چگونه این کار را کردم؟ - ۲۶ مرداد ۹۱
مترجم: پریسا حبیبی
۵۷۰ شعبه، حاصل یک کسب وکار خانوادگی موفق
فروش آنها واقعا خوب است. آنها همبرگرهایی عالی با نانهای تازه ارائه میدهند. طرح اولیه کسبوکار آنها توسط
Jerry Murrell و پسرش در سال ۱۹۸۶ با تاسیس اولین مغازه همبرگر فروشی اجرا شد. آنها برای اولین بار در سال ۲۰۰۲ حق امتیاز رستوران خود را فروختند، آن زمان آنها تنها پنج شعبه در شمال ویرجینیا داشتند، اما امروز کسبوکار آنها دارای ۵۷۰ شعبه در سرتاسر آمریکا و کانادا است. تجربههای jerry Murrel را از زبان خودش در ادامه می خوانید:
زمان کودکیام تنها رستوران همبرگرفروشی در شمال میشیگان، مغازه پدر من بود و تقریبا تمام مردم شهر آن همبرگرها را دوست داشتند.
۵۷۰ شعبه، حاصل یک کسب وکار خانوادگی موفق
فروش آنها واقعا خوب است. آنها همبرگرهایی عالی با نانهای تازه ارائه میدهند. طرح اولیه کسبوکار آنها توسط
Jerry Murrell و پسرش در سال ۱۹۸۶ با تاسیس اولین مغازه همبرگر فروشی اجرا شد. آنها برای اولین بار در سال ۲۰۰۲ حق امتیاز رستوران خود را فروختند، آن زمان آنها تنها پنج شعبه در شمال ویرجینیا داشتند، اما امروز کسبوکار آنها دارای ۵۷۰ شعبه در سرتاسر آمریکا و کانادا است. تجربههای jerry Murrel را از زبان خودش در ادامه می خوانید:
زمان کودکیام تنها رستوران همبرگرفروشی در شمال میشیگان، مغازه پدر من بود و تقریبا تمام مردم شهر آن همبرگرها را دوست داشتند.
مترجم: پریسا حبیبی
۵۷۰ شعبه، حاصل یک کسب وکار خانوادگی موفق
فروش آنها واقعا خوب است. آنها همبرگرهایی عالی با نانهای تازه ارائه میدهند. طرح اولیه کسبوکار آنها توسط
Jerry Murrell و پسرش در سال ۱۹۸۶ با تاسیس اولین مغازه همبرگر فروشی اجرا شد. آنها برای اولین بار در سال ۲۰۰۲ حق امتیاز رستوران خود را فروختند، آن زمان آنها تنها پنج شعبه در شمال ویرجینیا داشتند، اما امروز کسبوکار آنها دارای ۵۷۰ شعبه در سرتاسر آمریکا و کانادا است. تجربههای jerry Murrel را از زبان خودش در ادامه می خوانید:
زمان کودکیام تنها رستوران همبرگرفروشی در شمال میشیگان، مغازه پدر من بود و تقریبا تمام مردم شهر آن همبرگرها را دوست داشتند.
ولی من به میشیگان رفتم و در آنجا اقتصاد خواندم. من آن زمان پولی نداشتم و مجبور شدم آشپزخانه خوابگاه را اجاره کنم. من در آنجا مشغول به کار شدم و باعث شدم فروش آشپزخانه افزایش یابد. من به همراه مسوول آشپزخانه درآمد خوبی به دست آوردیم؛ زیرا میدانستیم به دنبال چه هستیم.
بعد از پایان تحصیلات ازدواج کردم و صاحب پنج فرزند شدم، به همراه فرزندانم به شمال ویرجینیا رفتیم. من در آنجا شروع به فروش اوراق قرضه و سهام کردم. دو پسر بزرگ من مت و جیم به من گفتند که تصمیم گرفته اند به کالج نروند، من مخالفتی نکردم و به طور کامل از آنها حمایت کردم.
به این ترتیب ما توانستیم با صرفه جویی هزینه کالج بچهها یک مغازه فروش همبرگر تاسیس کنیم و از آنجا بود که کار خود را آغاز کردیم.
فرزندان من نقش زیادی در کسبوکار من داشتند. به همین دلیل من نام فروشگاه خود را «Five Guys» گذاشتم. مت و جیم برای بازدید سایر فعالان در این کسبوکار به کشورهای دیگر سفر میکنند. چاد نظارت بر آموزش کارمندان دارد، بن مسوول امور نمایندگیها است و تیلور مسوول کارگاه پخت نان است، اما خود من هنوز به عنوان یک سهامدار، مشغول خرید و فروش سهام هستم.
ما معتقدیم که فروشندگان حرفه ای ما همان مشتریان ما هستند. رفتار خوب و حرفهای آنها در جذب مشتریان بسیار موثر است. ما سعی کردیم تمام سرمایه خود را صرف کیفیت غذاها کنیم. به همین دلیل دکور مغازههای ما بسیار ساده است و تنها از کاشیهای سفید و قرمز در طراحی مغازهها استفاده شده است و هزینه زیادی برای طراحی دکوراسیون نمیپردازیم.
سیب زمینیهای سرخ کرده راز موفقیت ما هستند. اکثر رستورانهای فست فود برای پخت سیب زمینیهای سرخ کرده خود از سیب زمینیهای خشک و فریزشده استفاده میکنند تا هنگام سرخ کردن، روغن به بیرون پاشیده نشود و به آرامی سرخ شوند، ولی ما برای اینکه سیب زمینیها طعم طبیعی خود را حفظ کنند، از سیب زمینیهای تازه استفاده میکنیم و قبل از سرخ کردن آنها را در آب خیس میکنیم. در این روش وقتی سیب زمینیها در روغن ریخته میشوند آب آنها سریع تبخیر میشود که باعث میشود سریع تر سرخ شوند و روغن کمتری جذب کنند. ما در تهیه مواد اولیه دقت بسیار زیادی میکنیم و سعی میکنیم تمام مواد اولیه خود را از مواد مرغوب و تازه تهیه کنیم تا غذاها از بهترین کیفیت برخوردار باشند.
جادوی محبوبیت همبرگرهای ما به دلیل بخش کنترل کیفی ما است. آنها بر تمام بخشهای کار نظارت دقیق دارند. تمام گوشتها و سبزیجات ما غیرمنجمد و تازه هستند و نانهای همبرگرها نیز در کارگاههای خودمان تهیه میشود. از دیگر مزایای ما پخت سریع غذاها است. وقتی شما عجله دارید میتوانید به شعبههای ما بروید و در کمترین زمان غذای خود را تحویل بگیرید. شعار تبلیغاتی ما «تحویل غذا در کمترین زمان ممکن» است. بسیاری از مردم فکر میکنند شعار ما یک تبلیغ است ولی مشتریان ما به خاطر همین مزیت از ما قدردانی میکننند.
وقتی ما کار خود را آغاز کردیم، با چالشهای زیادی روبهرو شدیم. مردم از ما میخواستند تا قهوه هم در رستوران خود سرو کنیم، ما فکر کردیم چراکه نه؟ این میتواند اولین درس ما در فروتنی باشد. درخواست آنها را قبول کردیم؛ ولی کار بسیار سختی بود چون کارمندان ما هیچ مهارتی در این زمینه نداشتند، به همین دلیل ما از این کار صرف نظر کردیم.
لیست قیمت غذاهای ما متغیر است. ما با توجه به نوسان قیمت مواد اولیه قیمتهای خود را تعیین میکنیم و هیچ گاه کیفیت غذاهای خود را پایین نمیآوریم. نزدیک به پنج سال پیش توفان شدید کالیفرنیا، تمام محصولات گوجه فرنگی را از بین برد و قیمت گوجه فرنگی در آن سال از جعبه ای ۱۷ دلار به ۵۰ دلار افزایش یافت. نمایندههای ما تماس گرفتند و خواستند به دلیل گرانی دیگر در ساندویچها از گوجه فرنگی استفاده نکنند. ولی من به آنها پیشنهاد کردم به جای دو تیکه گوجه فرنگی در ساندویچها از یک تیکه استفاده کنند؛ ولی وقتی پسرهای من متوجه این موضوع شدند بسیار عصبانی شدند. آنها گفتند، «باید حتما از دو تیکه گوجه استفاده شود.» نظر آنها کاملا درست بود، چنین تصمیمات اشتباهی در مواقع بحرانی به راحتی میتواند شما را از پا درآورد.
پسران من از همان ابتدا تصمیم گرفتند تا حق نمایندگی شعبات را واگذار کنند. چون ما آن زمان سرمایه کافی برای افتتاح شعب جدید نداشتیم. هزینه افتتاح شعبه جدید چیزی نزدیک به 300 هزار دلار بود. بانکها هیچ کمکی به ما نکردند، آنها فکر میکردند با وجود رستورانهایی چون مک دونالد و کینگ برگر، ما حتما شکست خواهیم خورد.
امروز نمایندگیهای ما در هر هفته چهار شعبه جدید افتتاح میکنند. در حال حاضر ما ۹۰ فروشگاه در شیکاگو، سن دیگو، فونیکس و ویرجینیا داریم. یکی از نمایندگیهای ما در کالیفرنیا به تنهایی به ۴۰۰ فروشگاه حق امتیاز ما را واگذار کرده است. قبل از اینکه برای واگذاری نمایندگی به توافق کامل برسیم، من به همراه پسرم بن برای طراحی برنامه بازاریابی جلسه ای گذاشتیم.
اکثر شرکتها 3 درصد درآمد خود را به تبلیغات اختصاص میدهند، ولی ما 5/1 درصد از این سهم را به اجرای طرحهای خود برای واگذاری نمایندگی اختصاص دادیم. به این صورت که پاداش مناسبی برای نمایندگی که بالاترین سهم فروش را داشت در نظر گرفتیم. رشد سریع ما حجم بالایی از سرمایه را برای ما رقم زد. ما توانستیم 30 میلیون دلار از شرکت جنرالالکتریک وام بگیریم و شرکت جدید خود را با 80 کارمند و با مساحت 1800 مترمربع در ویرجینیا تاسیس کنیم.
ما هنوز از همان نانهایی که در شرع کاراستفاده میکردیم، تهیه میکنیم. ما امروزه نزدیک به ۱۰فروشگاه پخت نان در سرتاسر کشور داریم. نانهای ما روزانه آماده میشود و به همه نمایندگیها فرستاده میشود، گاهی این نانها باید فاصلهای برابر با ۶۵۰ کیلومتر را طی کنند.
من در ابتدا از داشتن نمایندگی در مکانهای دور هراس داشتم. وقتی ما اولین نمایندگی خود را در کالیفرنیا تاسیس کردیم من اصلا موافق نبودم، ولی حالا ما در کانادا و کشورهایی در خاورمیانه شعبه داریم. ما حالا به گروهی تبدیل شدهایم که میگوید: «هر کجا که شما بخواهید، میآییم.»
۵۷۰ شعبه، حاصل یک کسب وکار خانوادگی موفق
فروش آنها واقعا خوب است. آنها همبرگرهایی عالی با نانهای تازه ارائه میدهند. طرح اولیه کسبوکار آنها توسط
Jerry Murrell و پسرش در سال ۱۹۸۶ با تاسیس اولین مغازه همبرگر فروشی اجرا شد. آنها برای اولین بار در سال ۲۰۰۲ حق امتیاز رستوران خود را فروختند، آن زمان آنها تنها پنج شعبه در شمال ویرجینیا داشتند، اما امروز کسبوکار آنها دارای ۵۷۰ شعبه در سرتاسر آمریکا و کانادا است. تجربههای jerry Murrel را از زبان خودش در ادامه می خوانید:
زمان کودکیام تنها رستوران همبرگرفروشی در شمال میشیگان، مغازه پدر من بود و تقریبا تمام مردم شهر آن همبرگرها را دوست داشتند.
ولی من به میشیگان رفتم و در آنجا اقتصاد خواندم. من آن زمان پولی نداشتم و مجبور شدم آشپزخانه خوابگاه را اجاره کنم. من در آنجا مشغول به کار شدم و باعث شدم فروش آشپزخانه افزایش یابد. من به همراه مسوول آشپزخانه درآمد خوبی به دست آوردیم؛ زیرا میدانستیم به دنبال چه هستیم.
بعد از پایان تحصیلات ازدواج کردم و صاحب پنج فرزند شدم، به همراه فرزندانم به شمال ویرجینیا رفتیم. من در آنجا شروع به فروش اوراق قرضه و سهام کردم. دو پسر بزرگ من مت و جیم به من گفتند که تصمیم گرفته اند به کالج نروند، من مخالفتی نکردم و به طور کامل از آنها حمایت کردم.
به این ترتیب ما توانستیم با صرفه جویی هزینه کالج بچهها یک مغازه فروش همبرگر تاسیس کنیم و از آنجا بود که کار خود را آغاز کردیم.
فرزندان من نقش زیادی در کسبوکار من داشتند. به همین دلیل من نام فروشگاه خود را «Five Guys» گذاشتم. مت و جیم برای بازدید سایر فعالان در این کسبوکار به کشورهای دیگر سفر میکنند. چاد نظارت بر آموزش کارمندان دارد، بن مسوول امور نمایندگیها است و تیلور مسوول کارگاه پخت نان است، اما خود من هنوز به عنوان یک سهامدار، مشغول خرید و فروش سهام هستم.
ما معتقدیم که فروشندگان حرفه ای ما همان مشتریان ما هستند. رفتار خوب و حرفهای آنها در جذب مشتریان بسیار موثر است. ما سعی کردیم تمام سرمایه خود را صرف کیفیت غذاها کنیم. به همین دلیل دکور مغازههای ما بسیار ساده است و تنها از کاشیهای سفید و قرمز در طراحی مغازهها استفاده شده است و هزینه زیادی برای طراحی دکوراسیون نمیپردازیم.
سیب زمینیهای سرخ کرده راز موفقیت ما هستند. اکثر رستورانهای فست فود برای پخت سیب زمینیهای سرخ کرده خود از سیب زمینیهای خشک و فریزشده استفاده میکنند تا هنگام سرخ کردن، روغن به بیرون پاشیده نشود و به آرامی سرخ شوند، ولی ما برای اینکه سیب زمینیها طعم طبیعی خود را حفظ کنند، از سیب زمینیهای تازه استفاده میکنیم و قبل از سرخ کردن آنها را در آب خیس میکنیم. در این روش وقتی سیب زمینیها در روغن ریخته میشوند آب آنها سریع تبخیر میشود که باعث میشود سریع تر سرخ شوند و روغن کمتری جذب کنند. ما در تهیه مواد اولیه دقت بسیار زیادی میکنیم و سعی میکنیم تمام مواد اولیه خود را از مواد مرغوب و تازه تهیه کنیم تا غذاها از بهترین کیفیت برخوردار باشند.
جادوی محبوبیت همبرگرهای ما به دلیل بخش کنترل کیفی ما است. آنها بر تمام بخشهای کار نظارت دقیق دارند. تمام گوشتها و سبزیجات ما غیرمنجمد و تازه هستند و نانهای همبرگرها نیز در کارگاههای خودمان تهیه میشود. از دیگر مزایای ما پخت سریع غذاها است. وقتی شما عجله دارید میتوانید به شعبههای ما بروید و در کمترین زمان غذای خود را تحویل بگیرید. شعار تبلیغاتی ما «تحویل غذا در کمترین زمان ممکن» است. بسیاری از مردم فکر میکنند شعار ما یک تبلیغ است ولی مشتریان ما به خاطر همین مزیت از ما قدردانی میکننند.
وقتی ما کار خود را آغاز کردیم، با چالشهای زیادی روبهرو شدیم. مردم از ما میخواستند تا قهوه هم در رستوران خود سرو کنیم، ما فکر کردیم چراکه نه؟ این میتواند اولین درس ما در فروتنی باشد. درخواست آنها را قبول کردیم؛ ولی کار بسیار سختی بود چون کارمندان ما هیچ مهارتی در این زمینه نداشتند، به همین دلیل ما از این کار صرف نظر کردیم.
لیست قیمت غذاهای ما متغیر است. ما با توجه به نوسان قیمت مواد اولیه قیمتهای خود را تعیین میکنیم و هیچ گاه کیفیت غذاهای خود را پایین نمیآوریم. نزدیک به پنج سال پیش توفان شدید کالیفرنیا، تمام محصولات گوجه فرنگی را از بین برد و قیمت گوجه فرنگی در آن سال از جعبه ای ۱۷ دلار به ۵۰ دلار افزایش یافت. نمایندههای ما تماس گرفتند و خواستند به دلیل گرانی دیگر در ساندویچها از گوجه فرنگی استفاده نکنند. ولی من به آنها پیشنهاد کردم به جای دو تیکه گوجه فرنگی در ساندویچها از یک تیکه استفاده کنند؛ ولی وقتی پسرهای من متوجه این موضوع شدند بسیار عصبانی شدند. آنها گفتند، «باید حتما از دو تیکه گوجه استفاده شود.» نظر آنها کاملا درست بود، چنین تصمیمات اشتباهی در مواقع بحرانی به راحتی میتواند شما را از پا درآورد.
پسران من از همان ابتدا تصمیم گرفتند تا حق نمایندگی شعبات را واگذار کنند. چون ما آن زمان سرمایه کافی برای افتتاح شعب جدید نداشتیم. هزینه افتتاح شعبه جدید چیزی نزدیک به 300 هزار دلار بود. بانکها هیچ کمکی به ما نکردند، آنها فکر میکردند با وجود رستورانهایی چون مک دونالد و کینگ برگر، ما حتما شکست خواهیم خورد.
امروز نمایندگیهای ما در هر هفته چهار شعبه جدید افتتاح میکنند. در حال حاضر ما ۹۰ فروشگاه در شیکاگو، سن دیگو، فونیکس و ویرجینیا داریم. یکی از نمایندگیهای ما در کالیفرنیا به تنهایی به ۴۰۰ فروشگاه حق امتیاز ما را واگذار کرده است. قبل از اینکه برای واگذاری نمایندگی به توافق کامل برسیم، من به همراه پسرم بن برای طراحی برنامه بازاریابی جلسه ای گذاشتیم.
اکثر شرکتها 3 درصد درآمد خود را به تبلیغات اختصاص میدهند، ولی ما 5/1 درصد از این سهم را به اجرای طرحهای خود برای واگذاری نمایندگی اختصاص دادیم. به این صورت که پاداش مناسبی برای نمایندگی که بالاترین سهم فروش را داشت در نظر گرفتیم. رشد سریع ما حجم بالایی از سرمایه را برای ما رقم زد. ما توانستیم 30 میلیون دلار از شرکت جنرالالکتریک وام بگیریم و شرکت جدید خود را با 80 کارمند و با مساحت 1800 مترمربع در ویرجینیا تاسیس کنیم.
ما هنوز از همان نانهایی که در شرع کاراستفاده میکردیم، تهیه میکنیم. ما امروزه نزدیک به ۱۰فروشگاه پخت نان در سرتاسر کشور داریم. نانهای ما روزانه آماده میشود و به همه نمایندگیها فرستاده میشود، گاهی این نانها باید فاصلهای برابر با ۶۵۰ کیلومتر را طی کنند.
من در ابتدا از داشتن نمایندگی در مکانهای دور هراس داشتم. وقتی ما اولین نمایندگی خود را در کالیفرنیا تاسیس کردیم من اصلا موافق نبودم، ولی حالا ما در کانادا و کشورهایی در خاورمیانه شعبه داریم. ما حالا به گروهی تبدیل شدهایم که میگوید: «هر کجا که شما بخواهید، میآییم.»
ارسال نظر