گذشتن از الوند و زمستانهای طاقت فرسایش - ۲۶ بهمن ۹۱
فاطمه باباخانی
عکس: محمد خندان
اتوبوس با سرعت زیاد در دل نیمهشب حرکت میکند، قرار است صبح زود به همدان برسیم و از آنجا قله الوند بلندترین قله کوهستان الوند را صعود کنیم. هر از گاهی چشم باز میکنم و نگاهی به جاده! سرعت اتوبوس زیاد است و پیش از موعد مقرر میرسیم. از میدان ابتدایی شهر تاکسی به مقصد گنجنامه میگیریم، تصویری از شهر خاموش از شیشههای تاکسی پیداست هیچکس در محوطه گنجنامه نیست، صدای پارس سگهایی که در همان حوالی هستند به گوش میرسد و گاه سایهای از آنها را میبینیم، اما جلو نمیآیند.
عکس: محمد خندان
اتوبوس با سرعت زیاد در دل نیمهشب حرکت میکند، قرار است صبح زود به همدان برسیم و از آنجا قله الوند بلندترین قله کوهستان الوند را صعود کنیم. هر از گاهی چشم باز میکنم و نگاهی به جاده! سرعت اتوبوس زیاد است و پیش از موعد مقرر میرسیم. از میدان ابتدایی شهر تاکسی به مقصد گنجنامه میگیریم، تصویری از شهر خاموش از شیشههای تاکسی پیداست هیچکس در محوطه گنجنامه نیست، صدای پارس سگهایی که در همان حوالی هستند به گوش میرسد و گاه سایهای از آنها را میبینیم، اما جلو نمیآیند.
فاطمه باباخانی
عکس: محمد خندان
اتوبوس با سرعت زیاد در دل نیمهشب حرکت میکند، قرار است صبح زود به همدان برسیم و از آنجا قله الوند بلندترین قله کوهستان الوند را صعود کنیم. هر از گاهی چشم باز میکنم و نگاهی به جاده! سرعت اتوبوس زیاد است و پیش از موعد مقرر میرسیم. از میدان ابتدایی شهر تاکسی به مقصد گنجنامه میگیریم، تصویری از شهر خاموش از شیشههای تاکسی پیداست هیچکس در محوطه گنجنامه نیست، صدای پارس سگهایی که در همان حوالی هستند به گوش میرسد و گاه سایهای از آنها را میبینیم، اما جلو نمیآیند. لباس گرم به تن میکنیم، هدلایتها را دور پیشانی میگذاریم و سربالایی را بالا میرویم. مسیر رسیدن به پناهگاه کاملا مشخص است، از این رو نیازی به گرفتن راهنمای محلی نداریم. باد به شدت تمام میوزد و حرکت را کند میکند. از همان ابتدای راه همراهانمان کلاههای طوفانشان را به سر میگذارند، باتومها باعث میشوند که در برابر باد استقامت بیشتری داشته باشیم و آرام آرام به حرکت ادامه میدهیم. خوششانس هستیم که برف نیامده و زمین یخ نزده، والا با این باد و سرما و تاریکی هوا نیاز بود که کرامپونها را از همان ابتدا به کفشهایمان ببندیم. تا رسیدن به پناهگاه میشان، جایی در میان سنگها و دور از وزش باد استراحت میکنیم و دوباره مسیر را ادامه میدهیم. نور آبی پناهگاه پیداست و نشان از این دارد که از مسیر چندان باقی نمانده است. دو ساعتی است که راه رفتهایم و حال پس از گذر از آخرین شیب به گرمای پناهگاه میشان پناه میبریم.
در پناهگاه همه چیز مهیاست، از آب جوش گرفته تا نیمرو و حلیم برای صبحانه، ساعتی در پناهگاه استراحت میکنیم تا هوا روشن شود و برای صعود آماده شویم. کولهها را روی دوش میگذاریم، کرامپونها را به کفشهایمان میبندیم و به سمت قله رهسپار میشویم، ۲۰۰ متر جلوتر پناهگاه دیگری است و پس از آن تنها کوهستان است و برف. یک ساعت جلوتر که میرویم به کوهپایه میرسیم. قله به وضوح پیداست و نزدیک مینماید. دقیقهای استراحت و خوردن مواد غذایی مقوی ما را برای طی کردن شیب و صعود آماده میکند. باد همچنان میوزد، دانههای برف بر صورتمان میخورد. کلاههای طوفان را به سر میکنیم و قدمهایمان را آهسته و هماهنگ برمیداریم. شیب اما تمام نمیشود و قلهای که اینچنین نزدیک مینمود، گویا با هر قدم دورتر میشود و نزدیکش نمیشویم. همچنان بر برف یخزده گام برمیداریم، از رد پای ما تنها جای زخم کرامپونها بر برف اثری باقی مانده است. گاه از سفتی برف کاسته میشود و در چالهای پایمان فرو میرود، روند حرکت همچنان به واسطه باد کند است تا زمانی که به آخرین شیب میرسیم و هجوم باد افزایش پیدا میکند. گروه آرش کرج که همزمان با ما صعود کردهاند پای قله با ما همراه میشوند، کولهها را به هم قفل میکنیم و بدون باری بر دوش به آستانه قله میرسیم. الوند با قله سنگیاش در کنار ماست و ما توانستهایم دقایقی را بر فراز بلندترین نقطه همدان بگذارنیم و به شهر نگاهی بیندازیم. از باد و سرما و بوران گذر کرده ایم؛ به قله که میرسیم، گویی نقطه بالای فواره را طی کردهایم، حالا وقت فرود آمدن است. نباید به پاها فشار زیادی وارد کرد. باید آرام و آرام بر برف گام نهاد و گاه سر خورد تا به پایین رسید. سرسرههایی در مسیرمان است که کوهنوردان قبلی آن را برای ما به یادگار گذاشتهاند. اگر ترس از فرود دارید و نمیتوانید تعادل خودتان را حفظ کنید، از مسیر عادی حرکت کنید و خودتان را اسیر آنها نکنید. ساعتی نگذشته که به پناهگاه میرسیم و صرف ناهار و پس از آن فرود آمدن تا گنجنامه. میتوان گذری در اطراف گنجنامه داشت و از کتیبهها بازدید کرد تا سفر تنها به کوهنوردی خلاصه نشود. گرفتن تاکسی تا ترمینال خاتمهبخش این سفر است. در آنجا میتوانید سوغات همدان را برای خانواده و دوستان تهیه کنید. در اتوبوس نشستهایم، خستهایم اما خستگی کوه حتی با وجود گرفتگی عضلات به نشستن در خانه میارزد، به اینکه قدم برداری در ارتفاعات و دور و برت فقط سفیدی برف باشد و گاه پرواز پرندهای در میان دامنه و قدمهایی که کوه را پشت سر میگذارند. سرخوشی رسیدن به قله و رها شدن از همه مشغلههایی که ذهن را میآزارد، بهترین بخش سفر است، وقتی تو با کوه و طبیعت درگیر میشوی و همه چیز را از یاد میبری. اگر تجهیزات و آمادگی بدنی کافی دارید، رفتن به الوند را در برنامههای خود بگنجانید، البته برای اولین بار حتما با یک گروه کوهنوردی همراه باشید که بتوانید از تجربه و راهنمایی آنها استفاده کنید.
پیشنهادها:
برای یک صعود سبک بهتر است کولههای خود را در پناهگاه بگذارید و آنها را تا قله به همراه نیاورید.
در طول مسیر حتما به همراه هم حرکت کنید و از جمع جدا نشوید تا در موقع لزوم بتوانید از کمک تیم کمک بگیرید و یا به افرادی که ممکن است دچار مشکل شوند، کمک کنید.
صبحانه و ناهار خود را میتوانید از پناهگاه تهیه کنید، بنابراین بار اضافی به همراه خود نیاورید.
پس از پیاده شدن از اتوبوس ممکن است تاکسیها هزینه رسیدن به گنجنامه را 12 هزار تومان اعلام کنند، در صورتی که هزینه عادی این مسیر شش تا هفت هزار تومان است.
عکس: محمد خندان
اتوبوس با سرعت زیاد در دل نیمهشب حرکت میکند، قرار است صبح زود به همدان برسیم و از آنجا قله الوند بلندترین قله کوهستان الوند را صعود کنیم. هر از گاهی چشم باز میکنم و نگاهی به جاده! سرعت اتوبوس زیاد است و پیش از موعد مقرر میرسیم. از میدان ابتدایی شهر تاکسی به مقصد گنجنامه میگیریم، تصویری از شهر خاموش از شیشههای تاکسی پیداست هیچکس در محوطه گنجنامه نیست، صدای پارس سگهایی که در همان حوالی هستند به گوش میرسد و گاه سایهای از آنها را میبینیم، اما جلو نمیآیند. لباس گرم به تن میکنیم، هدلایتها را دور پیشانی میگذاریم و سربالایی را بالا میرویم. مسیر رسیدن به پناهگاه کاملا مشخص است، از این رو نیازی به گرفتن راهنمای محلی نداریم. باد به شدت تمام میوزد و حرکت را کند میکند. از همان ابتدای راه همراهانمان کلاههای طوفانشان را به سر میگذارند، باتومها باعث میشوند که در برابر باد استقامت بیشتری داشته باشیم و آرام آرام به حرکت ادامه میدهیم. خوششانس هستیم که برف نیامده و زمین یخ نزده، والا با این باد و سرما و تاریکی هوا نیاز بود که کرامپونها را از همان ابتدا به کفشهایمان ببندیم. تا رسیدن به پناهگاه میشان، جایی در میان سنگها و دور از وزش باد استراحت میکنیم و دوباره مسیر را ادامه میدهیم. نور آبی پناهگاه پیداست و نشان از این دارد که از مسیر چندان باقی نمانده است. دو ساعتی است که راه رفتهایم و حال پس از گذر از آخرین شیب به گرمای پناهگاه میشان پناه میبریم.
در پناهگاه همه چیز مهیاست، از آب جوش گرفته تا نیمرو و حلیم برای صبحانه، ساعتی در پناهگاه استراحت میکنیم تا هوا روشن شود و برای صعود آماده شویم. کولهها را روی دوش میگذاریم، کرامپونها را به کفشهایمان میبندیم و به سمت قله رهسپار میشویم، ۲۰۰ متر جلوتر پناهگاه دیگری است و پس از آن تنها کوهستان است و برف. یک ساعت جلوتر که میرویم به کوهپایه میرسیم. قله به وضوح پیداست و نزدیک مینماید. دقیقهای استراحت و خوردن مواد غذایی مقوی ما را برای طی کردن شیب و صعود آماده میکند. باد همچنان میوزد، دانههای برف بر صورتمان میخورد. کلاههای طوفان را به سر میکنیم و قدمهایمان را آهسته و هماهنگ برمیداریم. شیب اما تمام نمیشود و قلهای که اینچنین نزدیک مینمود، گویا با هر قدم دورتر میشود و نزدیکش نمیشویم. همچنان بر برف یخزده گام برمیداریم، از رد پای ما تنها جای زخم کرامپونها بر برف اثری باقی مانده است. گاه از سفتی برف کاسته میشود و در چالهای پایمان فرو میرود، روند حرکت همچنان به واسطه باد کند است تا زمانی که به آخرین شیب میرسیم و هجوم باد افزایش پیدا میکند. گروه آرش کرج که همزمان با ما صعود کردهاند پای قله با ما همراه میشوند، کولهها را به هم قفل میکنیم و بدون باری بر دوش به آستانه قله میرسیم. الوند با قله سنگیاش در کنار ماست و ما توانستهایم دقایقی را بر فراز بلندترین نقطه همدان بگذارنیم و به شهر نگاهی بیندازیم. از باد و سرما و بوران گذر کرده ایم؛ به قله که میرسیم، گویی نقطه بالای فواره را طی کردهایم، حالا وقت فرود آمدن است. نباید به پاها فشار زیادی وارد کرد. باید آرام و آرام بر برف گام نهاد و گاه سر خورد تا به پایین رسید. سرسرههایی در مسیرمان است که کوهنوردان قبلی آن را برای ما به یادگار گذاشتهاند. اگر ترس از فرود دارید و نمیتوانید تعادل خودتان را حفظ کنید، از مسیر عادی حرکت کنید و خودتان را اسیر آنها نکنید. ساعتی نگذشته که به پناهگاه میرسیم و صرف ناهار و پس از آن فرود آمدن تا گنجنامه. میتوان گذری در اطراف گنجنامه داشت و از کتیبهها بازدید کرد تا سفر تنها به کوهنوردی خلاصه نشود. گرفتن تاکسی تا ترمینال خاتمهبخش این سفر است. در آنجا میتوانید سوغات همدان را برای خانواده و دوستان تهیه کنید. در اتوبوس نشستهایم، خستهایم اما خستگی کوه حتی با وجود گرفتگی عضلات به نشستن در خانه میارزد، به اینکه قدم برداری در ارتفاعات و دور و برت فقط سفیدی برف باشد و گاه پرواز پرندهای در میان دامنه و قدمهایی که کوه را پشت سر میگذارند. سرخوشی رسیدن به قله و رها شدن از همه مشغلههایی که ذهن را میآزارد، بهترین بخش سفر است، وقتی تو با کوه و طبیعت درگیر میشوی و همه چیز را از یاد میبری. اگر تجهیزات و آمادگی بدنی کافی دارید، رفتن به الوند را در برنامههای خود بگنجانید، البته برای اولین بار حتما با یک گروه کوهنوردی همراه باشید که بتوانید از تجربه و راهنمایی آنها استفاده کنید.
پیشنهادها:
برای یک صعود سبک بهتر است کولههای خود را در پناهگاه بگذارید و آنها را تا قله به همراه نیاورید.
در طول مسیر حتما به همراه هم حرکت کنید و از جمع جدا نشوید تا در موقع لزوم بتوانید از کمک تیم کمک بگیرید و یا به افرادی که ممکن است دچار مشکل شوند، کمک کنید.
صبحانه و ناهار خود را میتوانید از پناهگاه تهیه کنید، بنابراین بار اضافی به همراه خود نیاورید.
پس از پیاده شدن از اتوبوس ممکن است تاکسیها هزینه رسیدن به گنجنامه را 12 هزار تومان اعلام کنند، در صورتی که هزینه عادی این مسیر شش تا هفت هزار تومان است.
ارسال نظر