قرار گیرد.
حال با این مقدمه و تعریف از ارزشهای محوری و اصول اخلاقی، به شرح برخی ویژگیهای یک جامعه ارزشمحور و اخلاقمدار میپردازیم تا خوانندگان محترم، این ویژگیها را با شرایط جامعه امروزی کشورمان مقایسه کنند و میزان پایبندی به ارزشها و اخلاقیات را به قضاوت بنشینند:
اول: امید و اشتیاق
پایبندی به ارزشهای محوری و اخلاقیات، زمانی در یک سرزمینی تبلور مییابد که وقتی به آنجا گام مینهیم، تحت تأثیر انرژی، اشتیاق و اعتماد مردم عادی به آینده کشورشان قرار گیریم. این باور که فردا میتواند بهتر از امروز باشد، بایستی در جامعه ارزشمحور و اخلاقمدار موج زند، ضمن آنکه هر کسی برای ساختن آیندهای بهتر خود را مسوول بداند و هر کاری که از دستش بر میآید انجام دهد. طبیعی است که این روح تأثیرگذار، موتور اصلی تحرک و پویایی سیاست، اقتصاد، صنعت، تکنولوژی و ... است و جامعه در یک چرخه مارپیچ اخلاقمدار به سمت تعالی حرکت میکند.
همچنین، در یک جامعه اخلاقمدار، ارزشهای بنیادی و باورهای اخلاقی مشترک جامعه، در رگ و پی جمع عظیمی از مردم جامعه ارزشمحور و اخلاقمدار، نهادینه است. ارزشهایی چون نو بودن و نو شدن در کلیه سطوح جامعه پیریزی میشود و ایده «نو شدن»، عامل اصلی آفرینش فرهنگ تلقی میگردد.
دوم: ارزشبخشی به ثروت مشروع
در یک جامعه ارزشمحور و اخلاقمدار، داشتن ثروت، به شرطی که حاصل تلاش ذهنی و جسمی باشد، یک ارزش تلقی میشود. به عبارت دیگر در چنین جامعهای، ثروت نماد ارزش است و معنای این جمله آن است که داشتن سرمایه و مال و اموال ناپسند نیست و ضرورتی ندارد که کسی ثروت خود را پنهان کند. در اینگونه جوامع، بیشتر ثروت مردم، بهجای اینکه موروثی باشد، حاصل کار و کوشش آنهاست و همین جامعه قادر است که ثروتهای نامرئی فعالیتهای اقتصادی غیررسمی و غیرقانونی را به دارایی قانونی تبدیل کند و شاید بتوان گفت که یکی از قوانین جامعه مورد نظر این است که «ثروت» تاریخ مصرف دارد و اگر مدت طولانی بیمصرف بماند، بوی تعفن آن بلند میشود.
بنابراین اگر جامعه ارزشمحور و اخلاقمدار میخواهیم، باید ثروتمندان را تحمل کنیم. فرد ثروتمند در این جامعه، به جای تحمل، مورد ستایش قرار میگیرد؛ البته به شرطی که ثروت او از راهی آبرومندانه و شرافتمندانه بهدست آمده باشد. اعتقاد به افزایش طبیعی ثروت، رفاه و نعمت برای این جامعه به این معناست که زندگی روز به روز به سبب افزایش ثروت برای همه بهتر میشود. جهان روز به روز ثروتمندتر میشود، نشانههای فقر ناپدید خواهد شد و سرانجام جامعه جهانی در اندیشه متعالی شدن نسبت به گذشته، گامهای استواری را همراه خود خواهد داشت.
به این ترتیب، در یک جامعه ارزشمحور و اخلاقمدار، وظیفه مسوولان و سطوح بالای مدیریت اجرایی، تدارک دیدن انرژی و فراهم ساختن منابع و امکانات نیست، بلکه وظیفه آنان آزاد کردن انرژی جامعه و افراد آن در راستای دستیابی به خواستهها و آمال بشری است. تنها در این صورت است که افراد جامعه میتوانند خود را با پیچیدگیهای جامعه و با تغییرات روزافزون جامعه جهانی انطباق دهند.
سوم: خودآگاهی و اعتماد به نفس اعضای جامعه
مردمان یک جامعه اخلاقمحور، دارای خودآگاهی هستند؛ یعنی توانایی درک حالات روحی، احساسات و عواطف و انگیزههای خود و نیز تاثیر آن بر دیگران، از طریق افزایش اعتمادبهنفس، خودارزیابی واقعگرایانه و خودانتقادی. به علاوه دارای خودنظمی هستند، به این معنی که توانایی کنترل یا تغییر مسیر تمناها، خواستهها و حالات روحی غریب، تأمل در داوری و تفکر قبل از اقدام را، از طریق احساس ارزشمندی و اصالت و آمادگی برای تغییر، دارا هستند.
برای افراد چنین جامعهای، اشتیاق و دلبستگی به کار، دلایلی فراسوی مسائل مالی و موفقیت شغلی دارد. افرادی که در چنین فضایی نفس میکشند، به سبب تعهد بالای انسانی و ملی، تمایل شدیدی به پیگیری اهداف همراه با انرژی و پشتکار از طریق انگیزه قوی برای دستیافتن به موقعیت مناسب دارند و در مسیر دستیابی به این اهداف، حتی به هنگام رویارویی با شکست از نوعی خوشبینی ذاتی برخوردارند. دارای همدلی هستند به این معنی که از توانایی درک حالات عاطفی دیگران و نیز مهارت رفتار با دیگران بر اساس واکنشهای عاطفی آنها برخوردارند. در نهایت اینکه مردم اینگونه جوامع، مردمی هستند که از اعماق وجود میخواهند از گذشته بگسلند و همه امید خود را به آیندهای نو ببندند.
در یک جامعه ارزشمحور، چهار عامل «اطلاعات»، «انگیزه»، «سرمایهگذاری» و «نوآوری» با یکدیگر در هم آمیخته میشود و راه بر پیشرفت بشریت هموار میگردد و جالب اینکه این چهار عامل در سراسر تاریخ رمز ترقی و پیشرفت بودهاند. تلفیق این عوامل معمولاً حاصل نمیشود، مگر اینکه بستری مناسب در باورها و اعتقادات مردم در حوزههایی که مورد بحث قرارگرفته، به وجود آید.
چهارم: نوعدوستی صاحبان کسبوکار
نوعدوستی اشخاص، به رغم نیتهای خیری که در آن هست، برای آسایش مردم و ثروتمند کردن جامعه انسانی در اولویت اول و برای دنیای بشریت در نگاه کلانتر، کافی نیست. آنچه را که اشخاص با کمال مباهات انجام میدهند، باید سرمشق همه افراد جامعه، بنگاههای بزرگ اقتصادی و دولت قرار گیرد؛ یعنی نهادهایی که باید به نفع بقیه، فراتر از مرزها و نسلهای خود حرکت کنند. در این صورت و فقط در این صورت است که میتوان گفت دارای یک جامعه ارزشمحور و اخلاقمدار هستیم که همه افراد حقیقی و حقوقی به مسوولیتهای اجتماعی خود واقف بودهاند و بدان عمل میکنند.
همه ما صاحبان کسبوکار، بنا به مسوولیتی که در قبال جامعه خود داریم، ناگزیریم که فقیران را ثروتمند کنیم تا خود ثروتمندتر شویم و این یعنی اینکه تکلیفمان بیشتر از این است که فقط مالیات خود را بپردازیم. معنای این سخن این است که باید برای توسعه یکپارچه مناطق توسعهنیافته داخلی و خارجی سرمایهگذاری کنیم. همچنین در تکنولوژیهایی سرمایهگذاری کنیم که به طبیعت و محیطزیست آسیب کمتری میرسانند، گو اینکه چنین سرمایهگذاریهایی ممکن است در کوتاهمدت بازدهی اقتصادی نداشته باشند. ما و بنگاههای اقتصادیمان باید یاد بگیریم تا نوک بینی خود را نبینیم تا نوادگان ما بتوانند در فضایی زندگی کنند که تلاش و کار مایه اصلی حیات آنها باشد.
پنجم: اعتماد بیشتر، صراحت بیشتر، همگرایی بیشتر
در جوامعی که پایبند ارزشها و اصول اخلاقی هستند، همه افراد آگاهانه خود را در موفقیت و شکستها سهیم میدانند. از اینرو در چنین فضایی، همکاری، نوآوری و یادگیری مستمر، رونق مییابد. بنابراین با شناسایی و پایبندی به ارزشها و اصول اخلاقی، احساس امنیت و ثبات در نزد تک تک مردم بیشتر شده و زیربنایی شفاف و مستحکم فراهم میشود تا آینده کشور و خود را با آن بنا کنند. راهبری و مدیریت کشور بر مبنای ارزشها و اصول اخلاقی مشترک، موجب میشود افراد بدون هراس از بداندیشی و کارشکنی، با صراحت و اعتماد با یکدیگر تعامل کنند و نگران سوء تعبیر از نظرات و عقایدشان نباشند.
خلاصه اینکه؛ در صورت پایبندی عملی و تعهد واقعی به ارزشها و اصول اخلاقی، همگرایی و سینرژی فزایندهای برای تحقق اهداف متعالی فراهم میشود. توجه عمیق و قلبی به انسانهای جامعه و سرنوشت آنان در نزد تک تک افراد در جهت بهبود مستمر کیفیت زندگی آنان خواهد داشت. تصمیمگیری و عمل بر پایه ارزشها و اصول اخلاقی و حاکم کردن این ارزشها بر رفتارهای فردی و جمعی در جامعه، موجب خواهد شد تا بیش از پیش حکمت و فرزانگی را شالوده فهم پدیدهها و واقعیتهای زندگی خود قرار دهیم.
حاکمیت چنین فضایی، باعث میشود که در زمینه توسعه کشور هم، اندیشههای نوینی تکوین یابد تا احساس مسوولیت بیشتر در قبال سرنوشت و کیفیت زندگی انسانها ایجاد شود. کاهش ناملایمات ملی و اجتماعی از راه پایبندی به ارزشها و اخلاقیات انسانی با هدف سالمسازی رفتارهای فردی و اجتماعی و حرکت به سمت توسعه پایدار کشور تسریع مییابد. کسب مهمترین مهارت مورد نیاز انسان امروزین یعنی همدلی متعالی، هموارتر میشود و عشق به انسانهای دیگر، برای تک تک افراد جامعه تبلور پیدا میکند. تنها در چنین فضای ارزشی است که ارزشهای اخلاقی در نزد مردم یک کشور به ارزش غایی تبدیل شده و قطبنمایی میگردد برای پیمودن راه دشوار ولی زیبایی که ترسیم میشود.
حال، پس از شرح ویژگیهای یک جامعه اخلاقمدار، خوانندگان عزیز قضاوت کنند که ما در کدام مرحله پایبندی به ارزشها و اصول اخلاقی ایستادهایم و به کدام سمت در حال حرکت هستیم ...
ارسال نظر