تئاترهایی پر از علامت سوال ببینید - ۱۳ مهر ۹۱
هادی مرزبان از آن دست کارگردانانی است که تخصص و تجربه را در کنار هم دارد؛ کارشناسی بازیگری و کارگردانی را از دانشگاه هنرهای زیبا گرفته و تحصیلات آکادمیک خود را در دانشگاه برونل انگلستان در رشته طراحی و کارگردانی تئاتر ادامه داده است. «شب روی سنگفرش خیس» آخرین کار تئاتر او در تماشاخانه ایرانشهر بود و این روزها هم در فکر اجرای نمایشی است که نمی خواهد تا قطعی شدن کار در موردش چیزی بگوید. در گفت‌وگویی کوتاه از چگونگی شکل‌گیری علاقه اش به تئاتر و نقشی که آرزو داشت برایش روی صحنه برود می‌گوید. اولین تئاتری که دیدید مربوط به چه سالی است؟
اولین تئاتری که دیدم یک تئاتر تخت حوضی به نام «ارباب و نوکر» بود. در آن زمان پدرم در جشن‌ها علاقه داشت که تئاتر تخت حوضی برقرار باشد. این نکته را هم بگویم که مفهوم تئاتر آن زمان با حال بسیار تفاوت داشت. این تئاتر درباره اربابی بود که نوکرش را به دنبال غذا می‌فرستاد و همین که نوکر از اتاق خارج می‌شد، ارباب از نوکر نزد دوستش تعریف می‌کرد، می‌گفت این نوکر فرد باهوشی است همین الان است که غذا را بیاورد سپس نوکرش را صدا می‌زد: مبارک؟! غذا را آوردی؟ و مبارک هم می‌گفت که نه ارباب دنبال کفش‌هایم می‌گردم!
احساستان در آن زمان چه بود؟ از تئاتر به‌عنوان یک هنر خوشتان آمد؟
بله کاملا، در همین تئاتر بود که آرزو کردم جای سیاه باشم، آرزویی که هرگز هم برآورده نشد. آن زمان امکانات بازی در نقش سیاه را نداشتم، زمانی هم که خودم کارگردان شدم دیدم که قدرت بازی کردن سیاه را ندارم، زیرا بازی کردن این نقش کار هر کسی نیست و بسیار دشوار است.
بعد از آن تئاتر تخت حوضی، چگونه علاقه‌تان را دنبال کردید؟
من در شهرستان‌های مختلف که بودم در تئاترهای گوناگون شرکت می‌کردم هنگامی‌که کودک بودم با بزرگترها در تئاتر بازی می‌کردم، در زمان کنکور هم هیچ رشته‌ای را به جز تئاتر انتخاب نکردم. در حقیقت راه خودم را پیدا کرده بودم و علاقه‌ام به تئاتر آینده من را رقم زد.
به نظر شما چه تئاتری ارزش دیدن دارد؟
تئاترهایی که درد مردم را بگوید و حرف مردم را بیان کند از کودکی دغدغه من بوده و دوست داشتم به دیدن این تئاتر‌ها بروم. من اصولا از تئاتر عقیم متنفرم و تئاتری را که تنها به فکر سرگرم کردن مردم است نمی‌پسندم و اعتقاد دارم این تئاتر‌ها به مردم خیانت می‌کنند. تئاتری خوب است که تماشاگر را با هزار علامت سوال به خانه بفرستد. تماشاگر تئاتر آزاد با تماشاگر تئاتر ما متفاوت است این تئاتر‌ها معمولا طرفدارانی از قشر مرفه دارند و پول می‌دهند که بیشتر بخندند چون غمی ندارند و به دنبال شادی بیشتر هستند. اما تماشاگر من وقتی در سالن است به بدبختی‌هایش و علت آنها فکر می‌کند. شرایط هم دشوار است مثلا کارهایی هست که دوست دارم روی صحنه ببرم اما امکانش را نمی‌یابم. «تانگوی تخم مرغ داغ» نوشته اکبر رادی نمایشنامه‌ای است که دوست دارم روی صحنه ببرم اما امکاناتش وجود ندارد.
می‌توانید مثالی از این قبیل تئاتر‌ها بزنید یا کاری را معرفی کنید که درد مردم را بیان کند؟
نه متاسفانه این قبیل کارها امروز بسیار کم‌اند. شرایط تئاتر این روزها عجیب و غریب است، زمانی مد شده بود که کارگردان‌ها فیلم می‌ساختند و می‌گفتند برایمان مهم نیست مخاطب فیلم را بفهمد یا نفهمد! امروز هم در تئاتر متاسفانه شاهد هستیم جوان‌های با استعداد کارهایی را روی صحنه می‌برند که نه خود مضمون آن را می‌فهمند و نه تماشاگر! و به نظر من این درد است. تئاتری که تماشاگر از آن چیزی درنیابد اصلا تئاتر نیست. تئاتر در صورتی تئاتر است که مجری و تماشاگر و مکان تئاتر مهیا باشد و هرکدام از این موارد بلنگد تئاتر مفهوم خود را از دست می‌دهد. متاسفانه این‌گونه تئاتر‌ها این روزها مد شده و تماشاگر پس از اتمام کار هم می‌ترسد بگوید که چیزی از کار را نفهمیده است.
از کارهای روی صحنه تئاتر و سینما چه کاری را برای دیدن توصیه می‌کنید؟
چون این اواخر تمام وقت خودم را در سفر گذرانده‌ام از پرده سینما و تئاترهای اخیر بی‌اطلاع هستم اما دوست دارم بعد از پایان سفرم کلاه‌قرمزی و چند فیلم دیگر را که روی پرده هستند
ببینم.