راستگویی پرهزینه است - ۳ اسفند ۹۱
«حالا نخوریم کی بخوریم» تصنیفی که در روزهای پس از مرگ ناصرالدین شاه و با رسیدن اطرافیان شاه جدید در پایتخت پیچیده بود.
مردانی که چهل سال گرسنگی را تحمل کرده بودند تا نوبت به این روز برسد و نمیخواستند لحظهای از آن را تلف کنند، همین بود که در همان آغاز کار بسیاری از سرمایهداران نظیر امینالضرب دستگیر شدند و تنها با دادن وجوه بیشمار توانستند از مهلکه جان سالم بیرون برند. مردمان عادی نیز از این بهرهجوییها بینصیب نمیماندند، اربابی که رشوه میپرداخت باید از جایی این رشوه را دوباره جمع میکرد و رنج به نهایت میرسید، بیآنکه زندگی اندکی سهلتر شده باشد، انقلاب مشروطه که آمد شور جدیدی در مردم درگرفت، اما نهایت کار باز بروز ناامیدی جدید بود، آنچه تجدید میشد شکستی از جنس تازه بود و این حافظه تاریخی چنان در ما ریشه دواند که هر آنچه از دولت میشنیدیم برایمان علامت رمزی بود که باید با زیرکی بسیار آن را رمزگشایی کرده و خلاف آن رفتار میکردیم.
«حالا نخوریم کی بخوریم» تصنیفی که در روزهای پس از مرگ ناصرالدین شاه و با رسیدن اطرافیان شاه جدید در پایتخت پیچیده بود.
مردانی که چهل سال گرسنگی را تحمل کرده بودند تا نوبت به این روز برسد و نمیخواستند لحظهای از آن را تلف کنند، همین بود که در همان آغاز کار بسیاری از سرمایهداران نظیر امینالضرب دستگیر شدند و تنها با دادن وجوه بیشمار توانستند از مهلکه جان سالم بیرون برند. مردمان عادی نیز از این بهرهجوییها بینصیب نمیماندند، اربابی که رشوه میپرداخت باید از جایی این رشوه را دوباره جمع میکرد و رنج به نهایت میرسید، بیآنکه زندگی اندکی سهلتر شده باشد، انقلاب مشروطه که آمد شور جدیدی در مردم درگرفت، اما نهایت کار باز بروز ناامیدی جدید بود، آنچه تجدید میشد شکستی از جنس تازه بود و این حافظه تاریخی چنان در ما ریشه دواند که هر آنچه از دولت میشنیدیم برایمان علامت رمزی بود که باید با زیرکی بسیار آن را رمزگشایی کرده و خلاف آن رفتار میکردیم. میگویند به آمارهایی که از طریق مصاحبه یا بر روی کاغذ در ایران انجام میشود، نمیتوان اعتماد کرد. زمانی از تعداد خانوار از آنها میپرسیدند و ایرانیها برای اینکه پسرانشان به خدمت نروند دروغ میگفتند، زمان گذشت و نیازی به خدمت رفتن پسران نبود، باز دروغ میگفتند که از راستگویی
میترسیدند، گویی با از بین رفتن دلیل قبلی باز چیزی مانع از راستگوییشان میشد، نمیدانستند آمار به چه کار میآید و اگر راست بگویند، چه بلای آسمانیای بر سرشان نازل خواهد شد؛ زمانی که صحبت به مسائل اقتصادی میرسید همگان همدست هم بودند برای اینکه آمارهای غلط بدهند، فرقی نمیکرد خانواده کمسواد و بیسواد باشد یا تحصیلکرده، همه متفقالقول بودند که دادن آمار درست سرمایه خانواده را بر باد میدهد. گذر سالها و حتی قرنها نتوانسته است ما را عوض کند که ما همچنان با وسواس دادههای مرتبط با اوضاع اقتصادیمان را در اختیار دولت میگذاریم، اهل دلی اگر باشد و این آمار را مرور کند، هوش از سرش میرود که ایرانیان با این درآمدهای پایین و اوضاع اقتصادی خراب چطور تا الان زنده ماندهاند. اما ما زندهایم و گمان مان این است اگر دروغ نمیگفتیم، زنده نمیماندیم.
اما چرا ایرانیان در باب اوضاع اقتصادیشان دروغ میگویند؟ آیا ضرورتی است بر دروغ گفتن یا اینکه توهم ما این است که اگر دروغ نگوییم، مالمان را بر باد میدهیم؟
مجتبی خسروتاج از اعضای هیات نمایندگان اتاق تهران معتقد است، شرکتها و بنگاههای اقتصادی اطلاعات درست نمیدهند چون نگران نظامهای مالیاتی و هزینههایی هستند که ممکن است با دادن اطلاعات روشن گریبانگیرشان شود. آنها فکر میکنند هر چقدر بیسرو صداتر باشند و گمنام باقی بمانند، بهتر است و نباید با دادن اطلاعات صحیح خود را به دردسر بیندازند. از نظر این کارشناس اقتصادی همانند صاحبان بنگاهها، در میان مردم عادی نیز یک نوع بیاعتمادی از دادن اطلاعات صحیح وجود دارد. آنها بر اساس تجربههای تاریخی به این نتیجه میرسند که از دادن دادههای صحیح در خصوص مسائل مالی خود خودداری کنند.
مردم براساس عقل اقتصادی اگر بدانند که دادن اطلاعات مالیشان به نفع آنها خواهد بود، به طور قطع این کار را میکردند
خسروتاج معتقد است مردم براساس عقل اقتصادی اگر بدانند که دادن این اطلاعات به نفع آنها خواهد بود، به طور قطع این کار را میکردند، اما در مورد هدفمندی یارانهها ما دیدیم که این اطلاعات موجب شد برخی دهکها از دریافت یارانه محروم شوند.
مهدی پورقاضی عضو هیات نمایندگان اتاق تهران نیز میگوید: ارائه آمار نادرست یک موضوع فرهنگی است و ارتباط زیادی با میزان دوری و نزدیکی مردم با دولت دارد. به این ترتیب که اگر مردم فکر کنند دولت درصدد کمک کردن به آنهاست، با دولت همکاری میکنند و اگر بدانند این امر به نفعشان نیست، سعی میکنند از این امر امتناع کنند. به گفته این فعال بخش خصوصی در گذشته هر زمان دولت به مردم نزدیک شده، مشکلی به مشکلات آنها اضافه کرده است و این امر تاکنون نیز به اشکال مختلف ادامه داشته است. او در همین رابطه به عیدی رییسجمهوری به مردم اشاره کرده و میگوید: وقتی آقای احمدینژاد بحث عیدی را مطرح کرد، این تفکر در ذهن برخی شکل گرفت که پشت این عیدی چه مسائلی نهفته است و آنها منتظرند که ببینند قرار است چه اتفاقی بیفتد و از الان گمانهزنیها شروع شده است. مهدی پورقاضی بیاعتمادی شکل گرفته در مردم را همچنین یک مساله فرهنگی میداند که باید با همکاری دولت و اعتمادسازی توسط این نهاد به مرور زمان برطرف شود.
از گذشته تا کنون هر زمان دولت به مردم نزدیک شده، مشکلی به مشکلات آنها اضافه کرده و این امر تاکنون نیز به اشکال مختلف ادامه داشته است
اما دیوار بیاعتمادی میان مسوولان و مردم گویی با وجود ضرورت برداشتن آجرهای آن همانند تورم هر روز بالاتر میرود، آنچنان که حتی رسانهها را نیز به واکنش وامیدارد و در یادداشت روزنامهای ضمن طعنهزنی به مجلس ششم، از مسوولان میخواهد به دغدغههای اصلی مردم توجه کنند. او هم میداند مردم به قول بهرام احمدیان، استاد دانشگاه تهران، از وعدههایی که آخر هر جمله آن «خواهد شد» و «می شود» رنجیدهاند و به دنبال فعل قطعیتری نظیر «شد» میگردند. میتوان گفت تا مدار بر وعدههای عملی نشده میچرخد، مردم همچنان رویکرد ناراستگویانه خویش را پیش میگیرند تا آن زمان که راستی گرهی از کار فروبسته آنها بگشاید.
ارسال نظر