چه میکنید اگر همکارانتان علیه شما توطئه کنند؟ - ۳ اسفند ۹۱
مترجم: ستاره بابایی
اگر یکی از کارمندان با شما مشکل داشته باشد، شاید بتوانید به صورت منطقی و عقلانی با او کنار بیایید و یک پل ارتباطی پیدا کنید تا با وجود آزردگیهایی که میانتان وجود دارد همچنان با هم کار کنید؛ اما همین که گروه یا جماعتی طرف حسابتان شود، دیدگاه منطقی دیگر موثر نیست و در واقع چالش بیشتری به همراه دارد.
موردکاوی: سه تن از همکاران جولی نسبت به او حسادت داشتند و شوخیهای نامناسب با او میکردند و حتی درست بعد از اینکه مادرش در یک تصادف اتومبیل جانش را از دست داد، راجع به تصادفات اتومبیل جوک ساختند.
اگر یکی از کارمندان با شما مشکل داشته باشد، شاید بتوانید به صورت منطقی و عقلانی با او کنار بیایید و یک پل ارتباطی پیدا کنید تا با وجود آزردگیهایی که میانتان وجود دارد همچنان با هم کار کنید؛ اما همین که گروه یا جماعتی طرف حسابتان شود، دیدگاه منطقی دیگر موثر نیست و در واقع چالش بیشتری به همراه دارد.
موردکاوی: سه تن از همکاران جولی نسبت به او حسادت داشتند و شوخیهای نامناسب با او میکردند و حتی درست بعد از اینکه مادرش در یک تصادف اتومبیل جانش را از دست داد، راجع به تصادفات اتومبیل جوک ساختند.
مترجم: ستاره بابایی
اگر یکی از کارمندان با شما مشکل داشته باشد، شاید بتوانید به صورت منطقی و عقلانی با او کنار بیایید و یک پل ارتباطی پیدا کنید تا با وجود آزردگیهایی که میانتان وجود دارد همچنان با هم کار کنید؛ اما همین که گروه یا جماعتی طرف حسابتان شود، دیدگاه منطقی دیگر موثر نیست و در واقع چالش بیشتری به همراه دارد.
موردکاوی: سه تن از همکاران جولی نسبت به او حسادت داشتند و شوخیهای نامناسب با او میکردند و حتی درست بعد از اینکه مادرش در یک تصادف اتومبیل جانش را از دست داد، راجع به تصادفات اتومبیل جوک ساختند. با وجود اینکه شوخیهایشان آزاردهنده بود، جولی سعی کرد که خوشرفتار باشد و با آنها همراهی کند. از آنها خواست که از این کار دست بردارند؛ اما آنها فقط خندیدند و گفتند که شوخی میکنند. با هر اتفاقی که روی میداد ناراحتیها در وجود او انباشته میشد و شبها از نگرانی اینکه فردا چه خواهد شد خواب به چشمانش نمیآمد. اول فکر کرد که چه کار اشتباهی انجام داده که مستحق چنین رفتاری است. حتی فکر کرد که بدبین شده است. جولی نزد مدیرشان رفت و آنچه را که بر او میگذشت شرح داد و گفت که به شدت تحت فشار است. مدیر موضوع را کوچک شمرد و گفت که باید قوی باشد، همیشه همین طور بوده است. هیچ توهینی روی نداده و او نمیتواند اثبات کند که کسی کار غیر مجازی انجام داده است. کم کم اهانتها بدتر شد، بنابراین او به سراغ واحد منابع انسانی رفت و شرح ماوقع داد. آنها هم گفتند که کاری نمیتوانند بکنند چون سند محکمی ندارد؛ اما قول دادند که با مدیرش صحبت کنند. آن بعدازظهر، مدیر او را به دفترش خواند، عصبانی بود و گفت که از خط قرمز گذشته است؛ چون «مشکلی داخلی» را به بیرون از گروه برده است. او گفت که افرادش از او ناراحت خواهند شد و رفتارشان را بدتر خواهند کرد، حق با او بود. حرفها زنندهتر و شرورانهتر شد، آن سه نفر گفتند که فهمیدهاند او در منابع انسانی بوده است. چند روز بعد، در دفتر یکی از آن سه نفر، کپی ایمیلی را دید که از طرف مدیرشان بود. مدیر به آنها گفته بود که او به سراغ منابع انسانی رفته است. چیزی در خصوص دست برداشتن از این رفتار در این ایمیل عنوان نشده بود. برعکس، مدیر به وضوح گفته بود که جولی دیگر در گروه جایی ندارد و نظر آنها را در مورد اقداماتی که ممکن بود او انجام دهد تا برای آنها ایجاد دردسر کند خواسته بود و تشویقشان کرده بود که او را وادار به ترک آنجا کنند. ناگهان همه چیز روشن شد. آنها برای گیر انداختن او نقشه کشیده بودند؛ اما چرا؟ مگر با آنها چه کرده بود؟
باید توجه داشت که با وجود اینکه افرادی که در این گروهها شرکت میکنند همیشه دلایل و توجیهاتی برای خود دارند که فرد مورد نظر را برای رفتار نادرست مورد سرزنش قرار دهند، اما این دلایل در واقع انگیزه این حملات و رفتارها نیستند.
دوره کردن و دست به یکی کردن صرفا بخشی از طبیعت انسانها است. مردم در مقابل دیگران جبهه میگیرند تا تمام قدرت یا تسلط شان را نشان دهند یا از لذت شرکت داشتن در یک جمع بهره ببرند یا اینکه این رفتارها میتواند صرفا شیطنتهای بچگانهای جهت تفریح و سرگرمی باشد. گاهی هم افراد از نادیده گرفته شدن و مورد تهاجم قرار گرفتن میترسند. شما نمیتوانید با درخواست مودبانه از چنین جمعی بخواهید که دست از سرتان بردارند. خوش رفتاری کردن با آنها نیز برایتان سودمند نخواهد بود. در دام شکایت کلامی و مکاتبهای افتادن نیز صرفا آنها را تشویق میکند تا واکنشی شدیدتر از خود نشان دهند. آنها لطف و خویشتنداری شما را نقطه ضعفتان میبینند و دعوتی برای گزافهگوییهای بیشتر. بنابراین وقتی مورد هجوم جمعی قرار میگیرید چه کاری میتوانید انجام دهید؟
شرایط را درک کنید. مشکل از شما نیست، شما در قبال هیچ کسی اشتباهی مرتکب نشدهاید و مستحق چنین برخوردی نیستید؛ اما هر بار که آنها شما را ناراحت میکنند یا با رفتار بدشان شما را از خود میرانند، گستاختر میشوند. مدیرتان نیز ممکن است با آنها همدست باشد یا حتی به این حملات تشویقشان کند. از این شناخت استفاده کنید و خودتان را مشتاق و قوی نشان دهید. شما در حال مبارزه هستید، مهم نیست که به آن دعوت شده باشید یا نه. تصمیم بگیرید که آیا میخواهید مبارزه کنید و پیروز شوید یا اینکه فرار را بر قرار ترجیح میدهید. اگر بمانید، باید نیروهای درونی را تقویت کنید تا برنده این رقابت باشید. کمک بگیرید به این ترتیب میتوانید با مهارت و به طور موثر مبارزه کنید. شما به وکیل خوبی در زمینه اشتغال نیاز دارید که برای شرکت کار نکند و یک راهنما که از نظر احساسی کمکتان کند تا قوی بمانید. مراقب خودتان باشید. تا جایی که میتوانید شواهد صوتی و تصویری دستوپا کنید. اگر درخواستهای کلامی سریعا جلوی رفتارشان را نگرفت، سعی کنید هر پیشامدی را بر روی کامپیوتر اصلی خود ثبت کنید. مدارکی قانعکننده جمعآوری کنید، نه اینکه فقط درد و خشم خود را بیرون بریزید. پسوردهای شخصیتان را تغییر دهید. برای تماسهای شخصی خط موبایلی جداگانه بگیرید. به دنبال متحدانی باشید که در مقامی بالاتر از مدیرتان قرار دارند، کسانی که حاضر باشند به طور عمومی در مورد رفتارشان شهادت دهند. تلاشها جهت تربیت این افراد موفقیتآمیز نبوده است. همیشه قربانیان رنج میبرند. قربانی نباشید. یاد بگیرید که به روشی قانونی، استوار و موثر آنها را عقب بزنید.
اگر یکی از کارمندان با شما مشکل داشته باشد، شاید بتوانید به صورت منطقی و عقلانی با او کنار بیایید و یک پل ارتباطی پیدا کنید تا با وجود آزردگیهایی که میانتان وجود دارد همچنان با هم کار کنید؛ اما همین که گروه یا جماعتی طرف حسابتان شود، دیدگاه منطقی دیگر موثر نیست و در واقع چالش بیشتری به همراه دارد.
موردکاوی: سه تن از همکاران جولی نسبت به او حسادت داشتند و شوخیهای نامناسب با او میکردند و حتی درست بعد از اینکه مادرش در یک تصادف اتومبیل جانش را از دست داد، راجع به تصادفات اتومبیل جوک ساختند. با وجود اینکه شوخیهایشان آزاردهنده بود، جولی سعی کرد که خوشرفتار باشد و با آنها همراهی کند. از آنها خواست که از این کار دست بردارند؛ اما آنها فقط خندیدند و گفتند که شوخی میکنند. با هر اتفاقی که روی میداد ناراحتیها در وجود او انباشته میشد و شبها از نگرانی اینکه فردا چه خواهد شد خواب به چشمانش نمیآمد. اول فکر کرد که چه کار اشتباهی انجام داده که مستحق چنین رفتاری است. حتی فکر کرد که بدبین شده است. جولی نزد مدیرشان رفت و آنچه را که بر او میگذشت شرح داد و گفت که به شدت تحت فشار است. مدیر موضوع را کوچک شمرد و گفت که باید قوی باشد، همیشه همین طور بوده است. هیچ توهینی روی نداده و او نمیتواند اثبات کند که کسی کار غیر مجازی انجام داده است. کم کم اهانتها بدتر شد، بنابراین او به سراغ واحد منابع انسانی رفت و شرح ماوقع داد. آنها هم گفتند که کاری نمیتوانند بکنند چون سند محکمی ندارد؛ اما قول دادند که با مدیرش صحبت کنند. آن بعدازظهر، مدیر او را به دفترش خواند، عصبانی بود و گفت که از خط قرمز گذشته است؛ چون «مشکلی داخلی» را به بیرون از گروه برده است. او گفت که افرادش از او ناراحت خواهند شد و رفتارشان را بدتر خواهند کرد، حق با او بود. حرفها زنندهتر و شرورانهتر شد، آن سه نفر گفتند که فهمیدهاند او در منابع انسانی بوده است. چند روز بعد، در دفتر یکی از آن سه نفر، کپی ایمیلی را دید که از طرف مدیرشان بود. مدیر به آنها گفته بود که او به سراغ منابع انسانی رفته است. چیزی در خصوص دست برداشتن از این رفتار در این ایمیل عنوان نشده بود. برعکس، مدیر به وضوح گفته بود که جولی دیگر در گروه جایی ندارد و نظر آنها را در مورد اقداماتی که ممکن بود او انجام دهد تا برای آنها ایجاد دردسر کند خواسته بود و تشویقشان کرده بود که او را وادار به ترک آنجا کنند. ناگهان همه چیز روشن شد. آنها برای گیر انداختن او نقشه کشیده بودند؛ اما چرا؟ مگر با آنها چه کرده بود؟
باید توجه داشت که با وجود اینکه افرادی که در این گروهها شرکت میکنند همیشه دلایل و توجیهاتی برای خود دارند که فرد مورد نظر را برای رفتار نادرست مورد سرزنش قرار دهند، اما این دلایل در واقع انگیزه این حملات و رفتارها نیستند.
دوره کردن و دست به یکی کردن صرفا بخشی از طبیعت انسانها است. مردم در مقابل دیگران جبهه میگیرند تا تمام قدرت یا تسلط شان را نشان دهند یا از لذت شرکت داشتن در یک جمع بهره ببرند یا اینکه این رفتارها میتواند صرفا شیطنتهای بچگانهای جهت تفریح و سرگرمی باشد. گاهی هم افراد از نادیده گرفته شدن و مورد تهاجم قرار گرفتن میترسند. شما نمیتوانید با درخواست مودبانه از چنین جمعی بخواهید که دست از سرتان بردارند. خوش رفتاری کردن با آنها نیز برایتان سودمند نخواهد بود. در دام شکایت کلامی و مکاتبهای افتادن نیز صرفا آنها را تشویق میکند تا واکنشی شدیدتر از خود نشان دهند. آنها لطف و خویشتنداری شما را نقطه ضعفتان میبینند و دعوتی برای گزافهگوییهای بیشتر. بنابراین وقتی مورد هجوم جمعی قرار میگیرید چه کاری میتوانید انجام دهید؟
شرایط را درک کنید. مشکل از شما نیست، شما در قبال هیچ کسی اشتباهی مرتکب نشدهاید و مستحق چنین برخوردی نیستید؛ اما هر بار که آنها شما را ناراحت میکنند یا با رفتار بدشان شما را از خود میرانند، گستاختر میشوند. مدیرتان نیز ممکن است با آنها همدست باشد یا حتی به این حملات تشویقشان کند. از این شناخت استفاده کنید و خودتان را مشتاق و قوی نشان دهید. شما در حال مبارزه هستید، مهم نیست که به آن دعوت شده باشید یا نه. تصمیم بگیرید که آیا میخواهید مبارزه کنید و پیروز شوید یا اینکه فرار را بر قرار ترجیح میدهید. اگر بمانید، باید نیروهای درونی را تقویت کنید تا برنده این رقابت باشید. کمک بگیرید به این ترتیب میتوانید با مهارت و به طور موثر مبارزه کنید. شما به وکیل خوبی در زمینه اشتغال نیاز دارید که برای شرکت کار نکند و یک راهنما که از نظر احساسی کمکتان کند تا قوی بمانید. مراقب خودتان باشید. تا جایی که میتوانید شواهد صوتی و تصویری دستوپا کنید. اگر درخواستهای کلامی سریعا جلوی رفتارشان را نگرفت، سعی کنید هر پیشامدی را بر روی کامپیوتر اصلی خود ثبت کنید. مدارکی قانعکننده جمعآوری کنید، نه اینکه فقط درد و خشم خود را بیرون بریزید. پسوردهای شخصیتان را تغییر دهید. برای تماسهای شخصی خط موبایلی جداگانه بگیرید. به دنبال متحدانی باشید که در مقامی بالاتر از مدیرتان قرار دارند، کسانی که حاضر باشند به طور عمومی در مورد رفتارشان شهادت دهند. تلاشها جهت تربیت این افراد موفقیتآمیز نبوده است. همیشه قربانیان رنج میبرند. قربانی نباشید. یاد بگیرید که به روشی قانونی، استوار و موثر آنها را عقب بزنید.
ارسال نظر