مهارت‌های کلیدی کارآفرینان موفق - ۱۲ بهمن ۹۱
مترجم: سیمین راد
موسسه‌ تی.تی.آی اخیرا تحلیلی چندجانبه و چندمتغیره از موفق‌ترین کارآفرینان عرصه کسب و کار انجام داده است تا مهارت‌ها، خصوصیت‌ها، توانایی‌ها، قابلیت‌ها و رفتارهای آنها را مورد بررسی قرار دهد. در واقع مساله اصلی این است که دریابیم همه‌ این کارآفرینان موفق در چه نکاتی با همدیگر اشتراک دارند و چه مشخصه‌هایی را می‌توان برای یک کارآفرین موفق و شایسته لحاظ کرد تا در نهایت برخی از این مشخصات تفکیک‌شده و به‌عنوان مشخصات اصلی هر کارآفرین شایسته معرفی شوند، چراکه این مشخصات از دل یک پژوهش گسترده بین برترین و شایسته‌ترین کارآفرینان به دست آمده است.پس می‌خواهیم بدانیم که چه مهارت‌هایی نقش کلیدی در موفقیت هر کارآفرین بازی می‌کند و چه تعریفی از هر مهارت وجود دارد. درواقع بسیاری از ما تعاریف ذهنی خودمان را از برخی مسائل داریم. برای برخی مدیریت به معنای حکمرانی است و برای برخی دیگر مدیریت به معنای شیوه‌ای برای رسیدن به حداکثر بهره‌وری است. برخی هدفمندی و برنامه‌ریزی را با کار اجباری اشتباه می‌گیرند و برخی دیگر هدفمندی را وسیله‌ای برای رسیدن به سطوح بالاتر می‌دانند. در هر صورت آنچه اهمیت دارد خود همین مهارت‌های کلیدی است، یعنی اینکه هر کارآفرین باید از چه مهارت‌‌هایی به عنوان پایه‌ترین سطوح فعالیتش آگاه باشد. نتیجه این پژوهش کلان شناساییِ پنج مهارت خاص بود که بیش از همه حاکی از توانایی‌ها و خصوصیت‌های یک کارآفرین نمونه است. ما اینجا به طور مختصر این پنج مورد را به صورت تعریفی و کارکردی مرور می‌کنیم. مدیران نیز می‌توانند از این پنج اصل سود ببرند.


ترغیب
این مهارت در مقامِ یک توانایی تعریف می‌شود. کارآفرینان شایسته می‌توانند با استفاده از این مهارت دیگران را متقاعد سازند تا همچون آنها فکر کنند. ترغیب یک مهارت روان‌شناختی، جامعه‌شناختی و انسان‌شناختی است. این مهارت بزرگترین و نیرومندترین توانایی یک کارآفرین دانسته می‌شود و به همین خاطر رسیدن به این مهارت نیازمند تلاش و کوشش فراوان است. همه کارآفرینان حاضر در پژوهش مزبور نیز واجد این مشخصه بودند. آنها نه تنها بر اهمیت فرآیند سه‌گانه تحریک، اقناع، و ترغیب تاکید کردند، بلکه خود ترغیب را نه صرف یک مهارت، که یک «اصل» دانستند. به همین خاطر مدیران باید توجه زیادی به این اصل داشته باشند.

مدیریت
این مهارت در مقام یک بصیرت تعریف می‌شود. مساله مهم در مدیریت چگونگی فهم فصل‌بندی بصیرت‌های شماست. قرار نیست بر کسی حکم رانده شود. مدیر شایسته دستور نمی‌دهد یا فقط دستور نمی‌دهد. او بیش از همه بصیرتی تازه به مسائل دارد و می‌تواند پیوند بین مسائل را بهتر از دیگران ردیابی کند. پس، داشتن بصیرتی قدرتمند مهم است، اما از آن مهم‌تر، خود کارآفرینان موفق باید بتوانند این بصیرت را به چالش‌های خاص کاری‌شان و راه‌حل‌های این چالش‌ها را به بصیرت‌هایشان گره بزنند. دورنگری، آینده‌بینی، شفافیت و توانایی رصد مناسبات واقعی در عرصه‌ کسب‌وکار (بیرون و درون شرکت) از شناسه‌های اصلی فهم مدیریت در مقام بصیرت هستند.

پاسخگویی این مهارت در مقام ابتکارِ عمل، اطمینان از خود، انعطاف اخلاقی و شوق پذیرش مسوولیت برای عمل‌های شخصی تعریف می‌شود. پاسخگو بودن به دیگران یکی از مهم‌ترین مسائل مورد بحث درباره هر مدیر است. کسانی که تمایل دارند تا دیگران را به خاطر اشتباهاتشان سرزنش کنند، هرگز نمی‌توانند به کارآفرینان موفق بدل شوند. مساله حتی معکوسِ این سرزنش هم نیست، یعنی نمی‌گوییم که مدیران پاسخگو کسانی هستند که پاداش می‌دهند. شما باید بتوانید به انعطاف اخلاقی و مسئولیت‌پذیری در قبال وظایف خود دست یابید. کارآفرینان اغلب به کسی پاسخگو نیستند. آنها گمان می‌کنند که پول همه چیز را حل می‌کند. آیا اینقدر خودخواهانه از خود اطمینان دارید که اساساً هیچ اطمینانی به شما نمی‌توان داشت و به هیچ کسی پاسخگو نیستید، یا آیا تلاش می‌کنید بتوانید چنان از خود مطمئن شوید که به همه پاسخگو نیز باشید؟

هدفمندی
این مهارت در مقامِ گرایشی به سوی یک هدف مشخص تعریف می‌شود. فعالیت‌هایی زیاد در راستای رسیدن به اهداف خود یکی از خصایص اصلی هر کارآفرین شایسته است. هدفمندی نیازمند انرژی بسیار زیادی است و نتایج و وظایف مشخصی را نیز از هر کسی می‌طلبد. شما باید هدف خود را مشخص کنید، به حرکت به سوی این هدف تمایل داشته باشید، انرژی‌های خود را مشخص کنید و مسیرِ حرکتتان را پی بگیرید. طی‌کردن این مسیر بی‌تردید وقت و انرژی زیادی می‌طلبد، اما مساله بیش از همه بر سر هدفمندی و پیگیری مستمر آن هدف است. چقدر برای این کار آماده‌اید؟ چقدر واقعا اهدافتان را پی می‌گیرید؟

ارتباط‌پذیری
این مهارت در مقامِ توانایی فعالیت همراه با دیگران تعریف می‌شود. ارتباط‌پذیری مهارتی است که بین اشخاص مختلف به وجود می‌آید و همگان در آن شریک هستند. این مهارت، به یک معنا، عملاً عبارت است از ارتباط‌های مؤثر رفتاری و کرداری و توانایی رسیدن به تفاهم با دیگران در یک محیط مشخص کاری. پس ارتباط‌پذیری یک نوع قابلیت خاص در داشتن رابطه با دیگران است، به نحوی که تفاهمِ بین اشخاص را تسهیل می‌سازد و امکان‌های همکاری آنها را گسترش می‌دهد.