روایت دوم - ۳۰ شهریور ۹۱
وقتی بچه بودم تنها فعالیتم کشتی بود. از وقتی به یاد دارم زندگی‌ام با کشتی گره خورده است. من ساعت‌ها در سالن تمرین می‌کردم و با پول توجیبی 200 تومانی‌ام بعد از ورزش به مغازه نزدیک محل تمرینم می‌رفتم و تمام پولم را به سمبوسه‌های خوشمزه‌اش می‌دادم. سمبوسه‌هایی طلایی رنگ که با نون‌های لواش درست شده بودند. تا زمانی که به یاد دارم بیشتر پول‌های توجیبی‌ام را صرف خورد و خوراک تمرین‌هایم می‌کردم. روزهایی بود که به جز پدرم از پدربزرگم نیز پول تو جیبی می‌گرفتم. پدربزرگم مرغ‌فروشی داشت و به کشتی بسیار علاقه داشت. روزهایی که طناب زیاد می‌زدم به مغازه‌اش می‌رفتم و او می‌پرسید امروز چقدر تمرین کردی و به ازای طناب‌هایی که در تمرینات کشتی می‌زدم از پدربزرگم پول تو جیبی می‌گرفتم.


صادق گودرزی / کشتی‌گیر
همان سالی که جنگ تمام شد، به دنیا آمد. صادق گودرزی همین ماه پیش در ۲۴ سالگی نقره المپیک را بر گردن آویخت. مدال آوری‌های صادق برای ایران از مسابقات نوجوانان آسیا در سال ۲۰۰۴ و با اولین طلای او شروع شد. او می‌گوید:
«چشم انتظار طلای المپیک هستم.» پسر طلایی ملایر رویاپردازی‌های جالبی برای پولدار شدن داشته؛ رویاهایی که یک طرفش کمک به مردم بی‌بضاعت بوده. «آن روزها فکر می‌کردم اگر زمانی پولدار شوم، بیشتر پول‌هایم را به ندارهای شهر می‌دهم تا زندگی به از این داشته باشند.» صادق گودرزی که طلای جوان و بزرگسالان آسیا را هم در کارنامه خود دارد، می‌گوید: «باید این را بگویم که هنوز پولدار نشده‌ام و تا پولدار شدن کلی راه مانده.»