سفر به سرزمین برف وآفتاب بهاری
خسرو خندان
khosrokhandan@yahoo.com
سفر به محل‌های ناشناخته آنجا که تورهای طبیعت‌گردی کمتر میل و رغبتی برای بردن گردشگران به آنجا دارند، همیشه یکی از جذاب‌ترین تجربه‌هاست، سفر به منطقه‌ای در دل کویر که مردانشان در پی شتر در بیابانند و دخترانشان نقش بر قالی می‌زنند. طرود جایی است در مرز کویر مرکزی، روستایی که در آن نخل و شتر از مهم‌ترین لوازم زندگی است. جالب است که این روستا در شهرستان شاهرود قرار گرفته، همان‌جا که برگ‌های سوزنی جنگل ابرش نشان از سرما دارد. اگر قصد دارید برف و آفتاب سوزان را با هم تجربه کنید، می‌توانید سفری همچون ما به این شهر داشته باشید. سه روز تعطیلی آن‌هم زمانی که از اوج سرمای زمستان کاسته شده و به بهار رسیده بودیم، فرصتی شد تا سفری به شاهرود داشته باشیم، برنامه‌مان این بود که سرما و گرمای بالا را در یک سفر تجربه کنیم، از این جهت بازدید از شهر مجن و روستای طرود را در برنامه‌ریزی‌مان لحاظ کردیم. ساعت 6 صبح بود که از میدان آرژانتین به سمت شاهرود راه افتادیم، در سرخه استراحتی کوتاه برای صرف صبحانه داشتیم و ساعت 12 و نیم به این شهر رسیدیم. میزبانان شاهرودی منتظرمان بودند، پس از صرف چای و معارفه، آماده خوردن ناهار- آن‌هم یک غذای محلی- بودیم. ته‌چین اسفناج از غذاهای شاهرودی است که با اسفناج و گوشت گوسفندی تهیه می‌شود، آبغوره و گردغوره فراوان، آن را در زمره غذاهای ترش قرار می‌دهد. از این رو برای کسانی که ذائقه شیرین‌پسند دارند، گزینه خوبی محسوب نمی‌شود. اولین برنامه ما بازدید از مجن بود، شهری که به ماسوله کویر مشهور شده و آبشار آن هر هفته پذیرای گردشگران بی‌شمار است. از شاهرود تا مجن حدود نیم ساعت زمان لازم دارید و از آنجا تا پای آبشار نیز همین قدر زمان می‌برد، از مجن تا آبشار جاده‌ای مسطح اما خاکی کشیده شده بود و این امر سرعت ما را می‌گرفت. از ماشین که پیاده شدیم، صدای جیغ کسانی که زیر آبشار رفته بودند به گوش می‌رسید، کنار دیواره‌ها هنوز برف زمستان باقی مانده بود، از آب گذشتیم و وارد تنگه آبشار شدیم. آب با شتاب پایین می‌ریخت و کمر کسانی را که زیر آن می‌رفتند خم می‌کرد. چهل و پنج دقیقه را در آنجا گذراندیم و عکس گرفتیم تا پس از آن عازم بازدید از روستا شویم. کشاورزان در دو سوی جاده مشغول کار بودند و برایمان دست تکان می‌دادند. از سر جاده عازم روستای قلعه نو خرقان شدیم تا گشتی در کوچه باغ این روستا زده و همچنین زیارتی از آرامگاه شیخ ابوالحسن خرقانی داشته باشیم. بر سر در آرامگاه جمله‌ای از شیخ به چشم می‌خورد «هرکس بدین سرای درآید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید، که هر که به نزد خدای تعالی به جان ارزد، به نزد بوالحسن به نان ارزد.» از هر قومی در آرامگاه پیدا می‌شد، بلوچ‌هایی که از پاکستان و زاهدان آمده بودند، تا علاقه‌مندان عرفان که از تهران و آذربایجان خود را به این محل رسانده بودند. همراه شاهرودی ما می‌گفت تا چند سال پیش در این محل سماع درویشان نیز برگزار می‌شد و کسانی نیز بودند که ساز خود اعم از تار و سه تار را به محل آرامگاه می‌آورند و با شور وجود شیخ می‌زدند، اما پس از آن ورود ساز به محوطه ممنوع شد و سماع نیز از آن زمان برگزار نمی‌شود. سرپرست ما را به کوچه باغ اطراف آرامگاه برد، کمی که می‌رفتیم، به دشتی وسیع رسیدیم که با عبور از آن به جنگل ابر می‌توانستیم برسیم. پس از خرقان به شهر گردشگری بسطام رفتیم، همانجا که مدفن بایزدید بسطامی است و قرنی پیش از شیخ ابوالحسن از حضور او خبر داده بود. زیارت از مقبره تاریخی امامزاده محمد ، گشتی در شهر و بازدید از آثار تاریخی آن، از دیگر برنامه‌های اولین روز سفر بود تا دوباره به خانه آشنای شاهرودیمان بازگردیم، آنجا که زیر درخت گردو و در حیاط ردیفی از آتش بر پا بود تا برای شام جوجه صرف کنیم. بنا بر برنامه‌ریزی اعلام شده، صبح زود باید از شاهرود به سمت چاه جم باید حرکت می‌کردیم. از این رو بود که شب را زود خوابیدیم و ساعت 7 برخاستیم. برای صبحانه پنیر و تخم‌مرغ محلی مهیا بود، پس از آن سوار میدل‌باس شده و از مسیر جنوب شاهرود به سمت چاه جم رهسپار شدیم. کویر آرام آرام خود را نشان می‌داد، آقای ربیعی راهنمای محلی با موتور خود را به ما رساند، به جاده خاکی چاه جم رفتیم و ساعتی نگذشت که در کنار حوضچه آبی از ماشین پیاده شدیم، خانه‌هایی در اطراف به چشم می‌خورد که آقای ربیعی آن را اقامتگاه‌های موقت ساربانان شتر معرفی کرد. گروه دیگری نیز در اطراف حوضچه به چشم می‌خورد، قلاب و تور ماهیگیری با خود آورده بودند، پدیده عجیبی است ماهیگیری در دل کویر. در نزدیکی حوضچه ردیفی چاه به چشم می‌خورد، آقای ربیعی می‌گفت این چاه‌ها بسیار قدیمی هستند و در افسانه‌های محلی از قدمتی هزاران ساله برخوردارند. مسیر خاکی را ادامه دادیم هرم کویر همه را تشنه کرده بود. گاه رد پای حیوانی به چشم می‌خورد و گاه ردی از عقربی که از آنجا گذشته بود. ربع ساعت که راه رفتیم درختچه‌های کوچک خود را نشان دادند. گیاهان کوچکی نیز به شکل تنک زمین روییده بودند، آقای ربیعی گفت حال به جنگل تاغ رسیده‌اید. همراهان ما حتی تصور هم نمی‌کردند انبوهی از بوته‌ها و درختچه‌های کوچک نام جنگل داشته باشند، اما در دل کویر تفتیده گویا جنگل تعریف دیگری دارد و حیواناتش هم به جای پرنده و... مار است و مارمولک و عقرب. به ماشین بازگشتیم تا به روستای طرود برویم. روستایی که زنانش سال‌هاست به بافت فرش نائین مشغولند و مردانش ساربانان شتر و گله‌های گوسفندند.
روستا به واسطه زلزله‌های پی در پی (در زلزله ۵/۷ ریشتری سال ۱۳۳۱ روستا با خاک یکسان شده بود.) فاقد هر گونه جاذبه تاریخی و حتی بافت قدیمی است و خانه‌ها به شکل نامنظم ساخته شده‌اند، گفته می‌شود نام طرود از طرد به معنای دورافتاده آمده است. برخی نیز آن را ته رود معنا کرده‌اند (در قدیم دو رود بزرگ به این منطقه ختم می‌شدند.) درخت به‌ندرت به چشم می‌خورد، اما تنها یک کیلومتر که از آن دور شدیم، نخلستان و مزارع خود را نشان دادند. در سایه‌سار نخل‌ها ناهارمان را خوردیم و پس از آن به اتفاق سرپرست به بازدید از مناطق ساخت سریال مختارنامه رفتیم، قرار دادن پاها در برکه و قدم زدن در اطراف محل اقامت دیگر برنامه‌های ما برای این روز بود. سرپرست برنامه بعدی را رفتن به سمت امامزاده پیرمردان و اقامت در خانه‌های محلی عنوان کرد. این امامزاده در ۲۰ کیلومتری جاده طرود- معلمان قرار گرفته است و محل زیارت اهالی محلی و شهرهای اطراف است. در گذشته مردم روستا در تابستان و زمان گرمای هوا به واسطه هوای خوش این محل، آنجا را به عنوان اقامتگاه خود برمی‌گزیدند. جاده پرپیچ و خم و خاکی طولانی تا رسیدن به آرامگاه در پیش رو داشتیم، ضمن اینکه ماشین‌های زائرانی که بازمی‌گشتند نیز بر سختی راه می‌افزوند. بلافاصله پس از رسیدن به آرامگاه وسایل خود را در خانه‌ها مستقر کرده و اقدام به تمیز کرده محل اقامت شبانه‌مان کردیم. در گفت‌وگو با زائران محلی درمی‌یافتیم که این محل چه ارزشی برای آنها دارد، گروهی از زائران از شاهرود آمده بودند و مشغول تمیز کردن و تعمیر سرویس‌های بهداشتی به هزینه خود بودند. محوطه نیز با اینکه متولی خاصی وجود نداشت، تمیز بود، گویا جمع حاضر بر اساس اعتقادشان تلاش کرده بودند همه جا را پاکیزه نگه داشته و کمترین صدمه را به محیط بزنند. شب که فرا رسید، آسمان شب کویر با انبوه ستارگانش جلوه‌ای خاص به این منطقه بخشید. سرپرست تذکر می‌دهد که هنگام شب به سمت امامزاده در قله کوه نرویم و آن را به صبح زود موکول کنیم.
از محوطه تا آرامگاه یک کوهیپیمایی سبک می‌طلبد، ربع ساعتی که شیب را بالا می‌رویم به امامزاده می‌رسیم، درها از دو سو باز هستند و باد در میان محوطه می‌پیچد. از سقف لوستری از تسبیح و دانه‌های اسفند آویزان است. از بالکن می‌توان سرتاسر دشت را دید، اتاقکی نیز در گوشه به چشم می‌خورد که می‌توان در آن با آوردن آب به بالا بساط چای را به راه انداخت و یا استراحت کرد. هیچ متولی خاصی وجود ندارد و همه چیز به زائران بازمی گردد و جالب است که هیچ بی نظمی به چشم نمی‌خورد. همه چیز به نظم چیده شده و زائرانی که برای رسیدن به پیر خود، از کوه بالا می‌روند می‌دانند خود باید حرمت امامزاده را نگه دارند. همراهانی که در پایین مانده اند در سماور نفتی بزرگ اتاق چای را مهیا کرده اند. صبحانه را می‌خوریم و عازم رشم به عنوان بخش دیگر سفر سه روزه مان می‌شویم. رشم یکی از زیباترین روستاهای شمال کویر ایران است و در دامنه کوه انار قرار گرفته است. اهالی روستا پذیرای ما هستند و از کوچه باغ‌ها ما را به بازدید از چشمه روستایشان می‌برند. مناطق قدیمی روستا در حال تخریب است و روستاییان خانه‌های آجری را به جای خانه‌های کاهگلی پیشین می‌سازند. از گورستان قدیمی نیز بازدید می‌کنیم هر چند که از گورهای پیش از اسلام آن نشانی هم باقی نمانده است. سفر آرام آرام به انتهای خود می‌رسد، قرار است که در دامغان نیز بازدید از مسجد تاریخانه به عنوان آخرین بخش سفر داشته باشیم. دو ساعت پس از روستای رشم به دامغان می‌رسیم، ناهار را به یکی از رستوران‌های قدیمی به نام حاج حیدر سفارش می‌دهیم و پس از آن سراغ مسجد تاریخانه می‌رویم که ستون‌های آن به سبک بناهای ساسانی است. گرفتن عکس یادگاری پایان خوشی برای سفر ماست. از آنجا عازم تهران می‌شویم با دوربینی پر از تصویر برف و آفتاب، کوه و صخره و تاغ هایی که در بیابان، جنگلی ساخته بودند.


پیشنهادها
این سفر به کسانی که علاقه مند به دیدن مکان‌های ناشناخته و علاقه مند به کویر توصیه می‌شود.
مسیر جاده خاکی (از مجن تا آبشار، از ابتدای جاده تا چاه جم، از ابتدای جاده تا آرامگاه پیرمردان) زیادی دارد، از این رو سعی کنید با ماشین شاسی بلند به این سفر بروید و یا راننده را نسبت به این موضوع آگاه کنید.
اگر حوصله سفر سه روزه را ندارید می‌توانید برنامه مجن، خرقان و بسطام را حذف کرده و تنها سفری دو روزه در دل کویر داشته باشید.
در محل آرامگاه پیرمردان جایی برای تهیه مواد غذایی نیست، از این رو آنچه نیاز دارید حتما به همراه داشته باشید.
در طرود، چند مغازه در میدان گاهی وجود دارند اما نان و کنسرو و آب معدنی را از شهر تهیه کنید، ممکن است آنها را در روستا پیدا نکنید.
در محل آرامگاه پیرمردان امکان استحمام برای خانم‌ها وجود دارد.
بازدید از کارگاه قالی بافی دختران طرود می‌تواند یکی از گزینه‌های سفر شما باشد.