رسانه؛ شمشیری دولبه در برابر اخلاقیات
پرستو فخاریان
دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی و رسانه
رسانه، امروزه به نهادی بسیار مهم در جامعهپذیری اولیه کودکان و جامعهپذیری طولانیمدت بزرگسالان بدل شده است؛ نهادی که به تولید و توزیع معرفت به شکل اطلاعات، عقاید و فرهنگ میپردازد و این واکنشی به نیازهای جمعی و فردی در جامعه است.
گرچه سالهاست که دیگر تاثیر بیچون و چرای رسانه بر مخاطب رد شده، اما همچنان این اعتقاد در میان صاحبنظران وجود دارد که محتوای رسانهای میتواند در بلندمدت اثرات جبرانناپذیری را بر افراد جامعه بگذارد.
دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی و رسانه
رسانه، امروزه به نهادی بسیار مهم در جامعهپذیری اولیه کودکان و جامعهپذیری طولانیمدت بزرگسالان بدل شده است؛ نهادی که به تولید و توزیع معرفت به شکل اطلاعات، عقاید و فرهنگ میپردازد و این واکنشی به نیازهای جمعی و فردی در جامعه است.
گرچه سالهاست که دیگر تاثیر بیچون و چرای رسانه بر مخاطب رد شده، اما همچنان این اعتقاد در میان صاحبنظران وجود دارد که محتوای رسانهای میتواند در بلندمدت اثرات جبرانناپذیری را بر افراد جامعه بگذارد.
پرستو فخاریان
دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی و رسانه
رسانه، امروزه به نهادی بسیار مهم در جامعهپذیری اولیه کودکان و جامعهپذیری طولانیمدت بزرگسالان بدل شده است؛ نهادی که به تولید و توزیع معرفت به شکل اطلاعات، عقاید و فرهنگ میپردازد و این واکنشی به نیازهای جمعی و فردی در جامعه است.
گرچه سالهاست که دیگر تاثیر بیچون و چرای رسانه بر مخاطب رد شده، اما همچنان این اعتقاد در میان صاحبنظران وجود دارد که محتوای رسانهای میتواند در بلندمدت اثرات جبرانناپذیری را بر افراد جامعه بگذارد. یکی از همین عرصهها، «اخلاقیات» است که رسانه میتواند در قبال آن چون شمشیری دولبه عمل کند: یا با لبه سلامت خود، اخلاق عمومی جامعه را درمان میبخشد یا با لبه زهرآگینش زخمهای اخلاقی را ملتهبتر میکند.
رسانهها بازنمایاننده واقعیات اجتماعی هستند و علاوه بر آن در تعریف هنجارها و عرفهای جامعه بسیار تاثیرگذارند؛ به این معنا که هم آیینه تمامنمایی برای بازنمایی زیباییها و زشتیهای جامعه به شمار میآیند و هم ترسیمکننده ویژگیهای جامعه آرمانی؛ اما آیا رسانههای کشورمان توانستهاند جانب اخلاق را در برنامهها و مطالبشان رعایت کنند؟
رواج اخبار غلط، دامن زدن به شایعات، تکثیر و تکرار تهمتهای اثبات نشده، توهین به افراد و گروهها، برخوردهای جانبدارانه و سلیقهای و پدیدههایی از این دست، هر کدام پرده از یکی از کاستیهای برخی رسانهها برمیدارند.
اما در این میان، سیمای ملی جمهوری اسلامی ایران، به واسطه فراگیر بودنش از لحاظ مخاطب، بار سنگینتری در قبال اخلاقورزی در جامعه دارد. در حوزه خبررسانی و برنامهسازی تلویزیونی، رسانه ملی موظف است در عین واقعگرایی و انعکاس واقعیتها، به تعریف مولفههای اخلاقی نیز همت بگمارد.
در خبررسانی آنها موظفند واقعیات را به گوش مردم برسانند، اما آیا همه واقعیات منفی هستند؟ آیا همه واقعیات حاکی از بحرانهایی است که اخلاق را نشانه رفتهاند؟
اطلاعرسانی در مورد رویدادهایی که مردم را به اخلاق نیک دعوت کند، از مهمترین بخشهای انعکاس
واقعیتهاست. برای مثال کم نیستند گروههای داوطلبانهای که در جامعه ما برای اهداف نیک گرد هم میآیند و سعی میکنند گرهی از گرههای اجتماعی بگشایند، اما آیا فعالیتهای این گروهها، فارغ از تمام جانبداریها، در رسانهها و بالاخص تلویزیون بازنمود
پیدا میکند؟
از طرف دیگر، یکی از مهمترین مشکلات در حوزه غنیسازی ذخایر اخلاقی جامعه، به «الگوسازی اخلاقی» مربوط میشود. آیا رسانههای مختلف ما و بهویژه صدا و سیما، الگوهای اخلاقی باورپذیر برای مخاطبانش تعریف کرده است؟ آیا الگوهای مثالزدنی و دستیافتنی در میان شخصیتهای مطرح وجود دارند؟ چرا حتما باید در پی یافتن الگوهای بزرگ و دستنیافتنی بود؟ آیا مثلا رفتگری که یک کیف پر از طلا و پول پیدا میکند و آن را به صاحبش پس میدهد نمیتواند الگوی مناسبی برای ترویج پاکدستی باشد؟
نکته آخر اینکه، شکی نیست که در تضعیف اخلاقیات در میان افراد جامعه، خود آنها نیز سهیم هستند؛ اما «رسانهها» اگر مهمترین ابزار برای پیشگیری این بداخلاقیها و بیماریهای اجتماعی نباشند، دستکم از مهمترین آنها محسوب میشوند. پس چه پسندیده خواهد بود اگر در آغاز سال جدید، همه ما اهالی رسانه به این نقش خود بیشتر واقف باشیم و به نحو احسن برای تحقق آن
برنامهریزی کنیم.
دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی و رسانه
رسانه، امروزه به نهادی بسیار مهم در جامعهپذیری اولیه کودکان و جامعهپذیری طولانیمدت بزرگسالان بدل شده است؛ نهادی که به تولید و توزیع معرفت به شکل اطلاعات، عقاید و فرهنگ میپردازد و این واکنشی به نیازهای جمعی و فردی در جامعه است.
گرچه سالهاست که دیگر تاثیر بیچون و چرای رسانه بر مخاطب رد شده، اما همچنان این اعتقاد در میان صاحبنظران وجود دارد که محتوای رسانهای میتواند در بلندمدت اثرات جبرانناپذیری را بر افراد جامعه بگذارد. یکی از همین عرصهها، «اخلاقیات» است که رسانه میتواند در قبال آن چون شمشیری دولبه عمل کند: یا با لبه سلامت خود، اخلاق عمومی جامعه را درمان میبخشد یا با لبه زهرآگینش زخمهای اخلاقی را ملتهبتر میکند.
رسانهها بازنمایاننده واقعیات اجتماعی هستند و علاوه بر آن در تعریف هنجارها و عرفهای جامعه بسیار تاثیرگذارند؛ به این معنا که هم آیینه تمامنمایی برای بازنمایی زیباییها و زشتیهای جامعه به شمار میآیند و هم ترسیمکننده ویژگیهای جامعه آرمانی؛ اما آیا رسانههای کشورمان توانستهاند جانب اخلاق را در برنامهها و مطالبشان رعایت کنند؟
رواج اخبار غلط، دامن زدن به شایعات، تکثیر و تکرار تهمتهای اثبات نشده، توهین به افراد و گروهها، برخوردهای جانبدارانه و سلیقهای و پدیدههایی از این دست، هر کدام پرده از یکی از کاستیهای برخی رسانهها برمیدارند.
اما در این میان، سیمای ملی جمهوری اسلامی ایران، به واسطه فراگیر بودنش از لحاظ مخاطب، بار سنگینتری در قبال اخلاقورزی در جامعه دارد. در حوزه خبررسانی و برنامهسازی تلویزیونی، رسانه ملی موظف است در عین واقعگرایی و انعکاس واقعیتها، به تعریف مولفههای اخلاقی نیز همت بگمارد.
در خبررسانی آنها موظفند واقعیات را به گوش مردم برسانند، اما آیا همه واقعیات منفی هستند؟ آیا همه واقعیات حاکی از بحرانهایی است که اخلاق را نشانه رفتهاند؟
اطلاعرسانی در مورد رویدادهایی که مردم را به اخلاق نیک دعوت کند، از مهمترین بخشهای انعکاس
واقعیتهاست. برای مثال کم نیستند گروههای داوطلبانهای که در جامعه ما برای اهداف نیک گرد هم میآیند و سعی میکنند گرهی از گرههای اجتماعی بگشایند، اما آیا فعالیتهای این گروهها، فارغ از تمام جانبداریها، در رسانهها و بالاخص تلویزیون بازنمود
پیدا میکند؟
از طرف دیگر، یکی از مهمترین مشکلات در حوزه غنیسازی ذخایر اخلاقی جامعه، به «الگوسازی اخلاقی» مربوط میشود. آیا رسانههای مختلف ما و بهویژه صدا و سیما، الگوهای اخلاقی باورپذیر برای مخاطبانش تعریف کرده است؟ آیا الگوهای مثالزدنی و دستیافتنی در میان شخصیتهای مطرح وجود دارند؟ چرا حتما باید در پی یافتن الگوهای بزرگ و دستنیافتنی بود؟ آیا مثلا رفتگری که یک کیف پر از طلا و پول پیدا میکند و آن را به صاحبش پس میدهد نمیتواند الگوی مناسبی برای ترویج پاکدستی باشد؟
نکته آخر اینکه، شکی نیست که در تضعیف اخلاقیات در میان افراد جامعه، خود آنها نیز سهیم هستند؛ اما «رسانهها» اگر مهمترین ابزار برای پیشگیری این بداخلاقیها و بیماریهای اجتماعی نباشند، دستکم از مهمترین آنها محسوب میشوند. پس چه پسندیده خواهد بود اگر در آغاز سال جدید، همه ما اهالی رسانه به این نقش خود بیشتر واقف باشیم و به نحو احسن برای تحقق آن
برنامهریزی کنیم.
ارسال نظر