حماسه خانوادگی پر هزینه
گیتی خامنه
مجری و گوینده تلویزیون
شاید بد نباشد بچههایمان را با کارهای جدیتر هم آشنا کنیم، البته تکنولوژی فیلمهای سهبعدی برای این مهم به کمک ما آمدهاند و من به شما پیشنهاد میکنم «هوگو» را از دست ندهید. فیلم Hugo شبیه هیچ کدام از فیلمهای دیگر ماتین اسکورسیزی نیست، اما احتمالاً محبوبترین کار خود او، از ابتدا تا به الآن باشد.
یک حماسه خانوادگی پرهزینه و به سبک ۳D که از بسیاری جهات، حکایت زندگی شخصی خود مارتین را دارد. با تماشای هوگو، آدم احساس میکند منابع و وسایل لازم در اختیار هنرمند بینظیری قرار گرفته تا فیلمی درباره سینما بسازد! اینکه او توانسته در این فیلم، قصه جذابی هم برای بچهها تعریف کند، بیانکننده میزان احساسات و شور و شوقی است که صرف این فیلم شده است.
مجری و گوینده تلویزیون
شاید بد نباشد بچههایمان را با کارهای جدیتر هم آشنا کنیم، البته تکنولوژی فیلمهای سهبعدی برای این مهم به کمک ما آمدهاند و من به شما پیشنهاد میکنم «هوگو» را از دست ندهید. فیلم Hugo شبیه هیچ کدام از فیلمهای دیگر ماتین اسکورسیزی نیست، اما احتمالاً محبوبترین کار خود او، از ابتدا تا به الآن باشد.
یک حماسه خانوادگی پرهزینه و به سبک ۳D که از بسیاری جهات، حکایت زندگی شخصی خود مارتین را دارد. با تماشای هوگو، آدم احساس میکند منابع و وسایل لازم در اختیار هنرمند بینظیری قرار گرفته تا فیلمی درباره سینما بسازد! اینکه او توانسته در این فیلم، قصه جذابی هم برای بچهها تعریف کند، بیانکننده میزان احساسات و شور و شوقی است که صرف این فیلم شده است.
گیتی خامنه
مجری و گوینده تلویزیون
شاید بد نباشد بچههایمان را با کارهای جدیتر هم آشنا کنیم، البته تکنولوژی فیلمهای سهبعدی برای این مهم به کمک ما آمدهاند و من به شما پیشنهاد میکنم «هوگو» را از دست ندهید. فیلم Hugo شبیه هیچ کدام از فیلمهای دیگر ماتین اسکورسیزی نیست، اما احتمالاً محبوبترین کار خود او، از ابتدا تا به الآن باشد.
یک حماسه خانوادگی پرهزینه و به سبک ۳D که از بسیاری جهات، حکایت زندگی شخصی خود مارتین را دارد. با تماشای هوگو، آدم احساس میکند منابع و وسایل لازم در اختیار هنرمند بینظیری قرار گرفته تا فیلمی درباره سینما بسازد! اینکه او توانسته در این فیلم، قصه جذابی هم برای بچهها تعریف کند، بیانکننده میزان احساسات و شور و شوقی است که صرف این فیلم شده است.
از دید کلی، داستان زندگی قهرمان فیلم، هوگو کابرت، داستان زندگی خود اسکورسیزی است. در پاریس دهه 30 میلادی، پسر نوجوان باهوشی، دوران کودکی خود را به تماشای دنیای بیرون از دریچه پنجره خوشمنظرهای میگذراند و در عین حال سعی میکند طرز کار دستگاههای مکانیکی مختلف را هم یاد بگیرد. پدر هوگو مسئول نگهداری و رسیدگی به ساعتهای یک ایستگاه قطار غار مانند در پاریس است. رؤیای او این است که یک آدم آهنی را که در موزه پیدا کرده است تکمیل کند، ولی قبل از اتمام کار، پدر هوگو میمیرد و آدم آهنی ناقص و هوگو تنها میمانند. اسکورسیزی مستندهای زیادی درباره شاهکارهای سینمایی و کارگردانهای بزرگ آنها ساخته و حالا با تجربههایی که کسب کرده، وارد حیطه داستانسرایی شده است. در فیلم میبینیم که Melies (که سازنده اولین استودیوی سینمایی جهان است) از چیدمانهای خارقالعاده و لباسهای عجیب و غریبی استفاده میکند تا فیلمهایی جادویی بسازد. همه این فیلمها فریم به فریم، به صورت دستی رنگآمیزی شدهاند. با ایجاد برخوردهای عجیب و دور از ذهن سیر داستانی فیلم، این پیرمرد متوجه میشود که مردم او را فراموش نکردهاند؛ بلکه برای او مقام والایی در خور خدایان قائل هستند. فیلم Hugo باری دیگر زاده شدن سینما را جشن میگیرد.
این فیلم در قالبی داستانی، به موضوع حفظ فیلمهای قدیمی که یکی از دغدغههای شخصی مارتین اسکورسیزی است، میپردازد. فیلم هوگو را یکی از بزرگترین کارگردانان تاریخ سینما ساخته و آن هم در ستایش خیال و سینما که تبلور اصلی آن است، البته فیلم یک شاهکار نیست، فیلم خوبی است و خوب و درست هم ساخته شده اما آن مایه یک شاهکار درخشان را ندارد با این حال فیلم فضای دلانگیزی دارد و اسکورسیزی توانسته حس و حالی خاطرهانگیز را در آن خلق کند. طراحی صحنه و جلوههای بصری اثر و همین بازی بازیگران بالاتر از متوسط است.
فضای کار به نظر متاثر از فیلم آملی پولن ژونه و داستان دیوید کاپرفیلد دیکنز است، اما فیلمنامه آن ملات لازم برای تبدیل به یک شاهکار را ندارد و فقط توان خود اسکورسیزی آن را به یک فیلم خوب بدل کرده است. شاید داستان گرافیکی اصلی که منبع فیلم است و بیشتر مبتنی بر نقاشی است تا داستان این امر را باعث شده است. این فیلم هم مثل آرتیست ستایشنامهای بر سینما و تاریخ آن است اما با این همه با خود آن تاریخی که ستایشش میکند فاصله بسیار دارد. البته شاید نباید سخت گرفت که خود اسکورسیزی هم فیلم را نمایشی جذاب برای فرزندان کوچکش میداند تا تماشاگران طرفدار فیلمهای اصلیاش. فیلم هوگو نمایشی زیبا و تاثیرگذار برای روزهای بدحالی است.
مجری و گوینده تلویزیون
شاید بد نباشد بچههایمان را با کارهای جدیتر هم آشنا کنیم، البته تکنولوژی فیلمهای سهبعدی برای این مهم به کمک ما آمدهاند و من به شما پیشنهاد میکنم «هوگو» را از دست ندهید. فیلم Hugo شبیه هیچ کدام از فیلمهای دیگر ماتین اسکورسیزی نیست، اما احتمالاً محبوبترین کار خود او، از ابتدا تا به الآن باشد.
یک حماسه خانوادگی پرهزینه و به سبک ۳D که از بسیاری جهات، حکایت زندگی شخصی خود مارتین را دارد. با تماشای هوگو، آدم احساس میکند منابع و وسایل لازم در اختیار هنرمند بینظیری قرار گرفته تا فیلمی درباره سینما بسازد! اینکه او توانسته در این فیلم، قصه جذابی هم برای بچهها تعریف کند، بیانکننده میزان احساسات و شور و شوقی است که صرف این فیلم شده است.
از دید کلی، داستان زندگی قهرمان فیلم، هوگو کابرت، داستان زندگی خود اسکورسیزی است. در پاریس دهه 30 میلادی، پسر نوجوان باهوشی، دوران کودکی خود را به تماشای دنیای بیرون از دریچه پنجره خوشمنظرهای میگذراند و در عین حال سعی میکند طرز کار دستگاههای مکانیکی مختلف را هم یاد بگیرد. پدر هوگو مسئول نگهداری و رسیدگی به ساعتهای یک ایستگاه قطار غار مانند در پاریس است. رؤیای او این است که یک آدم آهنی را که در موزه پیدا کرده است تکمیل کند، ولی قبل از اتمام کار، پدر هوگو میمیرد و آدم آهنی ناقص و هوگو تنها میمانند. اسکورسیزی مستندهای زیادی درباره شاهکارهای سینمایی و کارگردانهای بزرگ آنها ساخته و حالا با تجربههایی که کسب کرده، وارد حیطه داستانسرایی شده است. در فیلم میبینیم که Melies (که سازنده اولین استودیوی سینمایی جهان است) از چیدمانهای خارقالعاده و لباسهای عجیب و غریبی استفاده میکند تا فیلمهایی جادویی بسازد. همه این فیلمها فریم به فریم، به صورت دستی رنگآمیزی شدهاند. با ایجاد برخوردهای عجیب و دور از ذهن سیر داستانی فیلم، این پیرمرد متوجه میشود که مردم او را فراموش نکردهاند؛ بلکه برای او مقام والایی در خور خدایان قائل هستند. فیلم Hugo باری دیگر زاده شدن سینما را جشن میگیرد.
این فیلم در قالبی داستانی، به موضوع حفظ فیلمهای قدیمی که یکی از دغدغههای شخصی مارتین اسکورسیزی است، میپردازد. فیلم هوگو را یکی از بزرگترین کارگردانان تاریخ سینما ساخته و آن هم در ستایش خیال و سینما که تبلور اصلی آن است، البته فیلم یک شاهکار نیست، فیلم خوبی است و خوب و درست هم ساخته شده اما آن مایه یک شاهکار درخشان را ندارد با این حال فیلم فضای دلانگیزی دارد و اسکورسیزی توانسته حس و حالی خاطرهانگیز را در آن خلق کند. طراحی صحنه و جلوههای بصری اثر و همین بازی بازیگران بالاتر از متوسط است.
فضای کار به نظر متاثر از فیلم آملی پولن ژونه و داستان دیوید کاپرفیلد دیکنز است، اما فیلمنامه آن ملات لازم برای تبدیل به یک شاهکار را ندارد و فقط توان خود اسکورسیزی آن را به یک فیلم خوب بدل کرده است. شاید داستان گرافیکی اصلی که منبع فیلم است و بیشتر مبتنی بر نقاشی است تا داستان این امر را باعث شده است. این فیلم هم مثل آرتیست ستایشنامهای بر سینما و تاریخ آن است اما با این همه با خود آن تاریخی که ستایشش میکند فاصله بسیار دارد. البته شاید نباید سخت گرفت که خود اسکورسیزی هم فیلم را نمایشی جذاب برای فرزندان کوچکش میداند تا تماشاگران طرفدار فیلمهای اصلیاش. فیلم هوگو نمایشی زیبا و تاثیرگذار برای روزهای بدحالی است.
ارسال نظر